خلاصه داستان قسمت ۳۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۲۱ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

یاسمین با گریه برادرشو صدا میزنه و بقیه میان بالاسرش که عمر میگه تکونش ندین سپس میگه زنگ بزنین به آمبولانس یاسمین ازشون میخواد به مادرش خبر بدن بیاد. آسیه و آیبیکه پیششون میرن و با نگرانی صرب را صدا میزنن یاسمین به  آسیه میگه تو داداشمو پرت کردی پایین من خودم دیدمت اون بالا بودی! آسیه میگه نه من کاری نکردم هلش ندادم داشتیم بحث میکردیم که یهو نفهمیدم چجوری تعادلشو از دست داد افتاد پایین. شوال در حال انتقال فیلم از تو تبلت آیلا تو گوشی خودشه که بهش خبر میدن صرب افتاده و سریعا به اونجا میره. شوال با دیدن صرب شوکه میشه و میگه سریع به آمبولانس خبر بدین! بوراک میاد و میگه آمبولانس رسید دست بهش نزنین و به طرف بیمارستان راهی میشن. آیلا از راه میرسه و میبینه تبلتش صفحه اش بازه و تو شارژ نیست و با خودش میگه نه بابا ندیده فقط از تو شارژ کشیده.

وقتی از مدرسه در حال رفتنه میشنوه از بچه ها که از کلاس آ پایه ۱۲ یه نفر از بالا افتاده پایین آیلا استرس میگیره که نکنه الیف و برک باشن واسه همین با استرس ازشون میپرسه که کی افتاده؟ اسمش چیه؟ همان موقع برک و الیف از کتابخانه پیشش میرن و میگن چیشده؟ که آیلا خیالش راحت میشه و اونارو بغل میکنه و میگه خداروشکر ترسیدم که نکنه اتفاقی واستون افتاده باشه. ثریا میخواد ماشینشو جلوی کلوب پارک کنه که آکیف زودتر از اون پارک میکنه و ثریا جا میخوره و میگه چرا اینجوری میکنی؟ تو که از من خوشت میومد بهم نخ میدادی! آکیف میگه اون مال گذشته بود واسه قبل از اینکه با یامان شام دونفره بخوای بخوری از این به بعد خوبی‌ از من نمیبینی و از اونجا میره.

تو بیمارستان یاسمین با دیدن آسیه به طرفش میخواد حمله کنه و میگه تو چرا اومدی؟ به خاطر تو داداشم تو این وضعیه! شوال هم وقتی میفهمه کار اونا بوده باهاشون دعوا میکنه و میگه اگه بلایی سرش بیاد میکشتتون! عمر جلوشونو میگیره و میگه کار آسیه نیست یه اتفاق بوده آیبیکه هم میگه منم اونجا بودم دیدم آسیه کاری نکرد اما اونا زیربار نمیرن. پلیسا برای ثبت گزارش میان که شوال میگه این دختره باعث شده سپس آسیه و آیبیکه را برای ثبت اظهارات میبرن. آیبیکه تو کلانتری همه چیزو برای جناب سروان تعریف کرده اما وقتی بیرون میاد عمر ازش میپرسه چی شد؟ او میگه هرچی میدونستم گفتم ولی اونا میخوان آسیه را بازداشت کنن آنها کلافه میشن و نمیدونن باید چیکار کنن. نباهت به کلوب رفته که آکیف باهاش صحبت میکنه و برای اینکه یامان را از ثریا دور کنه به نباهت میگه کاری کن با سوزان اوکی بشه خیلی بهم میان حیفه!

نباهت سوزان را صدا میزنه و درباره این موضوع باهاش حرف میزنه سوزان میگه باور نمیشه نباهت منو کشوندی اینجا اینو میگی؟ و با خنده از اونجا میره که نباهت به آکیف میگه اینم خوشش میاد چون هیچ گاردی نگرفت و لبخند میزنن بهم. آکیف با دیدن اورهان بهش میگه که به شنگول خانم بگم بیاد اینجا واسه آشپزی؟ دنبال آشپز میگردیم سپس بهش زنگ میزنه و شنگول قبول میکنه وقتی فاطما ماجرای آشپز شدنشو میفهمه بهش میگه حالا بهت نشون میدم آشپزی یعنی چی. یامان در حال سوار شد وتو آسانسوره که سوزان هم میره داخل اما آسانسور سر جاش وایمیسته که سوزان چون فوبیای فضای بسته داره حالش بد میشه و نمیتونه نفس بکشه یامان او را بغل میکنه و آرامش میکنه که حالش بد نشه.

آکیف و ثریا پشت در وایسادن و منتظرن تا آسانسور درست بشه و ببینن حالشون خوبه یا نه که وقتی در باز میشه سوزان را تو بغل یامان میبینن و آکیف میخنده و به ثریا میگه دیدی؟ ثریا میپرسه فوبیای فضای بسته داره؟ آکیف میگه تا جایی که میدونم نه ثریا بهم ریخته و میره. آکیف پیش نباهت میره و ماجرارو بهش میگه که یامان وقتی پیششون میره از حال سوزان میگه بهشون. شنگول به اونجا میاد که یامان وقتی آکیف میگه به عنوان آشپز آوردمش جا میخوره و میگه چندتا آشپز خوبم اومدن باید تست بدن وقتی شنگول پیش آشپزهای دیگه میره میبینه فاطما هم اونجاست و حرص میخوره. 

عمر ماجرای آسیه را به سوزان گفته و او وکیلشو به اونجا فرستاده برای انجام کارها وکیل موفق میشه آسیه را آزاد کنه و میگه دادستان حرفامونو باور کرد ولی اگه صرب به هوش بیاد میتونه شکایت کنه که فقط رضایتشو باید اونجوری بگیریم آزاد بشه آیبیکه میگه یعنی امکان داره الکی از آسیه شکایت کنه؟ سپس تو فکر میرن و نگران آسیه میشن. دکتر از اتاق عمل بیرون میاد و به شوال و یاسمین میگه که خطر رفع شده آنها خوشحال میشن و عمر هم وقتی خبرو از یاسمین میگیره خوشحال میشه و بقیه رو در جریان میزاره همگی خداروشکر میکنن.

 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه