خلاصه داستان قسمت ۳۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران
در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۱۸ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.
سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
در قسمت ۳۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟
آیلا میره مدارک پزشکی را میاره و به الیف و برک نشون میده و میگه اینارو من نگه داشته بودم که اگه خدایی نکرده مریضی چیزی گرفتین داشته باشیم الیف میگه شما از این طریق منو پیدا کردیم؟ آیلا میگه نه شنگول خانم انگار مادرتو میشناخته یه روز آوردتش اینجا الیف میگه اون رفتارها هم واسه این بود که میخواستی خواهر و برادرو بهم برسونین آره؟ شما چقدر زن خوبی هستین آیلا خانم خیلی خوبین! سپس میپرسه که کدوممون زودتر به دنیا اومدیم؟ آیلا میگه برک الیف میخنده و میگه پس خان داداش دارم؟ میگم چرا تو مدرسه انقدر هوامو داست نگو واقعا داداشم بوده و برک را بغل میکنه و میگه نرو هیچجا نمیری نمیزارم بری باید پیشم بمونی باشه؟ برک بغلش میکنه و میگه باشه میمونم میرم وسایلمو از خونه تولگا میارم اینجا میمونم الیف خوشحال میشه.
تو خونه شنگول همه تو حیاط نشستن و دوباره از شنگول میپرسن که ماجرا چیه؟ شنگول به آکیف نگاه میکنه و دوباره ماجرای اجیر شدن به نفر را میگه سوزان میپرسه که کار شوال بود؟ شنگول میگه نمیدونم من تا همینجاشو میدونم عمر میگه خودت گفتی جلوی همه کار شوال بود! شنگول میگه من گفتم؟ نمیدونم! آکیف میگه حتما وقتی با نباهت داشتم درباره شوال حرف میزدم که چقدر حیله گره اشتباه برداشت کرده فکر کرده داریم میگیم اون این کارو کرده اورهان بهش موبایل میده و میگه بیا به شوال زنگ بزن و ازش معذرت خواهی کن آبروشو بردی شنگول قبول میکنه و زنگ میزنه بهش. شب نباهت و آکیف تو خونه از روز سختی که گذروندن حرف میزنن و آکیف میگه خداروشکر از این بحران هم با هوش من درومدیم شوال به آکیف زنگ میزنه و میگه شنگول زنگ زد عذرخواهی کرد چیکار کردی؟ آکیف میگه منم دیگه! این بارم با هوشم به دادت رسیدم.
تولگا و ماهر تو خونه درباره یاسمین حرف میزنن و ماهر میگه که من نمیتونم با کسی باشم که تو دوسش داری تولگا میگه این مال گذشته ست! واقعیت اینه که اون از تو خوشش اومده نه من میخواد با تو باشه! ماهر میگه ولی این پرونده همینجا بسته شده واسه من. فردای آن روز سر میز صبحانه شنگول به اورهان میگه که بیا تا چای سرد نشده بخور اورهان میگه روز اول کاریمه نمیخوام دیر برسم و با شنگول یکم بحث و کل کل میکنه و میگه اگه این کاراتو ادامه بدی طلاقت میدم دوباره شنگول میگه برو طلاق بده به گونور پیدا کن ولی یادت نره که دوباره برنگردی پیش من! بچه ها به مدرسه میرن که اونا با دیدن برک و الیف میگن واقعیت داشته؟ برک تایید میکنه سپس میرن تریا تا کلاس شروع بشه.
یاسمین قهوه خریده و رفته پیش ماهر تو حیاط تا باهم قهوه بخورن ماهر بهش میگه که راسیتش یاسمین تو دختر نازی هستی حتی کتاب مصور هم میخونی مثل من ولی! یاسمین میگه ولی؟ ماهر میگه ما نمیتونیم باهم باشیم چون اونقدری که تو از من خوشت میاد من خوشم نمیاد سپس بهش میگه ولش کن هرچی حرف میزنم بدترش دارم میکنم! چرا به تولگا یه فرصت نمیدی؟ یاسمین میگه تو به خاطر تولگا نمیخوای وارد رابطه بشی با من؟ ماهر میگه نه و بعد از کمی حرف زدن میره که یاسمین عصبی میشه و میره پیش تولگا و میگه تو به ماهر چی گفتی؟ تولگا میگه چی میگی؟ یاسمین اونو مقصر میدونه و میگه تو باعث شدی نخواد باهام وارد رابطه بشه نباید اینجوری فرار میکردی! و با عصبانیت میره که تولگا با دلخوری به خودش میگه مگه دسته خودمه خوش اومدنم!
تو کلاس اوگولجان سعی میکنه تا توجه لیدیارو جلب کنه که صرب به لیدیا میگه انگاری واقعا این کوتوله ازت خوشش میادا! سپس با اوگولجان کل کل میکنن که صرب به الیف میگه تو واقعا آرش خوشت میاد؟ الیف میگه کی گفته؟ هرکی هرچی بگه واقعیت داره؟ صرب میگه ولی مامانش دیروز تو کلوب گفت الیف میگه درباره مادر خودتم گفت راست بود؟ آنها باهم بحث میکنن که الیف میفهمه اوگولجان پشت سرش حرف زده بوده و گفته بوده که الیف مثل پسرهاست الیف میگه تو پشت سرم با اینا حرف میزنی؟ سپس باهاش دعوا میکنه و میگه تو کی هستی که باید ازت خوشم بیاد در ضمن حد خودتو بدون من دوست پسر دارم وقتی لیدیا ازش میپرسه کی؟ او میگه تولگا و تولگا اول جا میخوره بعد تایید میکنه. استاد میاد و میگه قراره یه مسابقه ترتیب بدیم واسه انشاء عمر به آسیه میگه حتما شرکت کن قلم خوبی داری صرب هم میگه منم میخوام شرکت کنم.
نظر شما