خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی زغال اخته
در این مطلب شما شاهد قسمت ۸۴ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است.
سریال ترکی ذغال اخته روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند.
در قسمت ۸۴ سریال ترکی شربت زغال اخته چه گذشت؟
شعله میگه چیزی نیست فقط گردنبندم باز شد عبداله خان بهم فقط کمک کرد عبداله خان میگه چیزی نشده که الکی حرف نزن بریم پیش مهمونها و میره که پنبه به شعله میگه چرا باید از شوهر من کمک بخوای؟ شعله میگه هرکسی دیگه هم بود از اون کمک میخواستم چرا بزرگش میکنین؟ پنبه میگه مشکلم همینه که چرا باید شوهر من اون موقع کنارت می بود! و میره. همه از نورسما و امید خداحافظی میکنن و واسشون آرزوی خوشبختی میکنن.
عامر و آذرخش باهم در حال رفتن به خونه هستن که درباره نورسما و امید و خوشبخت شدنشون حرف میزنن که عامر از کلمه ایشالله استفاده میکنه که آذرخش میگه من از این کلمه ها زیاد خوشم نمیاد دوست دارم از کلمه های مطمئن و یقین استفاده کنم و باهم سر این موضوع به تفاهم نمیرسن که در آخر میخندن و به راهشون ادامه میدن. نورسما امید به خونه خودشون رفتن و نورسما تو سرویس بهداشتی توربان را از سرش برمیداره و با موهای باز میره پیش امید. امید از دیدن نورسما با موی باز برای اولین بار جا میخوره و میگه نورسما! و به سمتش میره و موهاشو لمس میکنه و میگه که خیلی خوشگلی و با عشق بهش نگاه میکنه.
پنبه آخر شب تو اتاقشون به عبداله خان تشر میزنه که چرا همچین کاری کردی؟ اگه یه نفر میدید باید چی میگفتم هان؟ عبداله خان میگه انقدر چرت و پرت نگو تو این شب قشنگ اوقاتمونو تلخ نکن! پنبه به ساعت گرون قیمت تو دست شعله اشاره میکنه که عبداله خان میگه دقت نکردم پنبه میگه آره آخه تخصص شما تو جواهراته! و با دلخوری میگه همین که چهره دخترم میخندید واسم بسه خداروشکر و میخوابه.
فاتح با دوعا درباره حس خوب نورسما حرف میزنه که دوعا میگه آره وقتی با عشق ازدواج کنی همین میشه دیگه منم همین بود حسم فاتح میگه بود؟ دیگه نیست؟ دوعا جمعش میکنه که نه چون حرف از گذشته بود اینجوری گفتم سپس به بهونه خستگی میخوابه سریع و از فاتح دوری میکنه که فاتح متوجه سرد شدن او به خودش شده و فکرش درگیره. سر میز صبحانه همه نشستن و درباره نورسما حرف میزنن که جاش خالیه و حرف از خوشبختی میزنن که دوعا میگه بالاخره فقط عشق کافی نیست فاتح میگه چیشد؟ تو که امیدو دوست داشتی! دوعا میگه هنوزم دارم و به عشقش به نورسما هم مطمئنم ولی بعضی وقتا عشق کافی نیست فقط همین و به خوردن ادامه میده.
نورسما میز صبحانه مفصلی برای امید چیده که او با دیدن میز تعجب میکنه و میگه من همیشه صبحانه ام یه فنجون قهوه بوده! نوریما میگه دیگه اینجوریه بهش عادت کن. نیلای با احسان حرف میزنه و میگه نمیدونم چجوری به دوعا بگم احسان میگه نگیا حامله هم هست بزار من ببینم از زیر زبون عبداله خان میتونم چیزی بکشم بیرون یا نه. آیلین به شعله زنگ میزنه و خبر میده که مدارک آماده ست واست میفرستم شعله میگه خیلی خوبه باشه.
نورسما بعد از راهی کردن امید به مادرش زنگ میزنه و بعد از کمی احوالپرسی از هم نورسما میگه که فرداشب بیاین شام خونه ما و باهم شام بخوریم پنبه قبول میکنه. پنبه به نیلای میگه بریم سکه بگیریم واسشون حالا که داریم میریم دسته خالی نریم چشم روشنی ببریم نیلای قبول میکنه. آیلین به فاتح زنگ میزنه و میگه تصمیم گرفتم که از اینجا برم خارج از کشور یخورده فکر کردم دیدم به پولی که میخواستی بدی احتیاج دارم فاتح قبول میکنه و میگه شماره حساب بفرست بریزم واست که آیلین میگه میشه همدیگرو ببینیم حرفامو بزنم واسه آخرین بار؟ فاتح قبول میکنه و به یوسف مسگه داره میره سر قرار او ازش میخواد نره اونجا ولی فاتح میگه چیزی نمیشه میرم و سریع میام و دیگه هم نمیبینمش.
وقتی به اونجا میره آیلین به امره میگه که ازشون فیلم و عکس بگیره خودشم گوشیشو رو ریکورد میزاره تا صداشون ضبط بشه و از اون شب حرف میزنه که فاتح هم تایید میکنه اون شبو و برای آخرین بار آیلین بغلش میکنه و امره ازشون عکس میگیره. نیلای و پنبه موقع برگشت از طلا فروشی امید را میبینن که با ماشین نورسماست که نیلای میگه از روز اول ماشین زنشو گرفته. شب نیلای از اونجایی که نمیتونه به کسی از خیانت فاتح بگه میره آشپزخانه و با آب حرف میزنه که مصطفی میگه کجا موندی؟ بابا چای خواست! سپس پنبه میاد دنبالشون و باهم میرن به سالن پیش بقیه....
نظر شما