خلاصه داستان قسمت ۳۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران
در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۴۹ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.
سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
در قسمت ۳۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟
گلتن وقتی میبینه پولی دستشو نگرفت دست از پا درازتر به خانه شوال برمیگرده که او با دیدنش میخنده و میگه دیدی پولی نتونستی به جیب بزنی دوباره برگشتی آره؟ گلتن میگه من میرم به آشپزخانه کارارو بکنم شوال با خنده میگه خوشحال شده بودم رفتیا گلتن میگه خوب الکی خوشحال شدی برگشتم و میره. بچه ها به خانه رفتن و ماجرای پولهارو که گلتن دزدیده بود به اورهان و بقیه میگن که فاطما به اوگلوجان میگه حرص نخور پسرم اونا هم نیازمند بودن مثل ما روزی اونا بود اورهان میگه یعنی چی مگه ارثیه تو نبوده؟ به همین راحتی باهاش کنار اومدی؟ فاطما میگه نه بابا چه ارثیه ای با شنگول یه خونه را نظافت میکردیم که صاحب خونه یه پیرمرد بود که مرده بود و کسیم نداشت یه مبل داشت که دم در گذاشته بودن و اوگولجان خوشش اومد برداشت آورد خونه ما هم اتفاقی دیدیم توش پر از پوله او هان جا میخوره و از اوگولجان میپرسه که حقیقت داره؟
خدا بگم چیکارت کنه! همان موقع گوشی اورهان زنگ میخوره و خبر میدن که اتوبوسی که شنگول داشت میومد استانبول تصادف کرده و همه مسافرها مردن اورهان شوکه میشه و با گریه سر جاش میشینه و گریه میکنه وقتی بچه ها ازش میپرسن که چیشده و اورهان مرگ شنگول مادرشونو بهشون میگه همگی بهم میریزن و زده میزنن اوگولجان خودزنی میکنه که عمر کنترلش میکنه و آسیه میره سراغ آیبیکه. آنها میرن به سردخانه و جنازه را تحویل میگیرن و میرن به طرف قبرستان. مراسم خاک سپاری شروع میشه و شنگول را دفن میکنن یکی پس از دیگری تسلیت میگه و از اونجا میرن. اورهان به نباهت میگه خیلی شمارو دوست داشت نباهت میگه مم دوستش داشتم آکیف میگه زن خیلی خاص و خوبی بود خدا رحمتش کنه فاطما تایید میکنه که آکیف میگه من زود به زود میام بهتون سر میزنم مراقب خودتون باشین و میره. یه هفته گذشته و سر میز صبحانه فاطما اصرار میکنه تا آنها حداقل به پیراشکی بخورن اما اونا میگن میل نداریم سپس بچه ها به طرف مدرسه راهی میشن و اورهان برای هوا خوردن به بیرون میره.
عمر و آسیه میبینتش و میپرسن کجا میری اورهان میگه میرم پیش شنگول دیروز بهش قول دادم گل داوودی ببرم واسش میدونین که خیلی دوست داشت. بعد از رفتنش فاطما میاد و بهشون میگه هرروز میره سر خاک شنگول خیلی دوست داشته زنشو سپس میگه باید لیف ببافم برم تو بازار بفروشمش اینجوری نمیتونیم از پس مخارج بربیایم عمر و آسیه میگن ما هم داریم کار میکنیم باهمدیگه از پس این مشکلات و روزهای سخت برمیایم. سپس آیبیکه و اوگولجان میان و باهم میرن به مدرسه. گوکان تو خونه آیلا به آشپزخانه رفته و اونجارو حسابی بهم ریخته و کثیف کاری کرده تا املت درست کنه آیلا به اونجا رفته و به شدت عصبی میشه که گوکان موقع برداشتن ظرف بشقاب میوفته و میشکنه برک به اونجا میاد و میگه چیشده؟ چی شکست؟ آیلا با عصبانیت حرف میزنه و میگه بهتر بود اصلا نیاین تو آشپزخانه من، این خونه منه اینجام ماله منه الان میرین بیرون خودم تمیز میکنم برک میگه ماله توعه یعنی ما اضافه ایم؟ آیلا میگه من اینو گفتم؟
بس کن دیگه همش منو با بابات تهدید میکنی و از اونجا بیرونشون میکنه تا تمیز کاری کنه. تو مدرسه صرب میره پیش لیدیا و بهش قهوه میده همان موقع یامان به لیدیا زنگ میزنه و میگه شب با سوزان میخوایم بریم شام بیرون تو هم بیا لیدیا به صرب نگاه میکنه و میگه میتونم با دوست پسرم بیام یامان میگه این پسر خوشبخت کیه؟ لیدیا میگه میبینیم آشنا میشین سپس بعد از قطع تماس صرب با لبخند بهش نگاه میکنه و میگه الان تو به من پیشنهاد دوستی دادی آره؟ لیدیا تایید میکنه و باهمدیگه گرم صحبت میشن که تولگا و یاسمین هم بهشون میپیوندن. اوگلوجان و عمر وقتی به اونجا میرسن اوگلوجان با دیدن تولگا که پیش صرب میگه اون اونجا چیکار میکنه؟ عمر میگه الکی داری گیر میدی آورم باش سپس سوزان میاد که اوگولجان میره هوا بخوره.
سوزان با عمر صحبت میکنه که گلتن را تو طبقه بالا با شوال میبینه و سریعا میره به طبقه بالا اما کسیو نمیبینه او میره پیش سوال و ازش میپرسه گلتن را میشناسه؟ شوال میگه نه گلتن کیه دیگه؟ سوزان میگه همین الان دیدم پیشش بودی شوال میگه حتما با یکی از اولیاء اشتباه گرفتی و سوزان از اونجا با کلافگی میره. تو کلوب آکیف با دیدن ثریا میره پیشش و شروع میکنه به گپ زدن و باهمدیگه میخندن که وقتی نباهت به اونجا میره با دیدنشون حرص میخوره و میگه هنوز طلاق نگرفتم ور دل همدیگن خجالتم نمیکشن حداقل منتظر باش جدا بشیم بعد! و حرص میخوره و زیر زیرکی اونارو زیر نظر داره.
نظر شما