خلاصه داستان قسمت ۳۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۴۵ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

تو خونه اورهان همگی نشستن و فاطما میگه با چیزهایی که تو خونه داشتیم یه چیزهایی درست کردم و باهمدیگه خوش میگذرونن و اورهان براشون آرزو میکنه که سال خوبی داشته باشن و بچه ها تو کنکور قبول بشن. آکیف جلوی درب کلوب وایساده و خوش آمد میگه که یامان و لیدیا به اونجا میان و لیدیا با دیدن آکیف میخنده و میگه عمو آکیف این جلیقه بهت میادا واست تنوع شده سپس بعد از رفتنشون نباهت میاد که آکیف با دیدنش دوباره ازش تعریف میکنه و سعی میکنه چرب زبانی کنی واسش که نباهت میگه این حرفارو زیاد شنیدم دیگه رو من تاثیر نداره آکیف ازش میخواد بره داخل چون سردشه اما نباهت میگه نخیر نمیشه امشب شلوغه باید بمونی اینجا و به کارت برسی سپس به داخل میره.

تو خونه شوال او میز شام مفصلی چیده که به بچه هاش میگه بیان سر میز تا باهم شام آخر سالو بخورن یاسمین میگه ولی من که گفتم تدارک نبین من میخوام برم خونه تولگا اونجا جشنه با بچه ها قول دادم نمیتونم برم سپس ایاس هم میاد و شوال میگه نگو که. هم میخوای بری! ایاس میگه منم دارم میرم خاله شوال آنها از صرب میخوان اونم بیاد که صرب میگه نه بابا نه حوصله شونو دارم نه خوشم میاد ازشون سپس به اتاقش میره. بعد از رفتن اونا گلتن به شوال میگه عیب نداره باهمدیگه میشینیم غذا میخوریم جشن میگیریم شوال عصبی و کلافه میشه و میگه آخر من از دست تو دیوونه میشم و میره. نباهت میبینه آکیف با گارسون ها میخنده و دسر میخوره که میره جلو و باهاش حرف میزنه و میگه که تصمیم گرفتم سالمو متفاوت شروع کنم و میخوام ازت طلاق بگیرم و میره که آکیف بهم میریزه و به حلقه است گله میکنه.

 تو خونه تولگا بچه ها جمع شدن و از اتفاق خوبی که تو اون سال واسشون افتاده حرف میزنن عمر هرچی فکر میکنه میگه چیزی به ذهنم نمیرسه اتفاق خوبی نیوفتاده همه میخندن که آسیه میگه همین که خواهر و برادرم کنارمن خودش واسم اتفاق خوبیه اوگولجان میگه بهترین اتفاق سال من که کنارمه و الیفو بغل میکنه و میگه تو منو ترک نکن مثل قبلیا تو بمون الیف جا میخوره و میگه چی؟ کیا ولت کردن؟ و باهم بحث میکنن که آیبیکه بحثو عوض میکنه و میگه که حالا نوبت منه و به برک میگه تو بهترین اتفاق پارسال امسال و سال‌های دیگه منی یاسمین هم میگه امسال اتفاق بدی واسم افتاد پدرمو از دست دادم ولی آخرش خوب بود عشقو بدست آوردم تولگا میگه تو میتونستی زودتر بدستش بیاری ولی خودت نخواستی ایاس هم میگه منم اومدم استانبول اتفاق خاصی نیوفتاد دوست های خوبی پیدا کردم و از این بابت خوشحالم و به آسیه نگاه میکنه.

تو کلوب نباهت سر میز یامان و ثریا نشسته و باهمدیگه میگن و میخندن آکیف اونارو از دور میبینه و میگه بخندین وای این حق من نبود! وقتی نباهت میره آکیف میگه شماها نباید این بلارو سر من میاوردین سپس میره سر میز آنها و میگه به یامان که تبریک میگم داری دوباره بابا میشی سوزان حامله ست آنها شوکه میشن و ثریا میگه چی؟ این چی میگه یامان؟ یامان سکوت کرده که ثریا میفهمه بین اونا چیزی بوده و از اونجا میره آکیف خوشحال میشه که رابطه شونو بهم زده. یامان میره به دم در خانه سوزان که او با دیدنش میگه اینجا چیکار میکنی؟ او میگه خودت چی فکر میکنی؟ من نباید این حرفو از خودت میشنیدم؟ سوزان وقتی میفهمه که او فهمیده بارداریشو جا میخوره سپس یامان بهش میگه که وقتی ثریا فهمید بارداره انگشترو پس داد وای من اصلا ناراحت نشدم حتی یه ذره چون تو بهم بی محلی میکردی به اون پیشنهاد دادم. سپس بعد از کمی حرف زدن سوزان به داخل دعوتش میکنه تا باهم سالو جشن بگیرن.

عمر میره تا آبمیوه بگیره و برگرده سریع تا سال تحویل نشده. لیدیا به اتاق صرب رفته که صرب جا میخوره و میگه اینجا چیکار میکنی؟ لیدیا میگه اومدم تا باهم سالو تحویل کنیم و باهم میرن بیرون و میگردن سپس به صرب میگه میخوام دیگه بیخیال عمر بشم تو درست میگفتی پسرهای دیگه ای هستن دورم که منو میخوان و خیلی خوشتیپ ترم هستن صرب میگه الان داری به من نخ میدی؟ او میخنده و میگه بدجنس نباش و باهم خوش میگذرونن. عمر موقع برگشت به خانه تولگا دو نفر از طرف چنگیز میرن سمتش و وقتی میفهمن که او شکایتشو پس نمیگیره کتکش میزنن و میرن عمر روی زمین میوفته. تو خونه اورهان و فاطما و امل باهم نشستن که فاطما با دیدن خرس امل یادش میاد که پولو کجا گذاشته و باهم خوشحال میشن. سال تحویل میشه و بچه ها تو خونه باهم میرقصن و خوشحالی میکنن و عمر که رو زمین افتاده با دیدن آتیش بازی ها در آسمان لبخند میزنه و میگه سال جدیدت مبارک عمر ارن و میخنده از وضعیتش.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه