خلاصه داستان قسمت ۳۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران
در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۰۲ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.
سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
در قسمت ۳۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟
اگر می خواهید ماجرای ورود لیدیا به مدرسه و توجهش به عمر را بفهمید در این پست با ما همراه باشید.
نباهت پیش سوزان رفته و درباره ماجرای سادو ازش میپرسه که به کجا رسید سوزان میگه نتونستم پول جور کنم و تو فکر وام بودم که نشد. نباهت بهش میگه بهتره پیگیری نکنه و حتما تشخیص آکیف درست بوده و اون مرد کلاهبرداره وقتی از خونه بیرون میاد با اکیف تماس میگیره و میگه سوزان نتونسته پولو جور کنه آکیف بهش این اطمینانو میده که شوال پولو به سادو میده و جای نگرانی نیست. اکیف سر قرار با یامان و وکیل می رود تا آنها قرارداد شراکت را بنویسن اما وقتی آکیف قرارداد را میبینه که به جای ۵۰٪، ۴۰٪ بهش داده میگه که نمیخواد شریک کوچیکه بشه اما یامان با خونسردی میگه اگه نمیخوای شراکت کنی مشکلی نیست کلا فسخ میکنیم اکیف جا میخوره و ناچارا قبول میکنه و قرارداد را امضاء میکنه.
شب فاطما به خاطر اینکه اورهان هنوز اونو نبخشیده و قبول نکرده از خونه بیرون میره تا انها باهم شام بخورن شنگول و بچه ها به خاطر رفتارش او را سرزنش میکنن اما اورهان اصلا اعتنایی نمیکنه. آیلا برک را صدا میزنه و میگه تصمیم گرفته برای ادامه زندگی به ایتالیا میلان برن و اونجا مزون راه بندازه اما برک میگه من دوست ندارم که به اونجا بیام همه دوستام اینجان حتی دوست دخترم!
و ازش میخواد دیگه این بحثو تموم کنه و درباره اش دیگه حرف نزنه و میره به اتاقش و به آیبیکه زنگ میزنه، آیبیکه که در حال شستن ظرف هست از عمد جواب برک را نمیده. صبح روز بعد عمر به آسیه میگه باید دنبال کار باشن چون با تدریس خرج خونه درنمیاد امل میگه میخواد با تدریس به بچه های کوچیکتر تو خرج خونه کمک کنه که آسیه میگه تو هنوز کوچیکی نمیخواد ما حلش میکنیم تو بهش فکر نکن. اورهان دوباره سر میز صبحانه به شنگول و بچه هاش میگه که باید اون زن از اینجا بره.
بچه ها به مدرسه رفتن که برک پیش آیبیکه میره اما او به بهونه کار داشتن با آسیه میره که برک کلافه میشه. آسیه آیبیکه را سرزنش میکنه و میگه به جای فرار کردن واقعیتو بگو آیبیکه میگه ای کاش فقط همین بود و چیزی نمیگه. مدیر با لیدیا وارد کلاس میشه و اوگولجان سعی میکنه پیش اون بشینه اما مدیر او را پیش یاسمین میفرسته. استاد میاد و میگه باید برین بیرون و با هر ایده ای که دارین ۱۰ لیر باید بدست بیارین و به گروه های ۲ نفره تقسیمشون میکنه.
ماهر تو ساحل شروع به گیتار زدن میکنه تا ۱۰ لیر را جور کنن که آسیه یاد دوروک میوفته و با گریه از اونجا میره که با یه مرد برخورد میکنه و باهم دعواشون میشه ماهر به اونجا میره و از آسیه دفاع میکنه. فاطما با دوستش تو کافه نشستن و حرف میزنن، دوستش میگه اگه با عروسات بدرفتاری نمیکردی از خونه نمیزدی بیرون فاطما میگه عیب نداره عوضش الان پیش اورهانمم دوستش درباره این یکی عروسش میپرسه که فاطما میگه اینم فقط پولو میبینه منم الکی بهش گفتم کلی مال و اموال دارم اونم با خاطر همین باهام خوبه دوستش میخنده و میگه تو هم عجب ادمی هستی آدم باید ازت بترسه و میخنده.
سوسن و یاسمین باهم هستن که یاسمین میگه حوصله کار کردن نداره و پیشنهاد میده خودش پول بده به استاد و یه دروغی ببافن اما سوسن مدام فکرش پیش عمره که با لیدیاست. لیدیا و عمر تو ساحل هستن و فکر میکنن چیکار کنن که پلاستیک یه پیرزن میوفته و اونا جمع میکنن و میبرن واسش که پیرزن پیشنهاد میده در ازاش پول بگیرن که عمر واسه پروژه کلاسش قبول میکنه. بچه ها به مدرسه برمیگردن و استاد از هر گروه میپرسه که چیکار کردن تونستن پول دربیارن یا نه. اول عمر میگه که چجوری پول درآوردن که صرب میگه حمالی کردی؟ عمر میگه آره کردم و از کارم خجالت نمیکشم.
سپس اوگولجان میگه ما امید فروخیتم عمر میگه چی؟ الیف به استاد میگه ما پولی درنیاوردیم چون کاری نکردیم. یاسمین میخواد دروغ بگه که سوسن میگه ما هم کاری نکردیم. ماهر میگه منم گیتار زدم و خوندم اونجا ماهر متوجه میشه که آسیه صدای خیلی خوبی داره و به دروغ گفته بود اصلا صدام خوب نیست. آیبیکه هم میگه ما دزدی کردیم صرب توضیح میده که ثابت کنه دزدی نبوده اما استاد بهش میگه من همچین کاری نخواستم ازت، تولگا و برک هم میگن ما به یه شرکت حمل و نقل کمک کردیم پول گرفتیم استاد نمره شونو میده و زنگ کلاس میخوره......
نظر شما