خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی ذغال اخته

در این مطلب شما شاهد قسمت ۶۸ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است.

خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی ذغال اخته
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی ذغال اخته روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. 

در قسمت ۶۸ سریال ترکی شربت زغال اخته چه گذشت؟‌ 

آیا ماجرای عشق و عاشقی شعله و عبداله خان برملا می شود؟ برای فهمیدن این ماجرا در این پست ما را همراهی کنید.

عبدالله خان به همراه وکیل پیش قاضی می‌رود و قاضی برای عامر حکم بدون حبس را در نظر می‌گیره و به قید وثیقه آزاد می‌شود عامر اولین نفر به مته خان پسرش زنگ می‌زنه و خبر آزادیشو بهش میده مته خان حسابی خوشحال میشه. عامر با عبدالله خان درباره رابطه‌اش با آذرخش صحبت می‌کنه و میگه زخم بزرگی به جا گذاشته و به این زودیا التیام نمی‌بخشه. چیمن که حرف‌های مته خان را با پدرش شنیده سریعاً پیش آذرخش می‌رود و بهش خبر آزادی عامر را می‌دهد بعد از رفتن چیمن آذرخش با فکر اینکه هر لحظه در حال دور شدن از عامر هست و امکان داره او را به زودی از دست بدهد گریه اش می‌گیرد و به تلخی اشک می‌ریزد.

سولماز  از طریق دوستانش متوجه می‌شود که نه تنها ساعت شعله فیک نیست بلکه خیلی گرانبها هم هست سلماز به خاطر همین به ساعت فروشی میره و می‌فهمد که اون ساعت ۵۳ هزار دلار می‌ارزه سولماز حسابی به هم ریخته و به طرف محل کار شعله راه می‌افتد وقتی می‌رسه او را به پنهانکاری و دروغگویی متهم می‌کنه و ازش می‌خواد هرچی هست واقعیتو بهش بگه چون مطمئن شده دیگه که با عبدالله خان سر و سری داره.

اما شعله زیر بار نمی‌رود و بعد از رفتن سلماز سریعا پیش عبدالله خان می‌رود و میگه باید راهی پیدا کنیم که مادرم باور کنه این ساعت از طرف شما نیست عبدالله خان که می‌بینه پای خودش هم گیر است میگه درستش می‌کنم اون با من. نیلای به خانه مروه دوستش می‌رود و به خاطر ساده بودن و حماقتش حرف‌های دوستان مروه را باور می‌کند که او زنی روحانی هستش و تمام دعاهایش معجزه می‌کند او مدام به نیلای نگاه می‌کند و میگه یه موج منفی از سمتت دریافت می‌کنم سپس تخم مرغی که از قبل آماده کرده و توش مو انداخته را جلوی رویش می‌شکند و با دیدن گلوله مو  همگی جا میخورن و مروه میگه جاریت بهت حسادت می‌کنه و ازش می‌خواد بره خونه غسل کنه و از این قضیه به کسی چیزی نگه.

کسی که پشت ماجرای فلش پیدا شده تو مدرسه بود پیدا میشه و با لو دادن همدستانش عامر و مته خان تبرئه می‌شوند. مته خان به آذرخش میگه آبرو من و پدرمو بردی و با ناراحتی از پیشش میره آذرخش شب با یک دسته گل به دم در خانه عامر می‌رود تا با همدیگه صحبت کنند و مشکلات را پشت سر بگذارند اما عامر با سردی با او رفتار می‌کنه.

سپس ازش می‌خواد تا برود چون می‌خواد با پسرش تنها باشه که با همدیگه از این ناراحتیا بیرون بیان سپس بهش پیشنهاد میده یک مدت همدیگر را نبینند آذرخش با دلی شکسته میگه باشه پس دیگه مزاحمت نمی‌شم و از آنجا میره آذرخش به خانه فاطما می‌رود و آنجا در آغوشش گریه می‌کند. فاطما بهش میگه این دوری برای ناراحتیش هستش و به زودی باهات تماس می‌گیره و باهات صحبت می‌کنه.

عبدالله خان فردی را به خانه سلماز می‌فرسته و اون مرد ادعا می‌کنه از طرف خانواده عروسی هستند که قرار است شعله مراسمشونو برگزار کنه جواهراتی روبرویش می‌گذارد و میگه هدایایی هست که قرار است به عروس داده شود و همانند ساعت خوشحال می‌شوند که یک تکه جواهر هم خودش انتخاب کنه و بردارد بعد از رفتن اون مرد سولماز متوجه می‌شود اشتباه کرده. آیلین به فاتح زنگ میزنه و میگه متوجه شدم که خانواده همسرتون قدر شما رو نمی‌دونن خواستم زنگ بزنم چون نگرانتون شدم اگه خواستین حرف بزنین من هستم فاتح میگه همه به فکر منن جز زن خودم اما آیلین به این بسنده نمی‌کند و با یک جعبه شیرینی پیش فاتح می‌رود و با چرب زبانی سعی می‌کند نظر او را به خودش جلب کند.

کایهان پیش عامر تو شرکت رفته و میگه اگه هتلو نخوری و با من شریک نشی از طرفی به همه نگی که درباره من اشتباه فکر میکردی میرم به مته خان میگم که پدر واقعیش نیستی! عامر شوکه میشه. نیلای که خودش را مثل یک عروسک خیمه شب بازی به دست مروه سپرده به اونجا میره مروه هم که کارش پول به جیب زدن هستش دارویی به نیلای می‌دهد و بهش میگه از این چند قطره تو نوشیدنی جاریت بریز اینجوری بچه ‌هایش سقط می‌شود و به خواسته‌ات می‌رسی بعد از رفتنش مروه به دوستش میگه از شر بچه‌های دوعا خلاص میشیم بعد هم نوبت می‌رسه به پنبه از طرفی نیلای تو چای دوعا از آن دارو می‌ریزه و بهش میده و میگه باید خودتو تقویت کنی و مراقب بچه‌هات باشی دوعا جا خورده و با خوش قلبی چای را قبول می‌کنه نیلای منتظره تا او از چای بنوشد....

 

 

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد