خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس
در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne).
خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی قضاوت
جیلین با ترس و عصبانیت از اداره پلیس بیرون میره و ایلگاز دنبالش میره تا جلوشو بگیره. جیلین میگه باید برم! باید برم ببینمش بغلش کنم تا مطمئن بشم. ایلگاز میگه نمیشه جیلین ۳ ماه از مرگش گذشته دست و صورتش از بین رفته جیلین حالش بد میشه که ایلگاز به داخل میبرتش. جیلین میگه سه ماه گذشته یعنی سه ماه که ما راحت میخوابیدیم اون زیر خاک بوده!
من منتظر بودم بیاد تا سوال پیچش کنم باید جواب پس میداد بهم که چرا مارو تنها گذاشت و شروع میکنه به داد زدن و گریه کردن که ایلگاز بغلش میکنه و سعی میکنه تا آرومش کنه. چینار ایلگاز را تو اداره میبینه و ایلگاز بهش میگه که یه جسد پیدا شده و فهمیدیم که جسد پدری جیلین بوده جیلین هم فهمیده پدرش مرده الان حالش خوب نیست. چینار با شنیدن این حرفها حسابی بهم میریزه و از اداره به بیرون می دود و فرار میکنه. او وسط خیابان می ایستد و گریه می کند از ترس سپس به پدرش زنگ میزنه که متین سرکار است و با دیدن اسم چینار رو گوشیش افسوس میخوره و جواب نمیده.
چینار به طرف قهوه خانه مردان میره اما وقتی میرسه یکراست به سمت اتاق پدربزرگش میره اما میبینه اونجا نیست. ایلگاز وقتی میبینه جیلین بهتر شده بهش میگه باید بریم خونه به خانواده ات هم خبر بدی جیلین با گریه میگه نه نمیتونم. مامانم اینجیو دید باور نکرد چجوری برم بگم بابا مرده! چجوری میخواد باور کنه؟ و گریه میکنه. پارس و دادستان دریا درباره پرونده پینار صحبت میکنن و دریا میگه باید کیفر خواستو رد کنیم تا تموم بشه.
دریا به طرف ماشینش میره که میبینه یه موش مرده گذاشتن زیر برف پاک کن ماشین او جیغ میزنه که پارس پیشش میره و میگه چیشده دریا خانم؟ و با دیدن موش مرده جا میخوره و میگه این چیه دیگه؟ دریا میگه زهر چشم، تا حالا شمارو تهدید نکردن؟ پارس میگه چرا ولی این خالیشون ندیده بودم! ایلگاز جیلین را به خانه شان میبرن. گل از آنجایی که فکر میکرده ظفر قرار است به خانه برگرده غذاهای مورد علاقه او را درست کرده و میز مفصلی چیده سپس آیلین و پارلا را صدا میزنه و میگه بیایم شام. آیلین با دیدن میز جا میخوره و میگه چخبره مامان؟

قسمت ۷۷ سریال ترکی قضاوت
جیلین و ایلگاز به اونجا میان که گل با دیدنشون میگه چه خوب موقعی اومدین سپس به ایلگاز میگه مادر زنت دوست داره عزیزم سپس تعارفشان میکند به سر میز. آیلین با دیدن جیلین جا میخوره و میگه جیلین؟ چیشده؟ جیلین زیر گریه میزنه که مادرش و آیلین پیشش میرن و ازش میخوان که بگه چیشده جیلین میگه بابا! آیلین شوکه میشه ولی گل میگه بابات؟ بابات چی؟ رفت آره؟ دوباره رفته سفر آره؟ و از خود بیخود میشه و کل میزو میریزه بهم آنها سعی میکنن جلوشو بتونن بگیرن اما موفق نمیشن و گل میره اتاقشو بهم بریزه که جیلین و آیلین با گریه سعی میکنن جلوشو بگیرن.
در خانه متین سر میز شام هیچکی حرف نمیزنه و چینار از روی عصبانیت زیاد غذا میخوره و مردان برخلاف شب های دیگه اصلا شوخی نمیکنه دفنه میپرسه چخبره امشب؟ چرا همتون یه جوری هستین؟ متین میگه بعضی وقتا همینجوری میشه دیگه. فردای آن روز مراسم خاکسپاری چینار میباشد. ایلگاز به اتاق چینار میره و از خواب بیدارش میکنه و میگه مراسم خاکسپاری پدر جیلین هستش پاشو حاضرشو چینار یادآوری مراسم مادرش را بهونه میکنه و میگه نمیخواد بیاد که ایلگاز میگه دیگه بزرگ شدی پاشو باید بیای!
چینار پیش پدرش میره و میگه اینجا چخبره؟ یعنی چی باید بیام؟دارین چیکار میکنین؟ میگین بریم مراسم کسی که من کشتمش و تو خاکش کردی؟ بعد از کمی بحث کردن متین میگه همانجوری که من میرم باید تو هم بیای! مراسم خاکسپاری شروع میشه و چینار و متین هم زیر تابوت را میگیرن. ایلگاز کمی خاک میریزه تو قبر و پیش پدرش و برادرش میره و بهشون میگه ما با بقیه فرق داریم! الان به عنوان خانواده جیلین اینجاییم و من به عنوان شوهرش! یخورده کمک میکردین بد نبود! متین میگه حق با توعه پسرم و میره تا کمی خاک بریزه و پشت سرش چینار میره.
بعد از مدتی پارس و نوا میان و تسلیت میگن و پارس میگه بهتره من برم تو کلانتری هرکاری داشتی بهم زنگ بزن ایلگاز تشکر میکنه. تو مسیر پارس میگه خانوادگی داغون شدن! نوام یکه بی پدری خیلی بده و فرقی هم نداره که چند سالت باشه! فشار میاره بهت. یکتا پیش جیلین میره و تسلیت میگه که جیلین میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ ظفر میگه یعنی چی؟ اومدم مراسم خاکسپاری رفیقم! خواستم واسه آخرین بار کنارش باشم! جیلین با عصبانیت بهش میگه گم شو! گم شو از اینجا برو! یکتا میگه اگه ظفر اینجا بود خیلی ناراحت میشد که با دوستش اینجوری رفتار میکنی!
لاجین پیش یکتا میره و میگه تو کی اومدی؟ و سعی داره از اونجا ببرتش. یکتا بهش میگه بالاخره میفهمی دیر یا زود میفهمی که من از همه بیشتر واست رفیقم! ازن میگه منظورش چی بود؟ و همگی تو فکر فرو میرن. بعد از مراسم به طرف خانه ظفر میرن و گل از خانواده ایلگاز تشکر میکنه که تو این روزهای سخت کنارشون بودن و حمایتشون کردن. دادستان دریا در حال رفتن به دادستانی هست که متوجه میشه یه ماشین در حال تعقیبش می باشد ابتدا شک داره اما بعد ار گذشت چند دقیقه رانندگی شکش به یقین تبدیل می شود….
نظر شما