یادداشت اختصاصی از علی آبشناس

امپریالیسـم نوین آمریکا در دوران ترامـپ

امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، از آمریکا به‌عنوان «شیطان بزرگ» و «استکبار و غیرقابل اعتماد» یاد می‌کنند. علت این امر نه تنها به دلیل مداخله‌های نظامی و سیاسی آن در کشورهای مختلف، بلکه به دلیل ترویج نظام استکباری، نقض حقوق ملت‌ها و سلطه‌طلبی است.

امپریالیسـم نوین آمریکا در دوران ترامـپ
صفحه اقتصاد -

دولت دونالد ترامپ در عرصه سیاست خارجی آمریکا، به وضوح اولویت اصلی خود را بر مطامع و سلطه طلبی این استکبار جهانی قرار داده است. این رویکرد، نه تنها در سخنان دونالد ترامپ و مشاوران او، بلکه در عملکردهای اجرائی دیگر دولت‌های قبل از آن پس از جنگ جهانی دوم نیز به خوبی مشهود است. ترامپ با اتخاذ سیاست «اول آمریکا»، تحت عنوان «دوران طلایی آمریکا از حالا آغاز می‌شود» بار دیگر نشان داد که منافع این کشور از هر موضوع دیگری مهم‌تر می‌باشد و حاضر است برای حفظ این منافع، حتی به هزینه منافع متحدان غربی خود نیز عمل کند.

نمونه‌هایی از این سیاست یکجانبه‌گرایانه آمریکا را می‌توان در صحبت‌ها و برنامه‌های دونالد ترامپ به عنوان چهل و هفتمین رئیس‌جمهور آمریکا مشاهده کرد. اقداماتی چون خروج از معاهده اقلیمی پاریس، بازگشت به سیاست‌های سختگیرانه مهاجرتی، تهدیدهای تجاری علیه اروپا و همچنین تلاش برای تغییر نام خلیج مکزیک به خلیج آمریکا. این اقدامات به روشنی نشان می‌دهند که سیاست خارجی ترامپ، نه تنها با سیاست‌های بین‌المللی معمول تفاوت دارد، بلکه مبتنی بر تحمیل اراده آمریکا به سایر کشورهاست.

 

d6111431-09bb-45a4-bd3d-c33391cd0605

 

ترامپ با اتخاذ این سیاست‌ها، نشان داد که برای او امپریالیسم نوین آمریکا و مطامع آمریکا بر تمامی اصول دیگر اولویت دارد، موضوعی که تاقبل از این با دودوزه بازی رؤسای جمهور و پنتاگون در استثمار پنهان مشخص بود حالا به صورت کاملا واضح و شفاف بیان می‌شود. به طور مثال، ترامپ در مواجهه با مکزیک و کانادا، توافقات تجاری موجود را به نفع آمریکا بازبینی کرد و این موضوع را به روشنی بیان نمود که هدفش بازگشت سود اقتصادی به آمریکاست.

همچنین، تهدید ترامپ به اعمال تعرفه بر واردات از اروپا، اتحادیه اروپا را به واکنش واداشت و آن‌ها اعلام کردند که به دنبال جایگزینی منابع انرژی با منابع دیگر کشورها هستند. این اقدام نشان می‌دهد که سیاست‌های ترامپ، به ویژه در حوزه تجارت، یکجانبه‌گرایانه بوده و منافع و زیاده خواهی آمریکا را به هر قیمت اولویت می‌دهد. 

ترامپ در ۱۸ دسامبر ۲۰۲۴ گفت که امکان گنجاندن کانادا در آمریکا به‌عنوان 

پنجاه و یکمین ایالت را بررسی می‌کند و گفت چنین اقدامی می‌تواند هزینه‌های کانادایی‌ها را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. او همچنین پیشتر «جاستین ترودو» نخست‌وزیر کانادا را «فرماندار ایالت بزرگ کانادا» خطاب کرده بود، در حالی که جنجال بر سر احتمال اعمال تعرفه از سوی آمریکا بر کالاهای کانادایی پس از روی کار آمدن ترامپ وجود دارد.

ترامپ در سخنان خود حتی به صراحت اعلام کرد که قصد دارد نام کوه دنالی را به کوه مک کینلی تغییر دهد، اقدامی که به نظر می‌رسد به دنبال تضعیف میراث تاریخی دیگر کشورها و تاکید بر نفوذ و سلطه‌گری آمریکا است. در حقیقت، این نوع سیاست‌ها به باور تحلیلگران، راهی برای تقویت قدرت آمریکا در برابر رقبایی مانند چین و روسیه است.

ترامپ نه تنها سیاست‌های یکجانبه‌ای را در پیش گرفت، بلکه به متحدان سنتی آمریکا نیز بی‌اعتنا بود. این مسئله به ویژه در قبال اروپا و متحدان آمریکا مانند فنلاند و مکزیک مشاهده شد، جایی که او نه تنها به دنبال بازبینی توافقات تجاری بود، بلکه تهدید به اعمال سیاست‌های تنبیهی می‌کرد. این سیاست‌ها موجب بی‌اعتمادی شدید متحدان به آمریکا شده و روابط دیپلماتیک طولانی‌مدت را نیز تضعیف کرد. 

دونالد ترامپ قبل از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا در ۲۲ دسامبر گذشته اعلام کرد که به دلیل تعرفه‌های بالا برای عبور از کانال پاناما، خواستار بازگرداندن سریع کانال پاناما به مالکیت آمریکا خواهد شد. وی تاکید کرد که کانال پاناما برای تجارت آمریکا و همچنین برای استقرار سریع نیروهای دریایی آمریکا در اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام حیاتی است. پس از آن، «خوزه رائول مولینو» رئیس‌جمهور پاناما این اظهارات او را مظهر جهل تاریخی فاحش خوانده بود.

مواردی که حتی در گذشته در میان دستورات و فرامین رؤسای جمهور آمریکا به صورت پنهان و یا به وضوح مانند برنامه‌های کنونی دونالد ترامپ در مراسم تحلیف وی در سال ۲۰۲۵ اعلام و انجام شد که نشان‌دهنده این مسئله است که به اصطلاح ابرقدرت یکه‌تاز جهان پس از جنگ جهانی دوم، فاز نژاد برتر بودن را به جای آلمان نازی برداشته و به هیچ چیز جز منافع کشور خود حتی در برابر دوستان و هم‌پیمان‌های چشم آبی خود پایبند نیست.

از سوی دیگر، سیاست خارجی آمریکا و اکنون ترامپ نه تنها موجب بی‌ثباتی در مناطق مختلف جهان شد، بلکه منجر به افزایش تنش‌ها نیز گردید. خروج یکجانبه آمریکا از توافقات بین‌المللی مانند برجام (توافق هسته‌ای ایران) به همراه بازگرداندن تحریم‌ها، نشان داد که برای ترامپ، مطامع آمریکا مهم‌تر از پایبندی به تعهدات بین‌المللی است. این رویکرد نه تنها به تضعیف جایگاه آمریکا در میان جامعه جهانی منجر شد، بلکه بسیاری از کشورهای هم‌پیمان آمریکا را نیز ناامید کرد. 

رفتار ترامپ با کشورهایی همچون عربستان سعودی و چین، نمونه دیگری از این سیاست یکجانبه‌گرایانه است. از یکسو، او عربستان را به پرداخت مبالغ هنگفت به آمریکا برای تامین امنیت متهم کرد، اما در عمل، قراردادهای تسلیحاتی بزرگی با این کشور امضا کرد که سود آن مستقیماً به جیب صنایع نظامی آمریکا رفت. از سوی دیگر، چین نیز به شدت تحت فشار ترامپ قرار گرفت و با تحمیل تعرفه‌های سنگین و جنگ تجاری، سعی داشت تا منافع اقتصادی آمریکا را به هر قیمتی حفظ کند. 

این سیاست‌ها، نشان‌دهنده یک نوع بی‌اعتنایی آشکار به روابط دیپلماتیک سنتی و اصول چندجانبه‌گرایی است. در دوران ترامپ، اولویت اصلی حفظ منافع آمریکا حتی به قیمت از دست رفتن شرکای تجاری و متحدان سیاسی دنبال شد. این امر باعث شد تا بسیاری از کشورها سیاست‌های خود را به گونه‌ای طراحی کنند که بتوانند از گزند اقدامات آمریکا در امان باشند. 

بی‌اعتمادی متحدان آمریکا به سیاست‌های ترامپ، به ویژه با تهدیدهای مداوم این رئیس‌جمهور، به خوبی قابل مشاهده است. او نه تنها به روابط اقتصادی با شرکای قدیمی مانند کانادا و مکزیک ضربه زد، بلکه با تهدید به خروج از ناتو، به طور جدی به امنیت و ثبات اروپا نیز لطمه وارد کرد. ترامپ بارها اعلام کرده بود که اگر کشورهای عضو ناتو به سیاست‌های او پایبند نباشند، آمریکا نیروهای نظامی خود را از این اتحاد خارج خواهد کرد. 

ترامپ با خروج یکجانبه از برجام، ثابت کرد که برای آمریکا پایبندی به تعهدات بین‌المللی تا زمانی ارزشمند است که مطامع و سلطه‌گری مستقیم این کشور تأمین شود. این اقدامات، به وضوح نشان داد که ترامپ حتی به متحدان نزدیک خود نظیر کشورهای اروپایی نیز توجهی ندارد، چه رسد به کشورهایی چون ایران که روابط پرتنشی با واشنگتن دارند. 

بنابراین، سیاست خارجی ترامپ بیش از هر چیز دیگری مبتنی بر یکجانبه‌گرایی و حفظ مطامع آمریکا بود، حتی اگر این به قیمت تضعیف روابط دیپلماتیک و بی‌ثباتی اقتصادی در سطح جهان تمام می‌شد. این سیاست‌ها، منافع سایر کشورها را به طور کامل نادیده گرفت و جهان را به سمت تنش‌های بیشتری سوق داد. این رویکرد، برای بسیاری از کشورها به ویژه آن‌هایی که با سیاست‌های ترامپ مخالف بودند، یک هشدار جدی است که لازم است هر کشوری استراتژی‌های دقیق‌تری برای حفاظت از منافع ملی خود تدوین کند.

سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم همواره بازتاب‌دهنده‌ رویکردی خودخواهانه و سلطه‌جویانه بوده است که به جای ترویج صلح و همزیستی، به دنبال تحمیل منافع خود بر دیگر کشورهاست. این کشور نه تنها جایگاه هیتلر و نازی‌ها را از نظر تلاش برای سلطه‌ بر جهان پر کرده، بلکه به‌طور هدفمند در پی تحمیل برتری و استیلای اقتصادی خود در صحنه بین‌المللی بوده است. از آن زمان تاکنون چه در دوره‌های رؤسای جمهور گذشته تا دوره قبلی ریاست‌جمهوری ترامپ و برنامه‌های کنونی وی که اقدامات یکجانبه و بدون در نظر گرفتن منافع متحدین است همگی نشان‌دهنده این رویه در سیاست‌های آمریکا هستند.

حال به خوبی قابل درک است که چرا بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی ایران 

امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، از آمریکا به‌عنوان «شیطان بزرگ» و «استکبار و غیرقابل اعتماد» یاد می‌کنند. علت این امر نه تنها به دلیل مداخله‌های نظامی و سیاسی آن در کشورهای مختلف، بلکه به دلیل ترویج نظام استکباری، نقض حقوق ملت‌ها و سلطه‌طلبی است. امام خمینی(ره) بارها آمریکا را کشوری معرفی کردند که به جای صلح، جنگ‌افروزی می‌کند و به جای عدالت، سیاست‌های سلطه‌طلبانه را دنبال می‌کند. امام معتقد بود که آمریکا با تکیه بر قدرت نظامی و اقتصادی، تلاش می‌کند تا منافع خود را به دیگر ملت‌ها تحمیل کند و در این راه از هیچ آتش‌افروزی دریغ نمی‌کند و اصول اخلاقی وانسانی را به وضوح زیر پا می‌گذارد.

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، نیز بارها به غیرقابل اعتماد بودن آمریکا اشاره کرده‌اند، به‌ویژه در سخنانشان در مهرماه ۱۳۹۲ در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان ارتش. ایشان تصریح کردند که ایالات متحده دولتی خودبرتربین، غیرمنطقی، عهدشکن و تحت نفوذ صهیونیسم بین‌المللی است، که به دلیل منافع نامشروع این شبکه، با رژیم غاصب صهیونیستی مماشات می‌کند و به آن باج می‌دهد. ایشان تأکید کردند که دولت آمریکا به هیچ‌وجه قابل اعتماد نیست.

شعارهایی مانند «دوران طلایی ایالات متحده از حالا آغاز می‌شود»، به‌طور واضح این دیدگاه برتری‌جویانه را بازتاب می‌دهد. این اقدامات نه تنها روابط بین‌المللی را تضعیف می‌کند، بلکه بی‌ثباتی و ناامنی بیشتری را در جهان ایجاد کرده است. بنابراین، کشورهای دیگر باید به این رفتارهای سلطه‌جویانه آمریکا توجه داشته باشند و با تقویت توان داخلی، استراتژی‌های مناسب برای حفظ منافع ملی خود در برابر این سیاست‌ها طراحی کنند.

 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار