خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش می‌شود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریال‌هایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است.

خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال غریبه

مأمورین به دستور سینا شاهینو زیر نظر دارن که داره از باغ بیرون میاد آنها به سینا خبر میدن که سینا میگه تعقیبش کنین گمش نکنین حواستون باشه. ارغوان به خانه پدر امیرعلی رفته تا ببینه چیکارش داشته امیرعلی با دیدنش میگه خوب شد که اومدی باید بهت واست ماجراییو تعریف کنم دیشب به مژگان حمله کردن ارغوان جا میخوره و میگه چی؟ امیرعلی میگه سینا بهم زنگ زد اونا فکر میکردن منو میخوان ترور کنن نگو هدفشون مژگان بوده! ارغوان میگه وقتی همچین فکری کردن حتما احتمال داره که این اتفاق بیوفته! امیرعلی میگه من فکر میکنم بین مژگان و تلما یه ارتباطی وجود داره ارغوان میگه باز شروع شد! امیرعلی معذرت خواهی میکنه و میگه با من اصلا یه روز عادیو تجربه نکردی همش یه اتفاقاتی افتاده. ارغوان میگه اینارو ول کن الان مژگان چطوره؟

او میگه هنوز زنده ست تو بیمارستانه خدا بهش رحم کرد نمیدونم والا باید چیکار کنم! دستور از بالا میرسه به خانم بابایی که مژگان باید حذف بشه او به آفاق میگه که آفاق بهش میگه خوب کی باید انجام بده؟ مرجان میگه کی بهتر از پروانه الان باید خودشو ثابت کنه بهم سپس به پروانه میگن که باید بری کار مژگانو تموم کنی. از اداره پلیس مرجانو میخوان که مرجان به آفاق میگه باید واسه اینکه کارا بیخ پیدا نکنه و انگشت اتهام از روی من برداشته بشه یه حمله ساختگی درست کنیم باید تو مسیر اداره به شاهین بگی به طرفم شلیک کنه ولی حواسش خیلی جمع باشه که فقط اونا بفهمن بهم سوء قصد شده. طبق نقشه همون اتفاق میوفته و احسان میره پرسجو میکنه و پیش سینا برمیگرده و میگه انگاری حین رانندگیش یه نفر سرتا پا مشکی به طرفش شلیک میکنه که خانم بابائی از مسیر منحرف میشه همسایه ها از سر و صدا زنگ میزنن به پلیس و آمبولانس ولیاتفاق خاصی نیوفتاده و خداروشکر حالشون خوبه فقط یه خراش جزئی روی دستش افتاده که دارن بهش رسیدگی میکنن.

 شب پروانه به طرف بیمارستان میره او روپوش پرستاری میپوشه و به اتاق مژگان میره در حالیکه از ترس به خودش میلرزه پتورو میزنه کنار که میبینه زیرش بالشته. همان موقع سینا و مأمورها به اونجا میان و سینا میگه خوش اومدین انگاری فرستادنتون که سر مژگان خانمو بکنین زیر آب نه؟ پروانه گریه میکنه و میگه شما از هیچی خبر ندارین! سینا میگه خوب بفرمایید بشینین واسم تعریف کنین. پروانه همه چیزو میگه و بعد از چند دقیقه به پارکینگ میره سوار ماشین آفاق میشه. آفاق بهش میگه تموم شد؟ او تأیید میکنه و حسابی حالشو بد نشون میده و تو مسیر گریه میکنه آفاق سعی میکنه آرومش کنه و میگه همه ی این کارارو خانم به خاطر خودتون داره انجام میده وگرنه فکر کردی واسش سخته؟ میره به کشورهای دیگه کسی هم دستش بهش نمیرسه!

وقتی به باغ میرسن مرجان بهش میگه که آفرین پروانه خودتو بهم ثابت کردی! داروخانه رو میزنم به نامت دیگه از این به بعد اونجا مال توعه پروانه خوشحال میشه و میره تا کمی آروم کنه خودشو. شب کابوس میبینه که مرجان فهمیده بهش نارو زده و کاری که خواسته نکرده و بهش میگه که بلایی سر داداشت بیارم که مرغ های آسمون به حالش گریه کنه! پروانه از کابوس بیدار میشه و خودشو جمع و جور میکنه سپس تیپ میزنه و با ماشین مژگان که دیگه دست اونه به طرف داروخانه که به اسمش خورده راهی میشه. بعد از کمی موندن در اونجا به پارک میره تا کمی با خودش خلوت کنه. اونجا به عکس های سه نفره شون با نرگس و مژگان نگاه میکنه و خاطراتشو مرور میکنه و با اشک لبخند میزنه که سینا به اونجا میره. پروانه میگه چجوری منو پیدا کردین؟ سینا میگه ما هروقت بخوایم میفهمیم که کجایین آمادگی شنیدن چندتا خبر خوبو دارین؟

پروانه بهش نگاه میکنه و میگه چیشده؟ سینا میگه اولیش این که برادرتونو از جایی که زیر دست مرجان خانم بود بردیمش به جایی که امنه خیالتون راحت باشه پروانه خوشحال میشه و تشکر میکنه سپس میگه خبر دوم اینکه مدیرعامل شرکتی که توش کار میکردین و از طرفشون تهدید میشدین کارش حل شد و دیگه کاری باهاتون ندارن البته اونم نقشه خود خانم بابائی بود واسه تو منگنه قرار دادنتون پروانه شوکه شده و خداروشکر میکنه سینا خبر زنده بودن نرگسو هم میده که او گریه میکنه و میگه من هنوز با مرگش کنار نیومدم اذیتم نکنین همان موقع سینا اشاره میکنه تا نرگسو بیارن اونا با دیدن همدیگه با گریه  همو بغل میکنن. پروانه شبانه پنهانی میره تو اتاق کار مرجان و سیم کارتی از اونجا پیدا میکنه برمیداره و میره....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال غریبه از شبکه ۳ سیما + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه