خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش می‌شود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریال‌هایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است. ۱۴۰

خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال غریبه

سینا به دم در خانه کسی رفته که قبلاً به خاطر باز کردن گاوصندوق و قفل‌ها به زندان رفته بود اون شخص با دیدن سینا میگه من دیگه خلاف نمی‌کنم سینا میگه خوبه ولی باید یه گاوصندوقو برام باز کنی سپس با همدیگه به طرف خانه آنا میرن که گاوصندوق اونجارو باز کنه و بعد از باز کردن گاوصندوق میگه بفرمایید و از اونجا میره. زویا به سینا زنگ می‌زنه و میگه چی شد؟ باز شد؟ اون میگه آره زویا میگه پس چرا خبر نمیدی؟ حالا چی بود توش چیز به درد بخوری هم بود؟ سینا میگه یه سری مدارکه دارم نگاه می‌کنم. سینا به شرکت پیش امیرعلی میره و باهاش صحبت می‌کنه امیرعلی میگه اومدین بگین چرا رفتم پیش مژگان صولتی؟ سینا میگه نه اومدم بپرسم که تلما حدادی خانم مرجان باباییو می‌شناخته؟ باهاش همکاری می‌کرده؟ امیرعلی میگه نه اگه همچین چیزی بود بهم می‌گفت چون ما هیچ چیزی از همدیگه مخفی نمی‌کنیم خانم بابایی زنیه که به همجنس‌های آسیب دیده خودش کمک می‌کنه.

 مژگان صولتی هم با همین خانم کار می‌کنه سیما میگه نمی‌دونم چرا فکر می‌کنم شما چیزیو درباره تلما حدادی می‌دونین و به ما نمی‌گین امیرعلی میگه مثلاً چی؟ چرا همچین فکری می‌کنی؟ سینا میگه به موقعش می‌فهمم و از اونجا میره. خانم مرجان خان بابایی برای بازجویی به اداره اومده حسام میره برای بازجویی کردن ازش تو اتاق و عکس الهه ستاری را رو میز می‌ذاره و بهش میگه این خانمو می‌شناسین؟ چی می‌دونین دربارش؟ خان بابایی میگه من نمی‌دونم واسه چی اینجام یه انجمنی رو تاسیس کردم که به زن‌هایی که به مشکل خوردن کمک می‌کنم الهه ستاری هم یکی از همون خانوماست که چند وقت پیش خبر خودکشیش به گوشم رسید البته تعجب نکردم چون اون مسیری که پیش رفته بود معلوم بود که تهش می‌رسه به همچین چیزی حسام میگه ما داریم تحقیق می‌کنیم که ببینیم خودکشی بوده یا نه. چه همکاری با هم داشتین؟ مرجان به حسام میگه به عنوان دستیار استخدامش کردم و چند باری رفتیم با هم دبی اما بعدش دیگه خودش تنهایی می‌رفت من بهش نمی‌گفتم که بره.

اونجا یکی از دوستام تو دبی می‌خواست یه انجمنی مثل من بزنه و رفته بودم کمکش حسام دلیل رفتن الهه به دبی را می‌پرسه که او میگه نمی‌دونم شاید با کسی اونجا آشنا شده بود بعد از کمی سوال پیچ شدن خان بابایی از اونجا میره. سینا به همراه حسام به خانه مادر الهه ستاری میره و ازش می‌خواد تا چیزهایی که سری قبل درباره مرجان بابایی گفته بود را بنویسه و امضا کنه اما اون زیر همه حرفاش می‌زنه و میگه من اصلاً این خانمو نمی‌شناسم و با کار کردن برای بقیه ک پولی که تو حساب گذاشتم از سودش مخارج زندگیمو می‌گذرونم سینا میگه شما خودتون گفتین که بهتون کمک می‌کنه! اما مادر الهه زیر بار نمیره و حرف خودشو می‌زنه سینا می‌پرسه با همین یک مقدار پولی که در میارین پسرتونو فرستادین خارج از کشور درس بخونه؟

او تایید می‌کنه و میگه پسرم خودش پول در میاره و خرج خودشو میده سینا و حسام وقتی می‌بینن به نتیجه نمی‌رسن از اونجا می‌زنن بیرون. حسام به سینا میگه حتماً اومدن سراغشون و تهدیدشون کردن که حرفاشو عوض کرده و از اونجا میرن. مژگان داره به ایران میگرده که به امیرعلی زنگ می‌زنه امیرعلی جا می‌خوره امیرعلی بعد از قطع تماس مژگان سریعا به سینا زنگ می‌زنه و بهش میگه که مژگان صولتی همین الان بهم زنگ زد و داره میاد ایران. مژگان تو فرودگاه در حال رفتن به سمت تاکسی هستش که یه تاکسی از قصد باهاش تصادف می‌کنه و از اونجا فرار می‌کنه. وقتی به هوش میاد خودشو تو بیمارستان می‌بینه که سینا به همراه حسام پیشش رفتن.

مژگان بهشون میگه این بارم موفق نشدن امیدوارم دوباره تکرار نکنن سپس چند تا سوال از مژگان می‌پرسه و میگه جایی که تو ترکیه مونده بودی یادت هست؟ مژگان میگه نه خیلی ولی یه چیزایی یادمه قرار میشه که مژگان کروکیه اون محل را بهشون بده. مژگان به اداره پیش سینا میره و بهش میگه اومدم یه اطلاعاتی بهتون بدم قراره یه پسر بچه رو بدزدن به اسم روها. سینا میگه چرا حرفاتو باور کنم؟ شاید این یه رد گم کنی باشه مژگان میگه چرا باید همچین کاری کنم؟ من که اینجام الان دستم به هیچ چیزی بند نیست! احسان کمی تحقیق می‌کنه و متوجه میشه که اون پسر بچه پسر شخصی است که تو کار دارو و خیلی هم قدره سینا به همراه حسام به طرف لوکیشن راه می‌افتند. حسام هرچی به اون مرد زنگ می‌زنه جوابی دریافت نمی‌کنه چون گوشیش رو سایلنته و در حال بازی کردن با پسرشه.

وقتی میره به سرویس بهداشتی یه نفر پنهانی پسرش را می‌دزد. سینا با عصبانیت پیش مژگان میره و به مامورین میگه به بازداشتگاه بفرستنش و میگه گذاشتی کار از کار بگذره بعد به ما بگی؟  مژگان ازش وقت می‌خواد تا خودش اون پسر بچه رو پیدا کنه و بهش میگه هر اطلاعاتی که بخواین از خانم بابایی بهتون میدم عوضش شما هم بچه‌مو بهم برگردونین. سینا به همراه حسام پیش همون پژوهشگر میرن و ازش می‌پرسن که دشمنی چیزی دارین او شماره خارج از کشوریو بهشون میده که چند وقتی هست مدام بهش زنگ می‌زنن و ازش می‌خوان تحقیقاتشو درباره ام اس بهشون بفروشه اما قبول نکرده بعد از کمی حرف زدن سینا ارومش می‌کنه و میگه هرچی شد بهمون بگین و از اونجا میره....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال غریبه از شبکه ۳ سیما + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه