یادداشت اختصاصی از حمیدرضا حاجی اشرفی
چرا فکر می کنید صنعت بیمه می تواند ناجی سهامداران شرکت های بورسی باشد !؟
در حین فعالیت های انتخاباتی کاندیداهای دوره چهاردهم ریاست جمهوری یکی از داوطلبان جمله ای در برنامه ریزی اقتصادی تیم ایشان بر این مضمون بیان شده : کمک گرفتن از صنعت بیمه برای جبران خسارتهای نوسانات ارزش سهام و حمایت از سهامداران خرد !!!
برای اینکه همگان و خصوصا آن اشخاصی که یک ایده با عمر بیست ساله را به عنوان طرح اجرایی متصوره برای یک دولت که شاید انتخاب شود عنوان نموده اند و با تصور جذابیت ،این شعار را برای جذب بخشی از آرا شهروندان اکران نموده اند ، به عنوان یک تحلیگر بازار بیمه در جهت تنویر فعالان و خرده سهامداران بازار سرمایه ، حسب وظیفه حرفه ای و ملی ،لازم دانستم قدری توضیح دهم .
اول : هر نوع نوسان شدید و ناگهانی ارزش سهام که مخصوصا بستگی به سیاست های کلان دولت داشته باشد و تاثیر گذار در نوسان شدید نرخ گردد بعلت کاهش شدید میزان سرمایه ها امکان بیمه پذیر بودن ندارد و لذا از جمله ریسک های سوداگرایانه محسوب و قابل پوشش دهی بیمه ای نیست ! زیرا ورشکستگی تعداد زیاد سهامداران خرد در صورت بیمه بودن به ورشکستگی شرکت های بیمه پوشش دهنده منجر میشود .
لذا اگر کاندیدایی که حمایت های از سرمایه های مردمی و بنگاههای خرد و کوچک برای رشد محیط کسب و کار در ذهن دارد ،لطفا یک پله عقب تر برگردند و برنامه ریزی حمایت از بنیه اقتصاد خانوار و تثبیت درآمد جاری اشخاص و پایداری اقتصادی بنگاههای SMEs را از درون همان واحدها بدون در نظر گرفتن سرمایه گذاری در بورس و یا تسهیلات بانکی را طرح ریزی کند . زیرا در این مرحله ، ریسک فاکتورها شناخته شده ترند و قابل کنترل هستند . در چنین مدلی ، نه تنها صنعت بیمه تسلط بیشتری نسبت به تصمیمات و عملکردها در سیستم های کسب و کار دارد بلکه بدبینی هایی که بین سه ضلع اقتصاد کشور ؛ بانک ، بیمه ، بورس نسبت به عملکرد یکدیکر دارند در مرحله حمایت شرکت های بیمه از بیمه گذاران خرد ( مشتریان خرد) وجود ندارد . لذا اعلام حمایت بیمه ای از سهامداران خرد نمی تواند اجرایی شود و قول و قراری بیهوده و ناکارآمد قابلیت اجرایی ندارند .
دوم : رشد و توسعه اقتصادی ارتباط مستقیم با میزان اشتغالزایی و ایجاد درآمد پایدار برای شهروندان دارد . اصولا مشاوران اقتصادی کاندیداهای ریاست جمهوری باید از آنچنان تسلط و احاطه در شناخت از بخش های مختلف اقتصادی سرتاسر کشور و نزد دهک های درآمدی و موانع روستایی و شهری برخوردار باشند که به وضوح تفاوتهای میزان و نحوه کسب درآمدها و هزینه های خانواده ها را بدانند و در هنگام سخن گفتن ، اشراف آنان بر مشکلات و مسائل اقتصادی کاملا مشهود باشد . بعنوان مثال مشکلات اقتصادی پیشه وران شهری با کشاورزان روستایی با یکدیگر تفاوتهای ماهوی دارند !!! برای هردو امکان پیچیدن یک نسخه واحد وجود ندارد .
کدامین رشته تحصیلی می تواند معضلات اقتصادی هر شاخه و منطقه و گروه خاص جمعیتی را به دقت بشناسد و راهکار علمی ارائه دهد؟!
سیاست مداران ؟ اقتصاددانان ؟ اهالی رسانه ؟ کارشناسان روابط کار ؟ اجتماعی ؟! ...
پاسخ خیر است : تنها دو رشته دانش محور توانایی دارند با بهره گیری از تجربیات و داده های دیگر علوم ، به کمک دولت ها و بخش های تعاونی و خصوصی بیایند و در قالب شرکت های استارتاپی ، گلوگاههای مانع توسعه و مولد فقر و عقب ماندگی را از بنیان برچینند . آنها
دانش مدیریت ریسک و دانش مدیریت بازاریابی !!! هستند .
ایندو دانش توانایی شناخت پاشنه های آشیل و پازل های گمراه کننده اقتصاد کشور را دارند . آنها پس از شناخت کاستی ها و معایب ، فرصت ها و نقاط قوت را پیدا می کنند و در صدد یافتن راه میانبر برای رسیدن به توسعه پایدار و متوازن هستند .
بورس - بانک - بیمه ، ساختارهای معلول سیستم کل اقتصاد سرمایه داری لجام گسیخته هستند و هر یک به تنهایی یا با هم توانایی حل مشکلات کلان اقتصادی را ندارند . دنیا از 2010 به سوی پایه گذاری سیستم های مالی همتا به همتا و اقتصاد مردمی حرکت کرده تا معضلات مرتفع کند . با نظریه ها و ساختارهای اقتصاد دولتی و یا سرمایه داری لجام گسیخته ، معضلات ایجادی توسط آنان حل نخواهد شد . دنیا بسوی راه سوم رفته است ...
نظر شما