خلاصه داستان قسمت ۳۳۱ سریال ترکی خواهران و برادران
در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۳۱ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.
سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
در قسمت ۳۳۱ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟
لیدیا با ظاهری متفاوت و شیک به مدرسه رفته که صرب متوجه میشه و تو کافه مدرسه بهش میگه چقدر امروز خوشگل شدی لیدیا تشکر میکنه و میگه واقعاً؟ صرب میگه آره هم مدل موهات تغییر کرده هم کفش پاشنه بلند پوشیدی حسابی به خودت رسیدی، لیدیا ذوق میکنه و با خوشحالی میگه ممنون داداشی صرب تعجب میکنه و میگه داداش؟ لیدیا تایید میکنه و میگه من اینجا دوست صمیمی ندارم ولی تو میتونی مثل یه رفیق و داداش برام باشی مگه قراره چیز دیگهای باشه؟ صرب میگه نمیدونم تو گفته بودی به آسیه که از من خوشت میاد لیدیا میخنده و میگه پس خوبه نقشهام گرفت من اینجوری گفتم که به گوش سوسن برسه وگرنه میدونی که از عمر خوشم میاد صرب میخنده و برای اینکه ضایع نشه میگه خودم میدونستم باور نکرده بودم.
از طرفی اکیپ عمر اینا نشستن و درباره افتادن عمر از روی نردبان حرف میزنند و میخندند عمر میگه خوبه سوژه خوبی شدم واستون سپس با مسخره بازی میگه من برم بهتره سوسن میخنده و میگه منم باهات میام که بگیرمت نیفتی زمین و همگی میخندن. یامان با دیدن سوزان در کلوب جا میخوره و میگه چرا اومدی؟ سوزان میگه اومدم سر کارم دیگه! یامان میگه بهتره تو خونه بمونی و استراحت کنی الانم میری خونه و خوب استراحت میکنید و به کار فکر نمیکنی برات مرخصی رد میکنم سوزان تشکر میکنه ثریا از دور آنها را در حال خندیدن و حرف زدن میبینه و عصبی میشه آکف پیشش میره و با طعنه و پوزخند میگه اینم مردی که آینده جدی باهاش بسته بودی، ثریا با اطمینان میگه تو منو نمیشناسی به زودی حلقه ازدواج را تو دستم میبینی و میره.
شنگول و اورهان به ست فیلمبرداری رفتن شنگول به عنوان مدیر برنامههای او مدام از نزدیک شدن بازیگر زن به اورهان جلوگیری میکند کل ست از فیلمبرداری های مداوم خسته شدند کارگردان به شنگول میگه بهتره شما برین یه قهوهای چیزی بخورین تا ما کارمونو بکنیم اما شنگول میگه من نه چیزی میخورم و نه جایی میرم. سری بعدی شنگول به عزیزم گفتن اورهان گیر میده که بازیگر زن صبرش لبریز میشه و میگه من دیگه نمیتونم کار کنم فیلمبرداری به این مسخرگی ندیده بودم تا حالا کارگردان به اورهان میگه دست شما درد نکنه به امور مالی میگم این سه روزو باهاتون حساب کنه شما میتونین از اینجا برین دیگه من به آژانس زنگ میزنم و یه نفر دیگه رو میخوام بفرستن! اورهان سعی میکنه منصرفش کنه که او قبول نمیکنه و نظرش تغییر نمیکنه. در کافه عمر در حال راه رفتن که صرب پاشو دراز میکنه تا عمر بخوره زمین استاد بوراک که اونجا بود اینو میبینه و از صرب به خاطر کارش توضیح میخواد شوال به اونجا میاد و به بوراک میگه بهتره با هم حرف بزنیم.
او باهاش دعوا میکنه که چرا با پسرش اونجوری صحبت میکرد و تهدیدش میکنه به اخراج شدن در صورت حمایت از اون بچهها. تولگا با تلفن صحبت میکنه که یاسمین اسم دختر ازش میشنوه و حسادت میکنه که از اوگولجان میپرسه که ببینه تولگا دوست دختر داره یا نه او میگه نمیدونم و باید بفهمم. فاطما پیش اکف رفته و با آتویی که ازش داره تهدیدش میخواد واسش موبایل بخره و برای خونشون گاز اکف مجبورا قبول میکنه. اوگولجان بعد از مدرسه با تولگا صحبت میکنه و بهش میگه که یاسمین بهت حسادت میکنه او خوشحال میشه. بعد از مدرسه آیبیکه پیش برک رفته تا تو کار بهش کمک کنه آنها با همدیگه ماشین عروسی آماده میکنند سپس تو ماشین میشینن و رویا پردازی میکنند و خودشونو عروس و داماد فرض میکنن. شب فاطما بهشون میگه که پول مساعده گرفته و گاز و موبایل خریده شنگول باور نمیکنه.
بچهها به باری رفتن که آسیه قرار آهنگ بخونه. سوزان و یامان به سمیناری رفتند که حوصله هردویشان سر رفته سپس یامان دست سوزان را میگیرد و از سمینار بیرون میاد سپس نوشیدنی میخورند تا وضعیتی که توشون بودن را فراموش کنند. آنها با هم میرن به رستوران تا شام بخورند آنجا اکیپ جوانی هستند که در حال گیتار زدنن یامان از سوزان دعوت میکنه تا با همدیگه برقصن سوزان قبول میکنه و با خوشحالی با هم شروع به رقصیدن میکنند از طرفی آسیه هم خوندن را شروع میکنه به همراه گیتار زدن آلینا. همگی دو به دو از جاشون بلند میشن و شروع به رقصیدن میکنند الیف به اوگولجان میگه بسه انقدر مظلومانه و با التماس بهم نگاه نکن سپس قبول میکنه و آنها هم کنار بقیه شروع به رقصیدن میکنندن.
نظر شما