خلاصه داستان قسمت ۳۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۲۹ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

اسیه به خانه میره و به امل میگه سلام پرنسسم و بعد از احوالپرسی بهش میگه واست سورپرایز دارم سپس کفشی که واسش خریده را بهش میده و امل حسابی خوشحال میشه و میخواد وقتی عمر اومد بازش کنه اما آسیه میگه بازش کن ببین خوشت میاد یا نه داداش عمر اومد به اونم نشون میدیم امل قبول میکنه. او با باز کردن جعبه حسابی خوشحال میشه و میگه خیلی خوشگله دستت درد نکنه ابجی. ایبیکه به اونجا میاد و میگه بدویین بیاین یه چیزی تو تلویزیون ببینین. شنگول تلویزیون حلمیه را قرص گرفته و روشنش میکنن تا ببینن اتفاقی که صبح تو بانک افتاد را اخبار نشون میده یا نه.

همگی اون ماجرارو میبینن و آسیه و ایبیکه از اورهان تعریف و تشویقش میکنن. چند دقیقه بعد زنگ در خانه زده میشه و ایبیکه باز میکنه و میبینه که یه زن و مرد با دسته گل اومدن و سراغ اورهان را میگیرن. انها خودشون از طرف بانک معرفی میکنن و به اورهان دسته گل و پاکت شکلاتی بهش میدن و از طرف بانک ازش تشکر میکنن به خاطر کاری که کرد سپس با اورهان و خانواده اش عکس یادگاری میگیرن. سپس به اورهان میگه واستون یه پیشنهاد داریم بانک میخواد با شما همکاری کنه و تو تیزر تبلیغاتی بانک بازی کنین اورهان میگه ولی من از این چیزا سر در نمیارم!

شنگول میگه زود جواب نده سپس میگه ما درباره اش فکر میکنیم اون زن میگه فردا از طرف تبلیعات میان پیشتون تا اون موقع تصمیمتونو بگیرین و میرن. اوگولجان به الیف پیام میده و میگه تو ماگت قهوه خوردی؟ او میگه نه هنوز ماگ زشتت هنوز تو کیفمه اوگولجان پیشنهاد میده یه چیز داغ بریزه توش. سپس صاحبکارش به اونجا میاد و به اوگولجان میگه من جایی کار دارم میرم میام مراقب باش. اوگولجان ماشین قیمتی که اونجا پارکه و شستتش را نگاه میکنه و از فرصت استفاده میکنه تا بره یه دوری بزنه باهاش. عمر در حال رفتن به خانه هست که اوگولجان با اون ماشین واسش نور بالا میزنه و عمر جا میخوره و میگه اینو از کجا اوردی؟

و ازش میخواد برن اول ماشینو برسونن و سرجاش بزارن بعد برن خونه اما اوگولجان گوشش بدهکار نیست و تو خیابان دور دور میکنن که در اخر اوگولجان تصادف میکنه و به دیوار میزنه انها نمیدونن باید چیکار کنن و به طرف کارواش راه میوفتن.صاحب کارش با دیدن ماشین میگه چیکار کردی؟ چرا دست زدی؟ سپس شماره و ادرس صاحب ماشینو میده و میگه خودت برو باهاش حرف بزن. الیف وقتی ماگو به آیلا میده تا قهوه بریزه ایلا میخنده و میگه عکس اوگولجانه با یه متن الیف میخونه متنو و میبینه نوشته با من رل میزنی؟ آیلا میگه ازت خوشش میاد انگاری! و ازش میخواد ماجرارو براش تعریف کنه که الیف همه چیزو میگه ایلا میگه اخی پس عاشق شدی!

و ازش میخواد زود وا نده او هم میگه منو دست کم نگیر خاله ایلا جون. فردای ان روز بچه ها در حال رفتن به مدرسه هستن که عمر و اوگولجان میگن ما باید بریم جایی کار داریم بعد میایم آسیه و آیبیکه شک میکنن و میگن چیشده اینا مشکوک میزنن! تو مدرسه لیدیا با اسیه حرف میزنه و بهش میگه که از سرپ خوشش میاد اسیه جا میخوره و میگه واقعا؟ از اون روانی خوشت اومده؟ لیدیا تایید میکنه. عمر و اوگولجان پیش صاحب ماشین رفتن و او بهشون میگه که ۶۰ هزار لیر خسارت زدین دارین پس بدین؟ انها میگن میشه قسطی بدیم؟

بعد از مدرسه کار میکنیم پاره وقت ۳هزارتا ۳هزارتا پس بدیم او پوزخند میزنه و میگه شوخی میکنی؟ سپس بهشون سفته میده و میگه هرکدومتون ۳۰هزارتا سفته امضا میکنین و اینجا کار میکنین واسم تا ۶۰هزارتارو پس بدین انها قبول میکنن سپس بهشون یه ادرس میده با پول و میگه برین لوازمی که نوشتم با مدلشو از بازار بخرین. انها میرن و بعد از تحویل جنس اون مرد که جنید اسمشه میگه خوبه ۳هزارتا کم میکنم از بدهیتون اونا جا میخورن و خوشحال میشن.

عمر به اوگولجان میگه نکنه چیزی تو این جعبه هاست! اوگولجان میگه به این چیزا فکر نکن بزار تموم بشه بدهیمون. انها به اوگولجان تو مدرسه به الیف میگه قهوه خوردی؟ الیف میگه اره اوگولجان میگه خوب؟ الیف به اونم یه ماگ میده و میگه جوابتو مثل خودت میدم اوگولجان سریع میره تو تریا و قهوه میریزه تو ماگ که اوگولجان میبینه نوشته خیلی خوش خیالی و تولگا بهش میگه کارت سخته.

بعد از مدرسه عمر و اوگولجان پیش جنید میرن که او بهشون میگه میرین پس میدین اینارو و میگین مادرم خوشش نیومد نمیخواد دیگه و پولمو پس میگیرین میاین عمر میگه اگه پس نگرفتن چی؟ جنید میگه چرا پس نگیرن؟ پلمپه! انها میرن. وقتی برمیگردن جنید خوشحال میشه و میگه خوبه کارتونو خوب انجام دادین و بعد از رفتن اونا چند پسر دیگه اونجا میرن و با جنید دعوا میکنن که تو داری پول های تقلبی به ما میدی تا بعد از خرید و پس دادن اجناس پول واقعی بدن بهت داری پول تقلبی دارد بازار میکنی!

جنید باهاشون دعوا میکنه و اوگولجان حرف های اونارو از لای در میشنوه و میفهمه ماجرا از چه قراره. شوال به کلوب رفته تا یامان را ببینه که نباهت متوجه شده اونم میخواد یامان را تصاحب کنه بهش میگه یامانو میخوای سوزانو پیدا کن و از رابطه خوب اونا باهم بهش میگه و میره. شوال حرص میخوره و میره آشپزخانه سراغ سوزان و باهاش درگیر میشه که اول احمدو ازش گرفت حالا هم برای یامان دندون تیز کرده سوزان میگه من نمیفهمم چی میگی! انها باهم درگیر میشن و شوال چاقویی برمیداره و میگه همونجوری که احمدو کشتم تورو هم میکشم! همان موقع یاسمین میره اونجا و با تعجب  میگه مامان؟

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد