یادداشت اختصاصی از مینا جعفری
سردار سپهبد شهید سلیمانی، نمونه عینی انسان مؤمن
چهارسال از شهادت سردار رشید اسلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی به دست رژیم جنایتکار آمریکا می گذرد، سرداری که با خون خود، درخت تنومند مقاومت، اخلاص و عمل را در منطقه راهبردی غرب آسیا آبیاری کرد و خونش جانی دوباره به مبارزان راه آزادی و آزادگی داد.
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ.
سردار سپهبد شهید سلیمانی، نمونه عینی انسان مؤمن به خدا بود که تمام ویژگی های مؤمن را می توان در او یافت. داشتن زندگی هدفمند، خشوع در نماز، امانتدار، وفادار به پیمان، توکل به خدا، پناه دادن به دیگران و یاری کردن مردان خدا، پاکدستی و اطاعت از خدا و رسول و نپذیرفتن ولایت کافران، جهاد با مال و جان، در برابر کافران سخت و در برابر یکدیگر مهربان و حکم کردن به عدالت را می توان در جزء به جزء زندگی این شهید عزیز مشاهده کرد.شهید حاج قاسم سلیمانی انسان وارسته و زاهد پیشه ای بود که هیچ گاه به دنبال پست و مقام های دنیوی نبود و اگرچه می توانست با استفاده از موقعیت و جایگاه خود امکانات رفاهی فراوانی را برای خود و خانواده اش فراهم کند، اما ساده زیستی و نزدیک بودن به عامه مردم را برگزید. سردار سلیمانی، انسانی از دنیا بریده و آخرت گرا بود. حضور پیوسته و مداوم او در میدان جهاد و شهادت حاکی از این است که وی از دنیا دل کنده بود و تعلقی به دنیا و آنچه در آن وجود دارد، نداشت و خود را برای حضور در محضر پروردگار از طریق شهادت آماده کرده بود.
تلاش برای رسیدن به فناوریهای اقتدارآفرین، تلاش برای رسیدن به یک کشور ثروتمند و قدرتمند، کشوری در آن فقر نباشد. کشوری که در آن فحشا نباشد. کشوری که در آن تبعیض نباشد. کشوری که در آن غیر خدا نباشد.
جلوه هایی از مدیریت و صلابت سردار سلیمانی
یکی از نتایج مهم مدیریت ایران در بحران های منطقه، برجسته شدن نقش نیروی قدس و سردار قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده این نیرو بود. در واقع سردار سلیمانی و نیروی قدس با مدیریتی که در بحران های منطقه انجام دادند، نه تنها جایگاه جمهوری اسلامی ایران را ارتقا بخشیدند، بلکه این نیرو را نیز به عنوان عامل و بازیگری مهم در تحولات منطقه ای و جهانی تثبیت کردند. این موضوع بارها مورد تأیید مقامات سیاسی، نظامی و تحلیلگران غربی، عربی و صهیونیست قرار گرفته است.
اگرچه مواضعش بهویژه در سیاست خارجی و تأمین امنیت داخلی کشور از سوی تمام جریانات سیاسی داخل کشور حجت آشکار بود، اما نقش تعاملگر و تسهیل گرش برای پیشبرد امور کشور را دور از هر منیتی به ثمر میرساند. او در همین میدان، به حق خود را «سرباز ولایت» میدانست و با همین باور برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی در هر مأموریتی که داشت خوش درخشید و تا توانست محور وحدت، همدلی و البته همافزایی شد. اگرچه که به دلیل مسئولیتهایش بهراحتی میتوانست خالق دوگانهها و دوقطبیهای مرسوم عالم سیاست باشد اما عالمانه و عامدانه راه را بر بروز دوقطبیها میبست تا همدلی و تعامل، چاشنی اقداماتش میشود.
باور کنیم بالندگی انقلاب و سازندگی کشور منوط به حل مسائل و موضوعات با عزم ملی در جای خود و زمان مناسب به خود است. بپذیریم فرسایشی کردن موضوعات، جز فرصتسوزی حاصلی نداشته و نخواهد داشت در پرتو شهادت سردار سلیمانی، پرچم اسلام و مقاومت اسلامی برافراشته تر گردید؛ خون شهید سلیمانی و هم رزمانش، عزّت اسلام و ایران، و ارزش زندگی جهادی برای خدا را با صدایی بلند فریاد زد؛ شهادت او عزّتی مضاعف به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در داخل کشور و بیرون از ایران بخشید؛ خون او تمام مردم دنیا را بیدار کرد و رستاخیزی عظیم پدید آورد و گویا خون تازه ای به پیکر امت اسلامی و سایر آزادی خواهان جهان تزریق نمود.
ملت ایران، یاد و نام شهید عالی مقام، سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او به ویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت.
رهبر معظم انقلاب در یکی از این دیدارها می فرمایند: ((اولین کسی که در این مجموعه ما، به حسب قاعده، حق شفاعت دارند، این شهیدها هستند و امثال این شهیدها. دوم؛ پدر و مادر شهدا هستند، این آقا و این خانم؛ و شماها هستید. اگر نوبت شفاعت به آدم ها برسد - که در ردیف شما نیستند - آن وقت به کسان زیادی ممکن است برسد؛ که ممکن است ما جزو آنها باشیم. ممکن است نباشیم. ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل این شهدا و امثال این ها باشیم.))
بهره ای از سخن و کلام شهید
خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده اید و جان ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق بازی به سوق فروش آمده اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.
مکتب سلیمانی
او به «جهاد» بسیار فراتر از یک موضوع فقهی و یک فریضه می نگریست. از نظر او، جبهه یک مکتب بود و رزمندگان در آن پیامگیران و پیام دهندگانی بودند که سخن و عملشان از اوج معارف دینی و انسانی آنان حکایت داشت..
بهواقع او محبوبالقلوب جریانهای گوناگون بود. آنچه این محبوبیت را برای شهید سلیمانی به ارمغان آورده بود مرهون مجاهدتهای طولانی چه با دشمن بیرونی، چه جهاد با نفس بود و در این سلوک و جهاد، دو ویژگی «صداقت» و «خلوص» بهطور خاص جلوه میکند. صداقت و خلوص در اعتقاد و التزام به ولایت، انقلاب اسلامی و بالندگی میهن، هرگونه «منیت» را از مرام و مسلک سردار شهید دور کرده بود؛ چنانکه در کنار بازشماری و بازگویی دلاوریها، ذکاوت و توانمندیهایش در تقویت جریان مقاومت، این دو ویژگی یعنی «خلوص» و «صداقت» همچنان محل توجه و اعتنای همگان است. شاید بر همین اساس بود که رقبای نظامیاش در خارج از مرزها به او لقب «ژنرال بیسایه»داده بودند، لقبی که مرام و مسلکش در سیاست داخلی نیز مؤید همین روحیه بود. مسلکی که در اوج دلسوزی و خوشفکری و توانمندی برای پیشبرد مسئولیتهایی که به او سپرده میشد.
خداوند متعال هر جلوهاش را یکبار جلوه میکند، از صد هزار جلوه برون آمدی و من، از صد هزار جلوه تماشا کنم تو را...
جلوهی قاسم سلیمانی، یک جلوه بود و امید ما هست که فرزندان و ابناء و سربازان و پیروان و ادامه دهندگان خط حاج قاسم سلیمانی(ره) انشاءالله باشیم. وگرنه بودن حاج قاسم سلیمانی در دنیا تکرار نخواهد شد. قطع به یقین بدانید تکرار نخواهد شد. همانطوری که امام(ره) تکرار نشدند و هرکسی از این دار رفت، دیگر تکرار نشد.
اینجانب چهارمین سالگرد شهادت افتخارآمیز سردار سرافراز لشگر اسلام و میهن عزیزمان ایران، فرمانده همیشه پیروز سپاه قدس، سپهبد پاسدار «حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را به رهبری معظم انقلاب، همرزمان و خانواده بزرگوار آن شهیدان، ملت شریف و بزرگ ایران و همه دوستدارانش تبریک و تسلیت عرض می نمایم.
نظر شما