دانلود قسمت ۳۳ سریال ناریا از تلوبیون / لینک مستقیم قسمت ۳۳ سریال ناریا از شبکه یک + خلاصه داستان سریال ناریا قسمت سی و سوم
قسمت ۳۳ سریال ناریا به کارگردانی جواد افشار را امشب از طریق لینک مستقیم تلوبیون در این مطلب صفحه اقتصاد دنبال کنید.

سریال «ناریا» به تهیهکنندگی محمد مصریپور، کارگردانی جواد افشار و نویسندگی حمید رسولپور، تولید شده است. این سریال از ۳۰ فروردین بر روی آنتن شبکه اول پخش شد. امشب قسمت سی ام از این مجموعه پلیسی را خواهیم دید.
بازیگران سریال ناریا ؛ محمدرضا شریفی نیا ، آشا محرابی ، خسرو شهراز ، مهرداد ضیایی ، حسین سحرخیز ، رز رضوی ، شراره رخام و سامان صفاری، نسیم ادبی ، سولماز حصاری و ... می باشند.
خلاصه داستان سریال «ناریا» به این شرح است: هوژان، دختر نخبه ایرانی که در دوران اوج شکوفایی علمی خود قرار دارد، برای اختراع پدیدهای تلاش میکند که میتواند ایران را به جایگاه ویژهای در عرصه جهانی برساند. اما در همین مسیر، یک گروه از تبهکاران و گنگسترهای داخلی و خارجی با همدیگر همکاری میکنند تا از موفقیت او جلوگیری کرده و این نخبه علمی را از میدان خارج کنند. در این میان، یکی از افراد خصومتجو عاشق هوژان میشود و...
دانلود قسمت ۳۳ سریال ناریا
https://telewebion.com/episode/۰x۱۲a۴۵۳۰a
لینک مستقیم سریال ناریا قسمت سی و سوم از شبکه یک
خلاصه داستان سریال ناریا قسمت ۳۳
افشین رفته به قهوه خونه فردی به اسم کاووس اونجا ازش سراغ سامانو میگیره و میگه ازش خبری نیست! افشین بهش میگه منم ازم خبری نباشه سراغمو از بقیه میگیری؟ کاووس میخنده و بهش میگه تو که هر از گاهی شبا میای این سامانه که خیلی وقته نیومده! سپس با همدیگه درباره مسابقه شب حرف میزنند کاووس بهش میگه شب هستی دیگه؟ ادم خارجیه که همه روی اون بستن نمیدونم طرف مقابلش کیه افشین بهش میگه اگه بهت بگم طرف مقابلش کیه و قراره کی ببازه شیتیل ما یادت نمیره؟ کاووس بهش میگه نه مگه طرف کیه؟ افشین میگه سامان قراره باهاش مبارزه کنه کاووس میگه خوب پس اون مرد خارجی افقیه افشین میگه نه دیگه اینا زد و بندهاشونو کردن قراره سامان امشب ببازه که با این باخت سامان و پولی که وارد این مبارزه میشه پولشوییشونو انجام بدن کاووس تو فکر میره و میگه پس قول و قراراشونم گذاشتن! شب سامان در حال گرم کردن که بره تو رینگ مسابقه. میا به همراه آدمهاش به اونجا میرن تا باهاش صحبت کنه سامان میگه امشب چه جوریه؟
میا بهش میگه هرچی بردی نصف نصف فقط زودتر بیا حریفت خسته میشه چشم انتظارته. استاد هوژان جلسهای با او و یکی دیگه از نخبهها به اسم آرش سهراب ترتیب داده داخل خونه اش و آنها را به همدیگه معرفی میکند. سپس استاد شروع میکنه به تعریف کردن از آرش پیش هوژان او میگه وقتی استاد از یه نفر اینجوری تعریف میکنه آدم میمونه چی بگه! آرش بهش میگه نفرمایید قبل از اومدن شما هم استاد درباره شما زیاد بهم گفتن که انگار به یک سطحی از تکنولوژی رسیدین که حتی غربیها نمیتونن بهش فکر کنند! استاد تایید میکنه و میگه خانم دکتر هوژان یکی از آدمای ارزشمند این مملکته خوب شد که ایران بودی و تونستم باهات ارتباط بگیرم سپس درباره کار باهاش صحبت میکنه و میگه که برای ساخت یکی از قطعههایی که داره روش کار میکنه به یک تراشه احتیاج داره که اگه بخواد خودش بسازه هم هزینه بره هم زمان خیلی زیادی لازم داره آرش به هوژان میگه تمام تلاشمو میکنم تا برای تامین این تراشه بهتون کمک کنم.
بعد از مسابقه برخلاف فکری که خیلیا کرده بودن که سامان میبازه اما حریف خارجی افقی شد و خود سامان حسابی کتک خورد و سرشم شکست. وقتی به اتاق استراحت برمیگرده افشین میره پیشش که سامان میگه میا با کی بسته بود؟ من میدونم امشب قرار بود من افقی بشم و میا با بقیه روی اون خارجی سرمایه گذاشته بودند بعد از کمی حرف زدن افشین به سامان میگه حالا که فهمیدی من برای میا کار نمیکنم دستم توی کاسه با اون نیست میگی که با یه نفر دیگه دارم کار میکنم؟ ادم یه نفر دیگهام؟! سامان میگه من الان به هیچ کدوم از اینا فکر نمیکنم جز هوژان تا این قراردادو ببندم و کارم باهاش شروع بشه افشین بهش میگه تو هم که کارت شده فقط هوژان سامان میگه اگه اینجوری نبود به پدری فکر میکردم که بچه سه سالشو گذاشته و رفته یا مادری که اصلاً معلوم نیست کیو کجاست! واقعا راحتی تو. افشین عصبی میشه و بهش میگه آره خوش به حالمه خیلی راحتم این همه وقت کنارت بودم رفیقت بودم اصلاً برات مهم نبود که من کیم، چیم؟ چیکار دارم میکنم؟ از کجا اومدم!
سامان برخلاف تفکر افشین حرفشو قطع میکنه و میگه اسم اصلیت افشین نیست فرشاد اسفندیاریه. فرزند دکتر نادر اسفندیاری و دکتر ساناز صبا تک بچه یه زوج پولدار که میخواسته رو پای خودش وایسه به خاطر همین همراه مادر و پدرش نرفته اونور دنیا تا ثابت کنه که خودشم میتونه. یه مدت آفتابی نشو میا بفهمه که آمارشو به یه نفر دیگه دادی زندهات نمیذاره! همون موقع میا به اون اتاق میره که از افشین میخواد اونو با سامان تنها بذاره آنها درباره اینکه افشین واسه کی کار میکنه و از کی خط میگیره صحبت میکنن میا میگه اینکه امشب کی روی کی ببنده احتمالاً از کاووس درز کرده و به ناهید گفته من به حساب اون میرسم. بعد از رفتن کاووس به خانهاش میا به همراه دار و دستش به اونجا میرن و به خاطر اینکه به ناهید رسونده رو سامان ببنده دعواش میکنه و تهدیدش میکنه و میگه اگه الان نمیکشمت واسه اینه که نمیدونم مرگت واسم دردسرساز میشه یا نه ولی برو دعا کن که فکری که تو ذهنمه دربارهات درست نباشه چون اون موقع پی هر چیو به تنم میمالم! و از اونجا با عصبانیت میره.
آذر میره پیش امید و بهش میگه چرا جواب تلفن منو نمیدی؟ امید که از حرفهای حشمت به هم ریخته است فقط سکوت کرده آذر بهش میگه الان طرف حسابت منم؟ تو نباید برای کمک به ستاره با حشمت در بیفتی اون نانجیبتر از چیزی که تو فکرته! امید میگه نانجیبه که زنش شدی؟ او جا میخوره سپس ازش میخواد تا هرچی که دیگه نمیدونه را بهش بگه ون شاید بتونه اینجوری به ستاره کمک کنه. آذر میگه تو هیچ کمکی نمیتونی به ستاره کنی و بعد از کمی بحث و دعوا کردن آذر از اونجا میره. سامان وقتی به کافه رفته هکرش بهش زنگ میزنه و میگه آمار کسی که خواستیو واست پیدا کردم فایلشو واست میفرستم او با دیدن اون فایل میبینه تو دفترچه مخاطبینش اسم افشین هستش و تو پیامها به ستاره پیام داده و با او در ارتباط بوده سامان حسابی جا خورده و میگه این چطور ممکنه؟ خسرو سعی میکنه جلوشو بگیره و میگه حالت خوب نیست اینجا بشین. در آخر سامان از حال میره و رو زمین میفته خسرو که ترسیده سریعا به آمبولانس زنگ میزنه و سامان و به بیمارستان میبره. اونجا سامان قلبش وایمیسه و دکتر به همراه پرستارها بهش شوک میدن...
نظر شما