خلاصه داستان قسمت ۸۲ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸۲ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۸۲ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸۲ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۸۲ سریال ترکی وحشی

نسلیهان موقع رفتن به داخل خانه می‌بینه که شبنم خونه را برای فروش گذاشته و از املاک اومدن برای عکس گرفتن از نمای بیرون خونه نسلیهان به دم در خانه شبنم میره. او با دیدنش جا می‌خوره که نسلیهان می‌پرسه می‌تونم بیام داخل؟ شبنم میگه البته و تعارف می‌کنه بیاد تو نسلیهان وقتی به داخل میره حالش گرفته می‌شه که شبنم بهش خوش آمد میگه نسلیهان به شبنم میگه دیدم خونه رو گذاشتی برای فروش شبنم میگه چیه اومدی خونه رو بخری زودتر از شرم خلاص بشی؟ نسلیهان میگه راسیتش از خونه‌ای که پسرم اونجا زندونی شده بود و پدرم به قتل رسیده متنفرم و می‌خوام با بلدوزر خرابش کنم اما به خاطر اتفاق‌هایی که برای رویا افتاده با توجه به حال روحیش به نظرم فروختن خونه‌ای که اونجا خیلی خاطره داره و دوسش داره خیلی تصمیم درستی نباشه!

به نظرم بیشتر کمی فکر کن درباره‌اش راستی هر وقت هم که می‌خوای می‌تونی برگردی به بیمارستان شبنم میگه راست میگی؟ او میگه آره کارتو همیشه خوب انجام می‌دادی و از اونجا میره که شبنم تشکر می‌کنه‌. آلاز از وقتی متوجه میشه که کارتش بلوکه شده میره به باری که برای تولگا دوستشه سرهان بهش زنگ می‌زنه و میگه چیکار کردی؟ او میگه متاسفانه حق با تو بود کارت‌های بانکی من و خواهرهامو مادرم بلاک کرده از خواهرهام خوب مراقبت کن نمی‌تونم بیام فعلاً دنبالشون این ماجرا حل شد میام دنبالشون سپس بعد از قطع تماس به تولگا میگه که یه چند وقتی اینجا می‌مونم شبا. آسی  به اونجا رفته و به تولگا میگه من میرم حاضر میشم برای شب. مژده برگه‌ای تو دستشه و در حال فکر کردنه که دنیز به خانه میره او با دیدنش برگه را سریعاً مخفی می‌کنه.

دنیز می‌پرسه اون چی بود که قایم کردی؟ مژده میگه فعلاً به تو ربطی نداره سپس ازش می‌پرسه که چه جوری پیش میره دنیز بهش میگه خوبه همه چیز خوب پیش میره مژده بهش میگه یعنی الان رابطه تو با یامان خوبه مثل برادرین با هم؟ دنیز میگه مگه راه دیگه‌ای هم دارم؟ مژده جا می‌خوره و میگه یعنی چی؟ دنیز میگه اگه مادر پدرم نخوان با هم باشن به نظرت پدرم پسر واقعی خودشو ول می‌کنه یا پسر خواندشو؟ آنها درباره موضوع کمی با هم صحبت می‌کنند که مژده از حرف‌های دنیز جا می‌خوره که دنیز بهش میگه شوخی کردم مژده میگه به نظرت این بحث‌ها جای شوخی داره؟ سپس با دلخوری از اونجا میره. دنیز به خودش میگه ببخشید من نمی‌تونم شما رو با کس دیگه‌ای شریک بشم. او از پنجره یامان را می‌بینه که جلوی در و با چرخ می‌خواد بره‌

دنیز به خودش میگه چه حلال زاده‌ام هست و میره دم در و بهش میگه نمیای تو؟ یامان میگه نه می‌خوام برم یکم ذهنم آروم بگیره دنیز بهش میگه برای آروم کردن ذهنت آشغال جمع می‌کنی؟ یامان میگه آشغال نیستن که کارتونن بازیافت میشن سپس ازش می‌پرسه که رویا حالش خوبه؟ سراغی از من نگرفت؟ دنیز یادش میفته که رویا درباره احساسش و اینکه منتظر یامانه بهش گفته بود اما او به یامان چیزی نمیگه و میگه نه حالش خوب بود ولی چیزی درباره تو نگفت یامان با دلخوری از اونجا میره. همان دختری که شب گذشته آلاز باهاش رفته بود به بار میاد که تولگا میره پیشش او درباره رابطه‌اش با آلاز حرف می‌زنه که دختره بهش میگه والا آلاز یک دفعه ۱۸۰ درجه تغییر کرد و ازم فاصله گرفت و خوابید منم گرفتم خوابیدم تولگا بهش میگه واقعا این آلاز عجیبه و با اومدن آلاز از اونجا میره.

آسی از دور آلاز و اون دختر را می‌بینه و دوباره به هم می‌ریزه اما خودشو کنترل می‌کنه. بعد از تموم شدن اون شب تولگا به آسی میگه وایسا خودم می‌رسونمت آسی قبول می‌کنه که آلاز بهش میگه آفرین دختر آسی با صاحب کافه ریخته رو هم راهتو داری درست میری بازی خوبیه، آسی بهش میگه چه بازی؟ فقط دارم مسیرمو میرم جلو سپس با تولگا از اونجا میرن که آلاز عصبی میشه. تولگا و آسی رفتن به ساحل و در حال خوردن غذا هستند که تولگا درباره حال آلاز صحبت می‌کنه آسی بهش میگه به من چه ربطی داره چرا به من میگی؟ او میگه چون این حال توام به حال آلاز ربط داره دیشب بین آلاز و اون دختر هیچ اتفاقی نیفتاده آلاز نتونسته. ولی این مدت خیلی به هم ریخته است و حالش اصلاً خوب نیست نمی‌دونم دلیلش تویی یا نه امشبم ازم خواست تو کافه بمونه.

آسی می‌خواد به سمت کافه بره که تولگا کلیدو بهش میده و بعد از رفتنش به خودش میگه اون لیاقت تو رو نداره ای کاش اینو بفهمی. آسی وقتی به کافه میره آلازو می‌بینه که اون دختر هم اونجاست آسی با دیدن اون‌ها دوباره عصبی میشه و با گریه از اونجا میره آلاز سعی می‌کنه جلوشو بگیره و بگه که چیزی که فکر می‌کنه نیست اما اون واینمیسته که حرفشو گوش کنه. فردای آن روز یامان به آلاز و خواهرهاش پیام میده که حال مادرشون خوب نیست بیان اینجا آنها با ترس سریعا خودشونو به اونجا می‌رسونن و سراغ مادرشونو می‌گیرن. یامان میگه مجبور شدم اینجوری بگم تا بیاین اینجا وگرنه نمی‌اومدین آلاز باهاش دعوا می‌کنه که چرا همچین دروغی گفته؟ یامان میگه باید با هم حرف بزنیم سپس بهشون میگه من حق و حقوقتونو تو ارثیه بهتون میدم و پاکت‌هایی رو بهشون میده و میگه اینا رو وکلا آماده کردن من امضا کردم فقط مونده امضای شما اما شرط دارم....

 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار