خلاصه داستان قسمت ۳۴۶ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۴۶ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳۴۶ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۴۶ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

آسیه با سوسن وقتی میبینن عمر دیر کرده میرن تا ببینن کجا مونده چی شده. سوسن به عمر زنگ میزنه و میگه کجا موندی عشقم؟ عمر روی زمین افتاده و میگه همینجام عشقم رو زمین دارم از منظره لذت میبرم اونا وقتی عمر را روی زمین میبینن میرن بالاسرش و میپرسن چیشده؟ عمر میگه هیچی نوچه های چنگیز ریختن سرم یه دل سیر کتک خوردم آسیه میگه یعنی چی؟ واسه چی آخه؟ چرا دست از سرمون برنمیدارن؟ عمر میگه اومده بود زهر چشم بگیره تا شکایتشو پس بگیرم ولی کور خونده با این کارش دوباره میرم ازش شکایت میکنم سپس کمکش میکنن تا برن به خانه. تو خونه زخمشو پانسمان میکنن و اورهان میگه مثل اینکه زیادی بتادین مصرف داریم برم چندتا شیشه بگیرم و اونا میخندن سپس از عمر میخواد بره شکایتشو پس بگیره که دیگه باهاش کاری نداشته باشن اما عمر میگه نه آسیه میگه چرا همیشه ما باید کوتاه بیایم؟

هم کتک بخوریم هم کوتاه بیایم؟ مبادا پس بگیری شکایتو! امل میگه که مامان بزرگ حافظه اش برگشته همگی جا میخورن و خوشحال میشن که پولارو هم به خاطر آورده ولی فاطما میگه من یادم بود کجا گذاشتم ولی وقتی رفتم سراغش پولی نبود اونجا اوگولجان بهم میریزه و میگه یعنی چی نبود؟ مگه میشه؟ اورهان میگه نبود دیگه تو عروسک گذاشته بوده ولی الان نیست! فردای آن روز اوگولجان از امل میپرسه با عروسک کجاها رفته او میگه رفتم خونه تولگا با بهار بازی کردم اوگلوجان به عمر میگه پس پاشو قبل از مدرسه بریم یه سر خونه تولگا عمر میگه زشته سر صبحی اما اوگولجان میگه چه زشتی بدو بریم.

سوزان و یامان جلوی تلویزیون رو کاناپه خوابشون برده و باهمدیگه از خواب بیدار میشن که یامان میگه من هیچ جایی به جزء اتاق خودم خوابم نمیبره راحت ولی اینجا خیلی راحت خوابیدم سپس میخواد صبحانه سفارش بده تا صبحانه باهم بخورن، یامان به سوزان پیشنهاد میده تا باهم ازدواج کنن سوزان شوکه میشه که یامان میگه خیلی یکدفعه ای شد ببخشید ولی ما همه کارامون یهوییه دیگه سوزان میخنده. اوگولجان و عمر به خانه تولگا میرن و اوگولجان شروع میکنه به گشتن اونجا تولگا میگه چیشده؟ آنها ماجرارو واسش تعریف میکنن که تولگا میگه خوب اگه دیده بودم همچین چیزی میومدم بهت میگفتم دیگه اوگولجان میگه شاید ندیدی تولگا بهش برمیخوره و میگه میفهمی چی میگی؟ الان میگی من دزدیدم؟ سپس با ناراحتی میره تو اتاقش عمر اوگولجانو از اونجا بیرون میکنه و میگه گند زدی.

وقتی به مدرسه میرن برک سراغ پدرش میره و میبینه تو خودشه و حالش خوب نیست ازش میپرسه چیشدهکه پدرش میگه جا دیگه ندارم واسه موندن دارم بهش فکر میکنم که چیکار کنم برک میگه بیا خونه ما اتاق زیاد داریم فکر نکنم مامانمم مخالفت کنه گوکان خوشحال میشه و قبول میکنه. تو کلاس شوال به بچه ها میگه یه برنامه خیریه داریم که پول برای تحصیل بچه های بی سرپرست باید جمع کنین و یه برنامه مفرح براشون ترتیب بدین سپس میرن. اورهان و فاطما با امل به خانه نباهت میرن و اونجا ماجرارو تعریف میکنن نباهت میگن راسیتش بهار از عروسک امل خیلی خوشش اومده بود منم رفتم انقد گشتم که عین همونو پیدا کردم خریدم واسش بعدشم امل عروسکشو برداشت اومد خونه خودتون خونه رو خوب گشتین؟ 

 اورهان تایید میکنه و میگه شاید عروسکا جابه جا شده! نباهت میگرده تو عروسکو ولی چیزی پیدا نمیکنه سپس میده به خود فاطما تا خودش بگرده اما او میگه اینجا پولی نیست نکنه کار اون پرستارست! نباهت میگه از کجا میخواد بدونه تو عروسک پوله که همچین کاری کنه سپس از اونجا میرن. تو کلوب یامان پیش آکیف میره و ازش تشکر میکنه به خاطر گفتن حقیقت آکیف میگه چطور؟ یامان میگه میخوایم با سوزان ازدواج کنیم نباهت که اونجا بود جا میخوره و میگه واقعا؟ چجوری؟ پس ثریا چی؟ یامان میگه اون حلقه رو پس داد سپس نباهت تبریک میگه و میفهمه که آکیف چرا همچین کاری کرده بوده چون میخواسته خودش به ثریا نزدیک بشه.

تو مدرسه بچه ها تو تریا نشستن و فکر میکنن که چیکار کنن آنها تصمیم میگیرن بازارچه راه بندازن تا از وسایلشون بفروشن و پول دربیارن از طرفی برنامه یه تئاتر کودک را میچینن. تولگا بعد از برنامه ریزی کردن میخواد بره که اوگولجان دنبالش میره و ازش معذرت خواهی میکنه و سعی میکنه از دلش دربیاره اما تولگا نرم نمیشه و از اونجا میره. آسیه سر کار رفته که میبینه ایاس اونجاست ازش میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ او میگه دوستم گفت کار داره  من بیام اینجا به کارها برسم منم قبول کردم ایاس از کار کردن کنار آسیه حسابی خوشحال و هیجان زده ست. اوگولجان از اینکه تولگا باهاش آشتی نکرده کلافه و عصبیه و نمیدونه باید چیکار کنه تا رابطه شون درست بشه.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه