خلاصه داستان قسمت ۳۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۴۳ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

هرچی اورهان و بقیه خانه را میگردن پول را در خونه پیدا نمیکنن. اورهان از اینکه اوگولجان همه جارو بهم ریخته کلافه میشه و ازش میخواد خونه رو تمیز کنه. اوگولجان یکدفعه دوتا در قابلمه روحی را محکم بهم میزنه که همگی جا میخورن و میترسن اوگولجان میگه میخواستم شوک بدم بهش چیزی یادش اومد؟ اورهان بهش بد و بیراه میگه به خاطر راهکارهاش و از خونه بیرون میره. عمر به بیمارستان رفته و سرشو پانسمان میکنن سپس به پلیس بیمارستان گزارش ضرب و شتم میده و ازش شکایت میکنه. آکیف که جایی نداره پیش تولگا رفته و اونجا میمونه سپس وقتی میفهمه با یاسمین تو رابطه ست واسش خوشحال میشه و میگه حداقل یکی از ماها خوشحال باشه تولگا که ماجرارو فهمیده میگه هرچقدر خواستی همینجا بمون عمو آکیف خونه خودته.

عمر وقتی به خانه میره آسیه میپرسه ابروت چیشده؟ عمر همه چیزو واسشون تعریف میکنه. اوگولجان و آیبیکه ماجرای پولو واسش تعریف میکنن. عمر فردای آن روز تو خونه خودشونم میگرده و به آسیه میگه تنها کسایی که ۵۰۰ هزار دلار هم دارن و فقیرن ماییم! تو مدرسه آیلا با شوال درباره کار کردن گوکان پدر عمر حرف میزنه و شوال هم قبول میکنه الیف کلافه و عصبی میشه و وقتی گوکان از آنها مدام تشکر میکنه که الیف بهش میگه بهتره به جای اینکارا کارتو خوب انجام بدی که باعث خجالت کسی نشی و میره. نباهت وقتی به کلوب میره آکیف با دیدنش شروع میکنه باهاش خوب حرف زدن و ازش تعریف میکنه که نباهت باهاش سنگین برخورد میکنه و میگه تو با هرکی میاد اینجوری صمیمی رفتار میکنی؟ سپس بعد از کمی حرف زدن نباهت از اونجا میره.

بعد از رفتنش ثریا از راه میرسه و آکیف میگه همینو کم داشتم یکی میره اون یکی میاد! ثریا میخنده و میگه یامان بهم گفت بود ولی باورم نمیشد تا الان که دیدمت خیلی بامزه ست آکیف میگه این وضعیتم باعثش تویی ثریا میگه نخیرم خودت خودتو تو این وضعیت انداختی سپس بعد از چند دقیقه میره داخل. سوزان با دیدن نباهت پیشش میره و میگه خوب سد اومدی میخوام باهات درباره مسئله ای مهم صحبت کنم نباهت میگه کنجکاو شدم بگو ببینم چیه؟ تو مدرسه سر کلاس استاد میاد و میگه همونجوری که میدونین نزدیک سال نو هستیم و باید مثل هرسال قرعه کشی کنیم تا ببینیم کی واسه کی باید هدیه بخره. صرب با برداشتن کاغذ اسم لیدیا واسش میوفته در حالیکه لیدیا باید واسه عمر کادو بخره.

ایاس و آسیه هردوشون باید واسه هم کادو بخرن، عمر برای الیف و اوگولجان برای برک، تولگا و یاسمین برای همدیگه، بعد از قرعه کشی اسامی آسیه میخواد شروع کنه به خوندن درس که ایاس بهش لبخند میزنه. نباهت با شنیدن ماجرای حاملگی سوزان جا خورده و ازش میخواد تا به یامان همه چیزو بگه چون باید بدونه همه چیزو سوزان قبول میکنه و وقتی میخواد بره تو اتاق یامان تا بهش ماجرارو بگه ثریا میبینتش و بهش میگه یامان نیست عزیزم بیرون منتظر منه میخوایم بریم وقت برای عقد بگیریم و از ازدواج حرف میزنه تا بهش بفهمونه که دارن ازدواج میکنن و ازش میخواد که اگه کار مهمی داره بگه بهش تا او به یامان بگه سوزان میگه نه چیز مهمی نیست و میره. 

بعد از تموم شدن کلاس سوسن پیش لیدیا میره و میگه باهم کمی حرف بزنیم سپس اونجا بحث به عمر کشیده میشه و سوسن میگه میدونم داری نقش بازی میکنی که از صرب خوشت میاد در اصل هنوز دنبال عمری و باهم بحث میکنن. آیبیکه و عمر و برک تو کافه مدرسه نشستن که گوکان به اونجا اومده برای نظافت که برک میره پیشش سپس اونو میبره پیش عمر و آیبیکه و باهمدیگه آشناشون میکنه. نباهت پیش آکیف میره و میگه حاضرشو باید بریم جایی آکیف فکر کرده که اونو بخشیده اما نباهت بهش میگه الکی رویا بافی نکن از مدرسه بهار زنگ زدن باید بریم اونجا. وقتی به اونجا میرسن مشاور باهاشون میخواد درباره بهار حرف بزنه که اونجا نباهت و آکیف باهمدیگه بحث میکنن و با مشاور درد و دل میکنن مشاور بهشون میگه قرار بود درباره بهار باهاتون حرف بزنم ولی اگه اینجوری تو خونه هم هستین به مشکل میخوره بهار! نباهت میگه نه تو خونه اینجوری نیستم البته من از خودم مطمئنم سپس بعد از زدن حرفاش از اونجا میره.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه