خلاصه داستان قسمت ۳۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۱۲ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

 خلاصه داستان قسمت ۳۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

عمر میره پیش دانش آموزشی که قرار بود بهش پول بده بابت درس دادن اما او میگه میشه دو روز دیگه بدم؟ کارتم تموم شده عمر میگه باشه چاره ای نیست لیدیا میره پیش عمر و باهم حرف میزنن که سوسن اونارو از دور میبینه و خودشو کنترل میکنه و میگه همون جوری میرم جلو که مامانم گفت سپس لیدیا با دیدنش میخواد بره که سوسن میگه نه بمون لیدیا میگه نمیخوام دعوا کنم که سوسن ازش به خاطر رفتار دیروز معذرت خواهی میکنه و دستشو دراز میکنه و میگه از اول باهم شروع کنیم لیدیا جا خورده و میگه باشه چی بگم والا و با عصبانیت از اونجا میره و میگه لعنتی باز باهم آشتی کردن! عمر سوسن را تشویق میکنه و می بوستش. شنگول پیش آیلاست که او واسش تعریف میکنه چیشده و سعی میکنه آرومش کنه آیلا مدام گریه میکنه و سنگول میپرسه که الیف چی؟ اون میدونه؟ آیلا با گریه میگه نه اون دخترم هنوز نمیدونه نمیدونم چی میشه بفهمه و گریه اش شدت میگیره که شنگول میگه من باید برم دوباره میام بهت سر میزنم و میره. بگه ها سر کلاس نشستن که آیبیکه میره تو کلاس و به همه میگه سر جاشون بشینن چون استاد فیلیس نمیاد و منو جای خودش گذاشته صرب میخواد بره بیرون و میگه بسه دیگه خندیدیم آیبیکه میگه ببخشید؟ کجا؟ مگه اجازه دادم؟ سپس تکالیفشونو بهشون میگه و پروژه ای را برایشان توضیح میده و میگه الان گروه هاتونو میخونم.

عمر با لیدیا و اوگولجان تو یه گروه می افتد که لیدیا میگه من میتونم جا به جا بشم که سوسن با دوست پسرش یه جا بیوفته؟ سوسن میگه نمیخواد عزیزم ما واسمون اینچیزا مهم نیست ما به هم اعتماد داریم و برمیگرده که لیدیا با حرص به خودش میگه معلومه. یاسمین با ماهر و تولگا، صرب و سوسن باهم و آسیه و آیبیکه و الیف و برک تو یه گروه هستن. بعد از کلاس لیدیا به صرب میگه که سوسن خودشو خوب نشون داد جلوی عمر و باهم دوباره اکی شدن سپس به صرب میگه به نظرت این پتانسیلو سوسن داره که پروژه مارو پاره کنه؟ صرب میگه آهان میخوای پاره کنی بندازی گردنش؟ لیدیا تایید میکنه که صرب میره به الیف میگه در ازای کاری که ازت میخوایم بهت لپ تاپ آخرین سیستم میدیم الیف میگه چه کاری؟ او میگه که پروژه مارو پاره کنی و اگه کسی ازت پرسید کار کی بوده بگی سوسن الیف میگه باشه قبوله. شنگول به حلمیه میگه خودتو بزن به مریضی و آه و ناله کن که من لایو بگیرم و از مردم بخوام که برای کمک بهت پول بدن تا با پولها بریم قبضارو پرداخت کنیم. ثریا میره پیش نباهت تو خونه اش و بهش میگه که یه سوء تفاهم پیش اومده چون از این دستمال گردن تو مغازه ها پره من واسه اینکه کلاس بزارم گفتم طراحیش اختصاصیه! نباهت جا میخوره و میگه یعنی دروغ گفتی او تایید میکنه و پشیمون میشه از بدرفتاریش با آکیف. الیف تو حیاط مدرسه در حال راه رفته که یه پسر بهش میخوره و باهم دعوا میکنن برک از الیف حمایت میکنه که الیف بهش میگه تو چرا مثل داداشت اومدی یهو؟

برک میگه خوب اگه باشم چی میشه؟ الیف میگه نیستی و باهاش دعوا میکنه و از اونجا میره. آکیف تو سالن ورزشی کلوب هست که شوال به اونجا میاد و باهم ورزش میکنن که آکیف ازش میخواد برن باهم یه چیزی بخورن که شوال قبول میکنه اما همان موقع یامان میاد که شوال منصرف میشه و میگه من رژیممو قطع نمیکنم آکیف متوجه میشه که میخواد مخ یامان را بزنه و با پوزخند میگه موفق باشی و میره. نباهت با یوزان میرن به مرکز خرید و همان دستمال گردنو تو یه مغازه میبینن و نباهت میگه انگاری راست میگفته من الکی با آکیف دعوا کردم سپس میرن به کلوب تا سوزان بره سر کارش و نباهت میره پیش آکیف و ازش معذرت خواهی میکنه و میگه که ثریا اومده بود گفت که دروغ گفته بوده بعد تز رفتنش آکیف به خودش میگه تو داری چیکار میکنی ثریا؟ شنگول میبینه فقط ۸ لیر پول جمع شده و میگه این که جیزی نیست حالا من باید چیکار کنم؟ برک و آیبیکه با الیف نشستن تو حیاط مدرسه و فکر میکنن تا با وسایل بازیافتی چی درست کنن الیف میگه اگه مادرم بود واسمون انجام میداد خیلی حرفه ای بود برک درباره مادرش میپرسه که الیف میگه مثل فرشته ها بود دلم واسش تنگ شده برک گریه میکنه و میگه عکس ازش داری؟ الیف میگه آره ولی تو چرا گریه میکنی؟ امروز یه چیزیت میشه ها! آیبیکه میگه نه چیزیش نیست.

 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه