خلاصه داستان قسمت ۳۱۰ سریال ترکی خواهران و برادران
آیا برک برای همیشه به ایتالیا رفت؟
در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۱۰ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.
سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
در قسمت ۳۱۰ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟
آکیف با ثریا گپ میزنه و ثریا بهش میگه تو از من خوشت میاد؟ آکیف جا میخوره و باهاش کمی حرف میزنه و دستمال گردنشو میده بهش و با حرفاش میفهمونه که جوابش آره ست ثریا میگه منم خوشم میاد که باهات وقت بگذرونم ولی یه مشکلی هست آکیف میگه چی؟ ثریا میگه تو متعهلی! و میره که آکیف با خودش میگه این چه توقعیه که داری! مگه میشه از نباهت جدا بشم آخه و زیر لب غر میزنه که نباهت میگه حالت خوبه؟
داری با درخت حرف میزنی؟ آکیف میگه اینو ولش کن برقصیم؟ سپس میره دست ماهر را میگیره و پیش گروه موسیقی میره و میگه که اون یه آهنگ بخونه و گیتار بزنه که همگی شروع میکنن به رقصیدن. اوگولجان به لیدیا میگه برقصیم؟ او قبول میکنه اما بعد از کمی رقصیدن باهاش عصبی میشه و میگه بسه دیگه دارم دیوونه میشم و میره. یاسمین میره پیش تولگا و بهش میگه باهم برقصیم؟ تولگا خوشحال میشه و قبول میکنه که یاسمین میگه بریم جلو که ماهر منو ببینه و تولگا پکر میشه و میگه باشه. شنگول با عصبانیت به داخل خونه میره و به اورهان میگه این زنه دروغگو و دغل بازه! اورهان میگه چی؟ چیشده؟ او میگه اصلا امیدجانو ندزدیده بودن که این بخواد ازش محافظت کنه! اورهان میگه چی؟
شنگول میگه همسایه بهمون گفت که انگاری خودشو به زمین مالیده تا کثیف بشه و خودش لباساشو پاره کرده اصلا هیچ پولیم نداره! اصلا حقوق بازنشستگی هم نمیگیره! اورهان ازش میپرسه داره راست میگه؟ او تایید میکنه و میگه آره من هیچی ندارم وقتی دیدم میخوای منو بیرون کنی اون کارو کردم که منو بیرون نکنی من یه زن بی جا و مکانم که هیچی ندارم شنگول میگه حتی ویلا؟ فاطما میگه ندارم شنگول میگه باغ؟ او میگه نه ندارم شنگول باهاش دعوا میکنه و ازش میخواد بره از اونجا که اورهان میگه نه جایی نمیره میبینی که چقدر پشیمونه جاییم نداره بره! کجا بره؟
شنگول جا خورده و میگه یعنی چی؟ وقتی میخواست بره من حمایتش کردم که نره حالا که میخواد بره تو نمیزاری بره؟ اورهان میگه آره همینجا میمونه برو غذامو بیار گرسنمه شنگول میگه به مامانت بگو غذاتو بیاره و کارهاتو بکنه و میره. تو کلوب آیبیکه به الیف زنگ میزنه و میخواد حال برک را بپرسه که با شنیدن صداش میگه چیشده؟ الیف میگه حالم خوب نیست برک و آیلا خانم رفتن آیبیکه شوکه شده و میگه رفتن؟ کجا؟ الیف میگه ایتالیا واسه همیشه آیبیکه شوکه شده و میگه پس داشت از من خداحافظی میکرد؟
الیف تایید میکنه و میگه دو ساعت دیگه پرواز دارن. ثریا تو سرویس بهداشتی به حرفهای آکیف فکر میکنه و میگه خوب یکم هیجان خوبه سپس دستمال گردنشو که پس گرفته بود به دور گردنش میبنده و به سالن میره اونجا نباهت با دیدن دستمال گردن جا میخوره و ازش میپرسه درباره دستمال گردن و در آخر نباهت با عصبانیت لیوان آبو میریزه رو صورت آکیف و از اونجا میره آکیف باهاش دعوا میکنه که چرا همچین کاری کرده و میره ثریا لبخند میزنه و شوال از دور اون زنو میبینه و میفهمه که از قصد انجام داده.
آیبیکه تو حیاط مدام به برک زنگ میرنه که میبینه خاموشه تولگا میره پیشش و میگه چیشده؟ آیبیکه میگه ماجرارو و تولگا میره سوئیچ ماشین یامان را میگیره و به طرف فرودگاه راهی میشن. آیبیکه تو ماشین به برک پیام میده و میگه همه چیزو بهت میگم فقط نرو دیگه هیچی واسم مهم نیست فقط میخوام بهت بگم سپس میگه که الیف خواهرته و تورو به فرزندی قبول کرده بودن آیلا خانم مادر واقعیتو کشته. لیدیا از قصد دستشو با چای میسوزونه و عمر میره واسش یخ میاره و رو دستش میزاره که صرب میبینه و سریعا میره پیش سوسن و بهش میگه.
سوسن میره و با دیدن اونا عصبی میشه و با لیدیا دعوا میکنه سوسن بهش میگه که او از قصد اینکارارو میکنه اما عمر باور نمیکنه و میره. آیبیکه به فرودگاه رسیده اما برک از گفت رد شده و بهش نرسیده. او با گریه در حال بیرون رفتن از فرودگاهست که برک برگشته و اونو صدا میزنه و میگه که به خاطر اون نتونست که بره سپس گوشیشو روشن میکنه و با خوندن پیام آیبیکه به چشمانی گرد شده بهش نگاه میکنه….
نظر شما