خلاصه داستان قسمت ۳۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۰۵ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

 خلاصه داستان قسمت ۳۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

پسرها تو رختکن مدرسه درحال عوض کردن لباس هاشون هستن که اوگولجان برقو خاموش میکنه و وقتی روشن میکنه لباسی که شوال خواسته بود بگیرن و بپوشنو دستش گرفته و میگه میخوام اینو بپوشم عمر میخنده که صرب مسخره اش میکنه و عمر برای جوابش بهش مسگه ولی میدونی که از این لباس یه نفر دیگه مامان خودت داره صرب عصبی میشه و بعد از کمی کل کل میخواد باهاش دعوا کنه که ماهر جلوی صرب میگیره و ازش میخواد بس کنه بعد از رفتن عمر و اوگولجان صرب میخواد با تولگا باز دعوا کنه که ماهر جلوشونو میگیره.

سر کلاس استاد ریاضی به بچه ها میگه نمونه سوالاتی که بهتون میدمو حل میکنین میارین هفت دیگه مشابه همینارو ازتون امتحان میگیرم و ازشون میخواد گروه های ۲،۳ نفری بشن که لیدیا سریع میخواد با عمر همگروه بشه که سوسن باهاش بحث میکنه و به دعوا میخواد بکشه که استاد ازشون میخواد آروم بگیرن. سوزان و نباهت رفتن به کلوبی و در حال صحبت کردن درباره سادو هستن که کلاهبردار بوده یامان با دیدن اونا به اونجا سر میزشون میره نباهت آنها را باهم آشنا میکنه که وقتی سر میز خودش میره نباهت به سوزان میگه داره تورو نگاه میکنه.

به نظرم روش فکر کن هم خیلی کاریزماتیکه هم مجرده سوزان میگه اصلا حوصله رابطه جدیدو ندارم. آیبیکه و برک موقع رفتن از مدرسه همدیگرو تو حیاط میبینن و یاد خاطره ای میوفتن که برک با عصبانیت میره و آیبیکه گریه میکنه و به خودش میگه من هنوزم دوست دارم. لیدیا وقتی عمر را تنها میبینه میره پیشش و میگه من اصلا ریاضی بلد نیستم میشه باهم تمرین کنیم؟ عمر قبول میکنه و شماره شو میگیره تا باهمدیگه هماهنگ بشن لیدیا خوشحال میشه. آسیه میره پیش حلمیه و او بهش میگه که باید چیکار کنه و خودش میره آسیه هرکاری میکنه اون زن غذا نمیخوره ماهر به آسیه زنگ میزنه و میگه کتاب ریاضیتو جا گذاشته بودی تو مدرسه و آدرس میگیره تا بره بهش بده.

اورهان برای فاطمه که بلیط اوتوبس گرفت بود تاکسی خبر کرده و به راننده پول میده و میگه این خانمو ببر ترمینال و سوال اوتوبوسش کنه فاطما ناچارا سوار میشه. اما تو مسیر فاطما پول بیشتری بهش میده و میگه به جای ترمینال بریم لب دریا یخورده بگردیم بعد منو ببر همون خونه و میگیم که تصادف شده بود ترافیک بود به اتوبوس نرسیدیم وقتی رسیده بودیم رفته بود راننده قبول میکنه. یاسمین حاضر شده تا بره پیش ماهر و تولگا تا با اونا تمرین کنه.

صرب با دیدنش میگه کجا؟ او وقتی میفهمه میخواد بره پیش ماهر و تولگا بهش میگه کدومشونه؟ از کدومشون خوشت اومده؟ یاسمین میگه ماهر صرب بهش میگه نمیبینی رفته طرف اونا حتما پر کردنش علیه ما یاسمین میگه من به اینا کاری ندارم فقط میخوام دوست داشته باشم خسته شدم همه رو از دورمون پروندی! سپس بهش میگه اگه به مامان بگی منم میگم که ماشینو خط انداختی و تصادف کردی باهاش صرب قبول میکنه که چیزی نگن.

ماهر دم در خانه محل کار آسیه میره که اون زن با دیدنش فکر میکنه پسرشه و حسابی تحویلش میگیره سپس دستشو میگیره و میگه بیا بریم تو غذا بخوریم به موقع اومدی. ماهر میگه من میل ندارم و نمیدونه باید چیکار کنه که آسیه با دیدن غذا خوردن اون زن بهش میگه یخورده کنارش بشین از صبح هرکاری کردم غذا نخورد بشین غذا بخوره سپس اون زن از دارو خوردن هم امتناع میکنه که ماهر بهش میگه به خاطر من بخور مادرجون دارو واجبه اون زن یا خوشرویی قبول میکنه.

آکیف پیش یامان تو کلوب هستش که یه زن میاد و یامان بهش میگه ایشون خبرنگار مورد علاقه من هستن آکیف بهش میگه خیلی زود نیست واسه مصاحبه؟ یامان میگه واسه چی زود آکیف جان؟ میخوایم تبلیغات کنیم مشتری بیاد سپس شروع میکنن به مصاحبه کردن که یامان بیشتر حرف میزنه و آکیف فقط گوش میده که یکدفعه عصبی میشه و میگه بسه دیگه هی هیچی نمیگم! سوش رایدر چیه دیگه؟!

یامان میگه فکر کن مثل سرو ریلی انواع سوشی رد میشه به صورت ریلی هرکی هرچی دوست داره برمیداره آکیف خوشش میاد و میگه بوی پول به دماغم میخوره بهتره برای انواع کبابم استفاده کنیم! خبرنگار میگه کبابم دارین آقا یامان؟ یامان میگه البته که نه شریکم شوخه. خبرنگار میپرسه ایشون شریکتونن؟ یامان میگه شریک جزئی ۶۰٪ واسه منه و تلفنش زنگ میخوره که آکیف از خبرنگار میخواد درباره درصد شراکت چیزی ننویسه….

 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه