یادداشت اختصاصی از دکتر انوشیروان راستگوی کلشتری
طاقت های طاق شده
بار دیگر مردم به خیابانها آمدند و بازهم به نظر می رسد طاقتشان طاق شده است. اما سوال اینجاست که این بار به چه دلیل به خیابانها آمده اند.
بار دیگر مردم به خیابانها آمدند و بازهم به نظر می رسد طاقتشان طاق شده است. اما سوال اینجاست که این بار به چه دلیل به خیابانها آمده اند. آیا این بار برای آزادی از قید حجاب یا به قولی بی بندوباری به خیابان آمده و نسبت به رفتارهای گشت حجاب اعتراض دارند؟ این مطالبه را که دفعه قبل بدست آوردند. آیا بدنبال تغییر حکومت هستند و با شعار مخالفت با نظام اعتراض می کنند؟ این هم نیست، هر چند امکان دارد عده ای فرصت طلب وارد عرصه اعتراض مدنی شوند و مسیر را به انحراف بکشانند. آیا بازیچه دست آمریکا و اسراییل هستند، شب و روز ایران اینترنشنال، بی.بی.سی یا دیگر شبکه های معاند را تماشا می کنند و به فرمان آنها به خیابان ریخته اند، این هم نیست، زیرا آنان که این شبکه ها را تماشا می کنند، ترجیح می دهند از دور دست تکان دهند.
واقعیت این است که مردم از سومدیریت، بی توجهی، ضعف نظارت، گرانی، تورم، بیکاری، فساد، رانت، آقازاده ها و بسیاری بحران های دیگر خسته شده و به خیابان آمده اند. باید بپذیریم و بپذیرند که می توان برای مردمی که روز به روز سفره هایشان خالی و خالی تر می شود و فقر را با پوست و گوشت و استخوان لمس می کنند، به بهانه تحمل، کف زد و هورا کشید، اما نه تا این اندازه.
مردم هرگز گمان نمی کردند آقایان نگران کمبود آب و برق باشند، اما بازار را به حال خودش رها کنند. مردم خیال نمی کردند در حالی که رییس جمهورشان درجه کولر اتاقش را کم یا یک لامپ اضافه را خاموش می کند، سری به بازار نزند و خبردار نباشد که دلار ۱۵۰ هزار تومانی، سکه ۱۷۰ میلیون تومانی، خودرو یک و نیم میلیارد تومانی، مسکن میانگین متری ۱۲۵ میلیون تومانی، برنج کیلویی ۴۵۰ هزار تومانی، لوبیای کیلویی ۵۰۰ هزار تومانی، نان دانه ای ۱۰۰ هزار تومانی و به عبارت بهتر ابر تورم، زندگی را به کام مردم سخت کرده است.
مردمی که امروز به خیابان آمده اند، پرچم آمریکا و اسراییل را آتش نمی زنند، کاری به سیاست خارجی ندارند و شاید این قبیل اخبار را رصد هم نکنند، اصلا وقت این کارها را ندارند، زیرا در حالی شرمنده زن و فرزند هستند که روزانه دو یا سه شیفت کار می کنند و صبح قبل از آنکه فرزندشان از خواب بیدار شود، به سر کار می روند و شب بعد از آنکه فرزندشان مایوس از دیدار پدر به خواب می رود، به خانه بر می گردند و تنها به شنیدن صدای فرزند در تماس تلفنی دلخوش هستند و همه این سختی را تنها برای سیرکردن شکم زن و فرزند تحمل می کنند و امیدی به پیشرفت ندارند.
این بار فقط مستضعفان که اوایل انقلاب قرار بود ولی نعمتان کشور باشند، به خیابانها نیامده اند، بلکه کسبه و بازاریانی به خیابان آمده اند که از بی ثباتی و رها کردن بازار رنج می برند. حرف مردم این است که مگر می شود در یک روز سکه طلا ۱۵ میلیون تومان گران شود در حالی که حداقل حقوق کارگران، کارمندان و بازنشستگان ۱۱ میلیون تومان است. مگر می شود ریال به صورت دقیقه ای در برابر دلار بی ارزش شود، اما رگ غیرت مسوولان متورم نشود و از کنار این همه تحقیر بی تفاوت عبور کنند. به نظر می رسد آنهایی که دلار جیب هایشان را پر می کند، شرمنده محرومان و مستضعفان شده و تعجب می کنند که چرا مسوولان بی تفاوت هستند.
آنچه به عنوان اعتراض از آن یاد می شود و مسوولان این اعتراض را حق مردمی می دانند که کارد به استخوانشان رسیده، یک باره بیرون نزده، بلکه نتیجه انباشت سالها بی توجهی به بحرانهایی است که در نتیجه سیاستهای غلط ، جناح بازی های سیاسی، سیاست خارجی پر تنش، قانون گریزی، اجراهای سلیقه ای قانون، فساد، اختلاس و صدها دلیل دیگر به وجود آمده است.
بدتر از همه، انتقال مستمر و مکرر هزینهها به مردمی است که همواره پشت نظام و انقلاب بوده اند. هرگاه که صحبت از کسری بودجه دولت به میان می آید، ریال قربانی می شود، قیمت ها بالا می رود، کسری بودجه دولت تامین می شود و مردم که سالهاست در آزمون تحمل نمره عالی می گیرند، همچنان باید تحمل کنند، غاقل از اینکه تحمل هم حدی دارد و نمی بایست فشار به اندازه ای باشد که مردم توان تحمل نداشته باشند نه آنکه نخواهند تحمل کنند.
مسوولان باید به هوش باشند که تحمل دیگر یک فضیلت نیست، بلکه سوالی بزرگ است. اخبار فساد و رانت جایی برای تحمل نگذاشته و مردم دائم از خود سوال می کنند که چرا وقتی تحمل می کنند، آقایان و آقازاده ها به غارت بیت المال مشغول هستند؟ چرا وزیر، معاون و مدیرکل در قوه مجریه محاکمه و محکوم می شوند و حتی بارها درخواست محاکمه روسای جمهور مطرح شده است؟ چرا نمایندگان مجلس به زندان محکوم شده اند؟ مقامات عالی دستگاه قضا چرا محاکمه شده و در زندان بسر می برند؟ آقازاده ها چه می کنند، آقازاده هایی که حکایت از رابطه ویرانگر و مخرب دارد؟
نکته بسیار مهمی که طاقت مردم را طاق کرده، نبود آینده ای روشن است. مردم ۴۷ سال است تحمل می کنند، بدون آنکه بدانند چند سال دیگر باید تحمل کنند، بدتر آنکه این ابر تورم را می بینند، اما نمی دانند فاجعه بعدی چقدر بزرگتر است. مردم نگران روزی هستند که قیمت گوشت به کیلویی ۱۰ میلیون تومان، قیمت برنج به کیلویی ۵ میلیون تومان، دلار به یک میلیون تومان و سکه به یک میلیارد تومان برسد. این روند گرانی مردم را فرسوده و ناامید کرده است.
اعتراض که هر چند وقت یک بار بروز می کند، آتش زیر خاکستر است، آتشی که مقدار آن معلوم نیست. اشتباه بزرگ آنانی که شرایط را تفسیر می کنند، تفسیر غلط از سکوت مردم بهعنوان رضایت است، در حالی که سکوت دلایل بسیاری دارد و در شرایط کنونی نمی توان و نباید از سکوت به عنوان رضایت تعبیر کرد.
سوال مهمتر اینکه اکنون که کار به اعتراض کشیده، پاسخ چیست، چه کسی و چگونه پاسخ می دهد. آیا قطع اینترنت، فیلترینگ، درگیری، دستگیری و پاسخ های قبلی به اعتراضات به وقوع خواهد پیوست؟ برای مردمی که هیچ مطالبه سیاسی ندارند و تنها خواستار مقابله با گرانی، ثبات اقتصادی و مدیریت بازار هستند، چگونه باید رفتار کرد؟
مردم دیگر نمی پذیرند که این همه بحران کار دشمن است و انتظار شنیدن واقعیت ها را دارند، شاید بتوان با صداقت، مردم را به آرامش دعوت کرد، وعده ای که بارها داده شده و هرگز بدان عمل نشده است.
*دکتری علوم سیاسی
نظر شما