یادداشت اختصاصی از مرتضی ابراهیمی طاهری
فراموشی کارمندان در هیاهوی هفته دولت؛ از حقوق ناکافی تا انتصابهای بدون ضابطه
چهارم شهریورماه به عنوان «روز کارمند» در تقویم جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است؛ روزی برای یادآوری جایگاه کارمندانی که ستونهای اصلی دستگاههای اداری کشورند و هر روزه چرخه خدمترسانی به مردم را به حرکت درمیآورند. اما واقعیت این است که بزرگداشت کارمند، در سالهای اخیر بیش از آنکه به معنای توجه واقعی به مشکلات این قشر باشد، در حد مراسم نمادین و شعارهای کلی باقی مانده است.

کارمندان در حالی وظایف خطیر خود را با کمترین امکانات و در شرایطی دشوار انجام میدهند که حقوق و رفاهیات آنان هیچ تناسبی با هزینههای سنگین زندگی ندارد. شکاف میان دریافتی و مخارج روزمره، بسیاری از کارمندان را در تأمین ابتداییترین نیازهای خانواده دچار مشکل کرده است. این وضعیت نه تنها کرامت آنان را خدشهدار میکند، بلکه انگیزه خدمت را نیز به شدت کاهش میدهد.
از سوی دیگر، نظام ارزیابی و ارتقای شغلی در دستگاههای اجرایی همچنان با کاستیهای جدی روبهروست. استعدادها و توانمندیهای واقعی کارمندان به درستی شناسایی نمیشود و رزومه و سابقه حرفهای افراد در تصمیمگیریها جایگاه چندانی ندارد. همین امر باعث شده بسیاری از نیروهای کارآزموده و متخصص، سالها در جایگاههای ابتدایی بمانند و فرصت رشد شغلی پیدا نکنند.
یکی از آسیبهای بزرگ نظام اداری، انتصابهای غیرتخصصی و دخالتهای بدون ضابطه در فرآیند انتخاب مدیران است. بارها شاهد بودهایم که افراد فاقد تجربه و تخصص کافی، صرفاً به دلیل روابط یا ملاحظات غیرحرفهای در جایگاههای حساس منصوب میشوند. این رویه، علاوه بر ایجاد نارضایتی و بیانگیزگی در میان کارمندان، بهرهوری دستگاهها را کاهش داده و اعتماد عمومی را تضعیف میکند.
بیتوجهی به شایستهسالاری و ضعف در سیاستهای آموزشی و توانمندسازی نیز مزید بر علت شده است. نتیجه آنکه نه تنها امکان جذب نخبگان جوان در بدنه دولت فراهم نشده، بلکه حفظ نیروهای باتجربه نیز با دشواری همراه است. بسیاری از متخصصان ترجیح میدهند به جای ماندن در ساختاری که برایشان چشمانداز روشن ندارد، مسیر دیگری در بخش خصوصی یا حتی خارج از کشور انتخاب کنند.
روز کارمند باید فراتر از یک مراسم تقویمی دیده شود. این روز باید نقطه عزمی برای اصلاح سیاستهای منابع انسانی کشور باشد؛ اصلاحی که از بازنگری در نظام پرداخت و رفاهیات آغاز شود، با طراحی نظام ارزیابی علمی و شفاف ادامه یابد و با پایبندی به شایستهسالاری و جلوگیری از انتصابهای غیرضابطهای تکمیل گردد.
واقعیت آن است که بزرگداشت مقام کارمند، نه در لوحهای تقدیر و سخنرانیهای رسمی، بلکه در تصمیمهای عملی و اقدامات ملموس معنا پیدا میکند. کارمندان، سرمایه اجتماعی دولتاند و فرسایش این سرمایه، به معنای کاهش کیفیت خدمات عمومی و سست شدن اعتماد مردم است. احترام واقعی به کارمندان زمانی محقق میشود که دولتها به جای شعار، به اقدامهای عملی در حمایت از این قشر حیاتی بیندیشند.
و در نهایت، باید از دولت و مجلس صریحاً خواست که برنامههای عملی و ملموس برای بهبود معیشت، ارتقا، آموزش و شایستهسالاری کارمندان ارائه کنند. وقت آن رسیده که این قشر زحمتکش دیگر قربانی برنامههای شعاری و انتصابهای بدون ضابطه نشود و جایگاه واقعی خود را در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای کشور باز یابد. بیعملی و بیتوجهی به این خواستهها نه تنها به ضرر کارمندان، بلکه به ضرر کل جامعه خواهد بود.
*دکترای مدیریت برنامه ریزی - مدرس دانشگاه
نظر شما