چرا در بازار بیمه اصول علم بازاریابی فراموش شده ؟!

بیمه در واقع یک محصول است و رشته های مختلف بیمه ای ،محصولات مختلف بازار بیمه را تشکیل می دهند . طبق اصول علم مدیریت بازاریابی انسانها بعلت نیاز خود نسبت به خرید محصولات مبادرت می کنند. نیاز به حمایت ، اطمینان خاطر و آرامش برای داشتن امنیت مالی ، روحی ، روانی در مقابل خطرات فیزیکی اعم از انسانساز و بلایای طبیعی و در مقابل خطرات غیر فیزیکی که غالبا انسانساز هستند ، شهروندان را وادار به تصمیم گیری خرید پوشش های بیمه ای از شرکت های بیمه یا صندوق های حمایتی رشته های خاص می نماید.

قرن هفدهم در اروپا نقطه عطفی در تحولات سبک زندگی بشر و مالا صنعت بیمه بود . پیش از رخداد انقلاب اول صنعتی ،پس از رخداد آتش سوزی بزرگ لندن ، اهمیت ساختاردهی منظم سازمانی و بنا نهادن دانش بیمه گری بر مبنای اصول حقوقی ، فنی ، بازاریابی روشن شد و شرکت های بیمه گوناگون تاسیس و شروع به فعالیت نمودند . پس از قرن 19 رشته های جدید بیمه و حجم معاملات بیمه ای رو به تزاید نهاد . دانش و تجربیات بیمه گران نیز به موازات سایر رشته ها رو به پیشرفت گذارد .زندگی صنعتی و گسترش شهرنشینی و افزایش جمعیت جهانشهر و تولید ثروت و اموال منقول و غیر منقول موجب اقبال روز افزون به محصولات بیمه ای شد . بازار بیمه و محصولات آن از مورد نیازترین محصولات در جوامع بشری خصوصا در کشورهای توسعه یافته شدند. هر چقدر رشد اقتصادی و میانگین درآمد شهروندان کشورهای صنعتی بیشتر شد ، احساس نیاز به خدمات حمایتی شرکت های بیمه افزایش یافت ! مدیران نسل رویکرد مکاتب نئوکلاسیک ها - نهضت روابط انسانی - سیستمی متوجه شدند که بدون وجود خدمات بیمه و حمایت از انسان ها در جوامع مدرن امکان ثبات ، پایداری روند توسعه اقتصادی وجود ندارد !؟

بیمه گری به تدریج پس از جنگ جهانی دوم از روش مدیریت صندوقی به روش مدیریت منافع ذینفعان تغییر یافت . [ در روش صندوقی شخصیت مالی و حقوقی شرکت های بیمه با بیمه گذاران یا مشتریان کاملا جدا و متفاوت انگاشته می شود . لیکن پس از پیاده سازی اصل مشتری مداری و مردم گرایی در علم بازاریابی ، روابط بین سازمان های بیمه ای با بیمه گذاران از عرضه کننده = تقاضا کننده به منافع ذینفعان مشترک متحول شد و ارتقا مفهوم یافت .]  فلسفه وجودی شرکت های بیمه بر اساس وجود مشتریان از آن پس طراحی و تعریف گردید . زیرا :

در دهه 1960 میلادی آمیخته بازاریابی ، برای کالاها و خدمات شامل : ۱- محصول -۲- قیمت -۳- توزیع - ۴ - تبلیغات و پیشبرد فروش بود . لیکن از دهه 1980 همزمان با ظهور مکتب مدیریت استراتژیک سه عامل دیگر به آمیخته بازاریایی افزوده شد که عبارتند از : ۵ - رشد و یادگیری کارکنان - ۶- فرآیند های داخلی - ۷ - مشتریان و تامین مطلوبیت منافع دائم آنها ! [ از این پس بود که مقارن با انقلاب سوم صنعتی و موج سوم تمدن بشری ، اکوسیستم فضای کسب و کار در کشورهای صنعتی از رویه های سنتی مبتنی بر روابط ارباب - رعیتی منفک شد ، بازارهای آنها دچار تحول کیفی و کمی شدند و نوآوری در محصولات و نوآوری در روش ها جایگزین بازاریابی سنتی ایستا شدند . ]

مکتب مدیریت استراتژیک با کنار گذاردن رویکرد سنتی بازاریابی سنجش عملکرد شرکت ها از منظر محض پنجره سنجه مالی آنهم در پایان هر سال با اضافه کردن سه سنجه دیگر که شامل : مشتریان - یادگیری و رشد کارکنان - منافع ذینفعان که با ظهور و کاربرد اینترنت و ابزارهای دیجیتالی و برنامه های نرم افزاری پیشرفته در هر روز مورد ارزیابی قرار می گیرند ،انقلابی عظیم در علم مدیریت بازاریابی و ریسک بوجود آورد . این تحول بزرگ مقارن با ظهور انقلاب سوم صنعتی و هوش مصنوعی شده است .

استارتاپ ها - فین تک ها - اینشورتک ها ، شورتی باندها ،موسسات و اشخاص نوآور نسل موج چهارم اند که در واقع فرزندان مکتب مدیریت استراتژیک محسوب می شوند . بدون اینها هرگز اکوسیستم فضای کسب و کار جهانی و سطوح ملی و جوامع محلی کشورمان با موج چهارم نمیتواند بطور منطقی و اصولی عجین و دگرگون شود . این ناتوانی موجب ریسک های عدیده ای برای جوامع خواهد شد . آموختن آموزه های جدید مکتب مدیریت استراتژیک در مباحث مدیریت های ریسک و بازاریابی از چنان اهمیتی برخوردار است که در صورت عدم توجه ، ورشکستگی و اضمحلال شرکت ها و پروژه ها را بدنبال خواهد داشت . بیمه گری به سرعت از روش صندوقی به سوی [ روش ذینفعان] تغییر داده شده . در همین فرصت به برخی مدیران بیمه ایرانی که خود را بخواب زده اند ، توصیه می گردد از خواب بیدار شوند و در سر کلاسهای آموزش مدیریت استراتژیک در علوم بازاریابی و مدیریت ریسک حاضر شوند ...