دانلود قسمت ۷ سریال وحشی + خلاصه داستان سریال وحشی قسمت هفتم

سریال هشت قسمتی وحشی به ایستگاه ماقبل آخر خود رسید، در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت هفتم سریال ایرانی وحشی را آورده ایم که خواهید خواند.

دانلود قسمت ۷ سریال وحشی + خلاصه داستان سریال وحشی قسمت هفتم
صفحه اقتصاد -

سریال وحشی در ژانر معمایی، اجتماعی در سال ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلمنت منتشر می شود، در این سریال بازیگرانی چون جواد عزتی، نگار جواهریان، نوید پورفرج، هومن سیدی، احسان امانی، نگار مقدم، امین شعرباف، معین شاهچراغی، تورج الوند و علیرضا ثانی‌ فر، مهدی صباغی، محمد صابری و... حضور دارند.

سریال وحشی دوشنبه ها ساعت ۸ شب منتشر می شود، خلاصه داستان قسمت هفتم سریال وحشی را در ادامه این مطلب می خوانیم.

خلاصه داستان سریال وحشی قسمت هفتم

مادر داوود ازش می پرسه دیوار تمیز شد؟ داوود بهش میگه نه باید کلا رنگش کنم. پدرش میگه ولش کن زن، اما مادرش میگه مرد برو بیرون چندتا عربده بکش بفهمن این خونه مرد داره.

داوود مشغول درست کردن آنتن بود که رها زنگ میزنه، داوود بهش میگه فکر نمی کردم بعد از صحبت های دیروز بهم زنگ بزنی، فکر کردم دیروز کمی زیاده روی کردم. رها باهاش قرار میذاره داوود فورا حاضر میشه که یکساعته برسه سر قرار، از خونه میاد بیرون می بینه روی ماشین نوشته شده بی ناموس، روش رو با پارچه می پوشونه و راهی میشه. سر قرار که میرسه به رها زنگ میزنه که من رسیدم، رها سوار ماشین میشه و می پرسه که ماشینت رو چرا اینطور کردی؟ داوود جریان رو براش تعریف می کنه. رها میگه زمان میگذره همه یادشون میره. رها به داوود میگه تو چطور وقتی هیچی از من نمیدونی بهم ابراز علاقه میکنی؟ داوود میگه عشق این چیزها حالیش نیست که. رها میگه یعنی نمی خوای بدونی من اصلا کی هستم؟ شاید متاهل باشم کسی تو زندگی من باشه. داوود میگه نیست اگه بود من می فهمیدم. رها میگه اگه بگم هست میری دنبال زندگیت؟ داوود میگه نه اون باید بره دنبال زندگیش. رها میخنده و میگه که پررو هم هستی آخه، تو از چی من خوشت میاد وقتی منو نمی شناسی. من اون چیزی که فکر می کنی نیستم. داوود میگه هیچکس نیست. رها میگه برات مهم نیست که چرا دیروز گفتم نه امروز اما اومدم. داوود میگه اهمیتی نداره، مهم اینه که الان اینجایی. رها میگه اما خیلی مهمه. داوود میگه خب دلیلش رو بگو. رها میگه دلیلش تویی. اما هر چی بگم تو یه جور دیگه برداشت می کنی، داوود قول میده که فقط گوش بده. رها میگه اون کسی که تو شبیه اش هستی همه زندگی من بود، اگه باهات گرم گرفتم دلیلش فقط این بود، فکر می کنم خدا می خواد اذیتم کنه چون اینقدر شباهت امکان نداره، تن صدات، قد و هیکلت مو نمیزنه. داوود با شنیدن این تعاریف ذوق میکنه. رها میگه از چی ذوق کردی؟ من دارم درباره یه آدم دیگه صحبت می کنم برات مهم نیست که فقط شبیهشی؟ داوود میگه نه مهم نیست وقتی مهم میشه که پیداش بشه، رها با بغض میگه مرده. داوود بابت حرفش عذرخواهی می کنه. رها میگه منو ببر سمت محله اتون می خوام با اونجا آشنا بشم، وقتی تعلل داوود رو می بینه میگه نکنه میترسی شکوفه ما رو با هم ببینه؟ داوود میگه نه بابا من میگم حالا یه بار با هم قرار گذاشتیم ببرمت یه جا بهتر. رها میگه نمیری من پیاده بشم. داوود میگه کجا برم حالا؟ رها میگه برو سمت زمینت. داوود میگه زمینم که رفت می دونی که، اما باز موافقت می کنه رها رو می بره سمت زمین. به رها میگه بچه ها تو زمین بازی میکنن اما الان نمی دونن زمین دست من نیست یه وقت نفهمن. رها میگه اجاره می گرفتی ازشون؟ داوود میگه نه بابا، اوایل همینطوری میومدن بازی کنن بعد براشون جدی شد. رها میگه پس واقعا خیّر هستی؟ داوود میگه تو دنبال چی هستی؟ رها میگه گفتم که می خوام بشناسمت اشکالی داره؟ داوود میگه نمیدونم آخه یه جوری شده تا حالا تجربه نکردم. رها میگه پس تجربه ات زیاده. بعد از ماشین پیاده میشه و بازی بچه ها رو می بینه. داوود هم پیاده میشه میگه داری بازجویی می کنی؟ رها میگه من شغلمه، تو اگه دوست داری با من شروع کنی من باید دلم باهات صاف باشه، الان همش احساس می کنم خیلی چیزها هست که بهم نگفتی، داوود میگه من هر چی بوده رو بهت گفتم، چیز جدیدی ندارم. رها میگه پس نمی خوای تلاش کنی، بعد سوار ماشین میشه، داوود هم سوار میشه و میگه چیو می خوای بدونی؟ رها میگه من یه حس بدی دارم، منو برسون خونمون، تو کلافه ای ادعات زیاده دروغ میگی دوستم داری، تو داری با روح و روان من بازی می کنی، اگه واقعا دوستم داشتی بهم ثابت می کردی. داوود میگه من حاضرم بهت ثابت کنم بگو چیکار کنم من راستشو گفتم اما تو باور نکردی، تو دنبال چیزی هستی که دلت می خواد بشنوی نه واقعیت. داوود میگه تو دوست داری من بگم بچه ها رو من پرت کردم از ماشین، همین رو می خواستی بشنوی؟ من مطمئن بودم به تو پیشنهاد بدم قبول نمی کنی گفتم بگم بعدا دلم نسوزه، اما خب قشنگ نیست، با آدم بازی نکن من الان کنارتم نقشم هم معلومه عاشقت شدم، بهت حق میدم قبولم نکنی چون من بچه کارگرم بعد حرفهایی میزنی که این چیزها برام مهم نیست، گیر میندازی آدمو بازی می کنی با من؟ برای چی اذیت می کنی با سگ که بیرون نیومدی. رها ضبط ماشین رو روشن میکنه، داوود بهش بر میخوره که دارم حرف میزنما. رها کلافه میگه گشنمه. داوود ماشین رو روشن میکنه و میرن سمت خونه، به دکه مرتضی که می‌رسن رها میگه میخوام برم آب بخرم، داوود میگه بشین خودم میرم اینجا جای درستی نیست، داوود میره به مرتضی میگه با خانم وکیل اومدم دو تا نوشابه بخوریم من قراره باهاش ازدواج کنم اگه چیزی پرسید نیازی نیست کامل بهش توضیح بدی. رها از ماشین پیاده میشه و به مرتضی میگه من میتونم تنها با شما حرف بزنم؟ داوود یه طوری میشه و میگه پس من تو ماشین منتظرتم. رها حرفهاش که تموم میشه میاد به داوود میگه بریم. داوود عصبی میگه چی شد دست خالی اومدی؟ رها میگه الان بهت برخورد؟ داوود میگه معلومه که برخورده اومدی اینجا مچ گیری؟ مگه تو دادگاه حرفهاشو نشنیدی؟ جلو آدمها ضایعم می کنی؟ تحقیق می خواستی بکنی تنها میومدی، الان میرسونمت خونه دیگه هم همدیگه رو نمی بینیم دیگه کافیه. درد اینکه به پلیس و قاضی توضیح بدم یه چیزه به تو هم یه چیز دیگه. رها بدون حرف میره، داوود ماشین رو روشن میکنه دنبالش میره میگه این بازی ها چیه بیا بشین. رها میگه تو که میگی از اینجا سال به سال کسی رد نمیشه ده ساعت دو تا بچه افتادن زمین کسی ندیده تو نگران چی هستی؟ داوود پیاده میشه میگه مشکلت چیه من نمی فهمم. رها میگه من شاید عاشقت نشده باشم اما دارم بهت فکر می کنم، یعنی طاقت ندارم عاشق کسی بشم بعد بفهمم اونیکه میگه نیست تو وظیفه اته به من توضیح بدی مسئولی نباید بهت بر بخوره، باید بهم حق بدی. داوود میگه خب از خودم بپرس چرا از بقیه می پرسی؟ رها میگه قسم بخور بگو به جون رها هیچ چیز نگفته ای نیست. داوود میگه به جون رها هیچ چیز نگفته ای نیست. رها میگه بگو جون مادرم. داوود میگه به جون مادرم من دستم به کسی نخورده اگه سوال دیگه ای داری بپرس من برات می میرم هر سوالی داری بپرس برای یه بار تموم بشه و دیگه درباره اش صحبت نکنیم یا میتونی یا نمیتونی. رها میگه باور کردم، چشمات دیونه ام میکنه، بعد میپرسه فردا چی می پوشی تو عروسی؟ داوود میگه کت و شلوار قدیمی دارم اونو می پوشم. رها میگه می خوام ببینمت با کت و شلوار که چه شکلی میشی؟ داوود و رها میرن سمت خونه، داوود میره داخل کت و شلوارش رو می پوشه میاد جلوی در، رها از تو ماشین می بینتش بغض می کنه. داوود رها رو میرسونه بارون هم میومد، رها میگه صدای ضبط رو زیاد کن چون صدای بارون اذیتم میکنه، بعد تعریف میکنه که اون روزی که تصادف کرده بارون میومده، هر وقت صداش رو می‌شنوم فکر می کنم اتفاق بدی می خواد بیفته. داوود می پرسه اونیکه شبیه من بود هم تو ماشین بود، رها گریه اش می گیره و چیزی نمیگه دیگه. وقتی رها رو می‌رسونه خونه اش میگه داوود دیگه به من زنگ نزن، دکه ایه گفت ندیده که پنچر کردی، تو میتونی رفته باشی و برگشته باشی بعد هم خودت از قصد ماشین رو پنچر کرده باشی، داوود میگه من باورم نمیشه تو داری یه دستی میزنی؟ مرتضی چیز جدیدی بهت نگفته. رها میگه آره من چیز جدید پیدا کردم، تو واقعا نمی فهمی من چی می گم دست خودت نیست حق داری بهم اعتماد نکنی منم بودم اعتماد نمی کردم اصراری هم نیست، قانون میگه تو هیچ کاری نکردی اما من باور نمی کنم خیلی سعی کردم بهت بفهمونم بیا با هم ندار باشیم و همه چیز رو بگیم بهم ولی تو نمی گی، حق هم داری. داوود میگه من همه چیز رو گفتم. رها میگه من آدم کشتم. داوود میگه الان اینطوری میگی که من بگم رها چقدر راحت کنار میاد تا منم بگم آدم کشتم. رها میگه تو هرطور میخوای فکر کن ولی این واقعیت زندگی منه مجرم نشدم ولی خودم میدونم که گناهکارم. داوود میگه چرا؟ رها توضیح میده چون عزیزترین و زیباترین آدم زندگیم رو کشتم، داوود میگه تو تصادف کردی رها. رها میگه آره همه همینو گفتن ولی من از قصد تصادف کردم، چون دیگه منو نمی خواست و می خواست ولم کنه می خواستم هر دو با هم بمیریم ولی اون رفت و من موندم، داوود میگه این اسمش کشتن نیست، رها میگه اینا رو نگفتم تو دلسوزی کنی برام، به اندازه کافی دارم تنبیه میشم، از وقتی تو اومدی انگار زنده شده داره جلوم راه میره، خواهش می کنم بهم زنگ نزن من دارم اذیت میشم. رها خداحافظی میکنه و از ماشین پیاده میشه، جلوی در خونه حالش بد میشه، داوود سریع میره دنبالش و با آسانسور تا جلوی در واحد خونه اش همراهی اش می کنه. داوود از رها میپرسه اگه حالت خوب نیست ببرمت دکتر، رها میگه حالم خوب نیست اما دکتر نمیام. داوود میگه اینطوری که من همش حواسم به توست و نمیتونم برم. رها میگه خب نرو، بمون. داوود وارد خونه میشه همه جا تاریک بود.

فردا صبح داوود هر چی زنگ میزنه به رها جواب نمیده، میره تو کوچه و نوشته روی ماشین رو پاک می کنه و واسه عروسی آماده میشه و برای رها هم پیغام میذاره که بهش زنگ بزنه، تا شب چند بار دیگه هم زنگ میزنه و پیغام میذاره اما بی فایده بود، تو عروسی هم حواسش مدام به تلفنش بود یکدفعه مصطفی رو میبینه و باهاش درگیر میشه که چرا پشت سر من داری حرف میزنی ولی باز بخاطر رفیقش که عروسیشه کوتاه میاد.

فردا صبح بعد داوود می خواد بره بیرون، مادرش میگه شب زود بیا مهمون داریم پدرش فورا میگه گل احمد و زنش و شکوفه می خوان بیان. مادرش میگه من اصلا گل احمد از یادم رفته بود تازه من دعوت کردم یا تو؟ مادرش میگه آقا رفیع اینا دارن میان. با رفتن داوود ، مادرش برای پدرش خط و نشون میکشه که وای بحالت اگه داوود شب دیر بیاد خونه‌. 

داوود میره محل کار رها، بهش میگن که نیومده، میگه که من نامزدشم، بهش بگید به من زنگ بزنه. دوباره خودش،بهش زنگ میزنه و پیغام میذاره که اگه ازت خبری ندی به پلیس زنگ میزنم که اتفاقی برات افتاده من از نگرانی دارم می میرم، اگه مشکلت منم بهم بگو. رها بهش پیغام میده که من خوبم از صبح درگیر پرونده ای هستم ذهنم کار نمی کنه الان هم می خوام بخوابم. داوود عصبانی میشه می خواد پیغام بده که من از دیروز این همه بهت زنگ زدم نگرانت بودم نکردی یه زنگ بهم بزنی، اما پشیمون میشه و میگه من نگرانت بودم بیدار شدی بهم زنگ بزن.

شب میرسه خونه می بینه پسر بچه ای با اسپری داره رو در و دیوار خونه بد و بیراه می نویسه، تا داوود رو می بینه فرار می کنه. داوود وارد خونه میشه می بینه مهمونها اومدن، تلفن شکوفه زنگ می خوره میاد تو حیاط جواب بده داوود رو می بینه، به داوود می گه همه تو خونه منتظر تو هستن تو اینجا وایستادی؟ داوود میگه هیس، صدای اسپری میومد، سریع در رو باز میکنه و مچ پسر رو میگیره که چیکار می کنی؟ کی بهت یاد داده، پسر معذرت خواهی میکنه، داوود میبره دم خونه پدرش که احد بوده، بهش میگه بیا بچه ات رو تحویل بگیر من می خواستم زنگ بزنم پلیس اما دیدم پسر شماست بی خیال شدم، تو دیوار و خونه من فحش نوشته، احد میگه معلوم نیست تو مدرسه چی شنیده و کلی عذرخواهی میکنه. داوود بی خیال میشه و می خواد بره خونه میبینه پلیس جلوی در خونه است، پلیس صداش می کنه داوود محل نمیده می خواد که بره پلیس بهش دستبند میزنه و سوار ماشینش می کنه و ....

سریال وحشی

دانلود سریال وحشی قسمت ۷

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه