دانلود قسمت چهاردهم سریال یزدان از تلوبیون + لینک مستقیم سریال یزدان قسمت چهاردهم + خلاصه داستان سریال یزدان قسمت ۱۴

سریال یزدان هر شب از شبکه ۳ سیما منتشر می شود، علاقمندان می توانند در این مطلب از صفحه اقتصاد قسمت چهاردهم سریال یزدان را با لینک مستقیم تلوبیون تماشا کنند.

دانلود قسمت چهاردهم سریال یزدان از تلوبیون + لینک مستقیم سریال یزدان قسمت چهاردهم + خلاصه داستان سریال یزدان قسمت ۱۴
صفحه اقتصاد -

سریال «یزدان»، به کارگردانی منوچهر هادی در ژانر اجتماعی، پلیسی ساخته شده که داستانی پیچیده و جذاب از زندگی اجتماعی شخصیت‌هایی چون «یزدان» و «قیام» را به تصویر می‌کشد. این سریال داستان زندگی یک مأمور به نام عماد را روایت می‌کند که به دنبال داستان‌های اجتماعی گم‌شده در گوشه و کنار شهر می‌گردد. در هر قسمت از سریال، عماد با کشف ابعاد جدیدی از این داستان‌ها، به حل معماهایی اجتماعی و انسانی می‌پردازد. سریال یزدان هر شب از شبکه سه سیما منتشر می شود.

دانلود سریال یزدان قسمت چهاردهم 

https://telewebion.com/episode/۰x۱۳۱۰۱۸۸۵

لینک پخش زنده سریال یزدان قسمت ۱۴ از شبکه سه

https://tv۳.ir/conductor

خلاصه داستان سریال یزدان قسمت ۱۴

دادگاه تصادف امیرعلی برگزار شده قاضی به عماد میگه که بیرون منتظر باشه و فقط کسی که ازش شکایت شده و کسی که شکایت کرده تو اتاق باشن. سپس قاضی از اون مرد می‌خواد تا یک بار دیگه قضیه را واسش تعریف کنه او بهش میگه ما چند وقت پیش داشتیم زباله جمع می‌کردیم چون کارمون بود این آقا با آدماش اومدن جلوی کار ما رو گرفتن ایشون اومد با همدیگه درگیر شدیم و منو تهدید کرد که به حسابم می‌رسه تا اینکه چند روز پیش منو تو خیابون دید و از قصد اومد زد به من و این وضعیتیه که برای من درست کرده! امیرعلی زیر بار نمیره و میگه اینجوری نیست ماجرا. من از این آقارو ندیدم از عمد نزدم بهش وقتی تو اتاق عمل بود تازه فهمیدم کیه! قاضی ازشون می‌خواد تا برن بیرون اون مرد ازش می‌پرسه همین؟ تموم شد؟

قاضی میگه آره حرفای جفتتونو شنیدم با توجه به فیلم دوربین‌های اون منطقه و گزارش پزشکی قانونی حکم میدم و خبرتون می‌کنم اون مرد با کلافگی میگه من چه جوری باید ثابت کنم که از قصد بهم زده؟ قاضی میگه طبق فیلم‌ها هیچ عمدی کار نبوده اگه مدرک، ادله یا سندی دارین رو کنین. اون مرد بهش میگه اگه همین جا اعتراف کنه که از قصد زده و امضا کنه من رضایت میدم و دیگه هیچ مشکلی باهاش ندارم امیرعلی قبول می‌کنه. وقتی بیرون از دادگاه میره پدرش ازش می‌پرسه چی شد؟ امیرعلی ماجرارو واسش تعریف می‌کنه عماد به هم می‌ریزه و میگه چرا همچین کاری کردی می‌دونی با این کاری که کردی می‌تونه بره به بازرسی شکایت کنه و کارتو ازت بگیره؟ امیرعلی میگه چرا باید همچین کاری کنه؟ فکر نکنم فقط می‌خواست منو جلوی قاضی کوچیک کنه!

عماد میگه باشه بریم ببینیم چی میشه امیرعلی طبق گفته عماد برگه‌های پیشنهاداتو برداشت میره به یه محله اونجا بین اهالی از بچه‌ها گرفته تا کاسب‌ها پخش می‌کنه و بهشون میگه هرچی کم و کسری هست و پیشنهاد دارین که ساخته بشه یا رسیدگی بشه بهش بنویسین که ما بهش رسیدگی کنیم آنها قبول می‌کنند‌ امیرعلی وقتی به شهرداری برمی‌گرده می‌بینه که بازرس شهرداری به اونجا اومده و می‌خواد با امیرعلی صحبت کنه ازش می‌پرسه که قضیه تصادف چیه؟ امیرعلی میگه هرچی بود تموم شد من بیرون از ساعت کاریم یه تصادفی اتفاق افتاد که با اون فرد صحبت کردم و رضایت داده بازرس میگه چیزی تموم نشده شما با ماشین شهرداری تصادف کردین و اعتراف کردین که از قصد زدیم به اون آدم امضا هم کردین! امیرعلی میگه شرط اون آدم این بود الان من چه جوری می‌تونم ثابت کنم که از قصد نبوده؟ آنها بهش میگن که ما به این کار رسیدگی می‌کنیم ولی باید بدونین که یه هفته از کار تعلیق شدین و از اونجا میرن‌ امیرعلی به هم می‌ریزه.

شب امیرعلی وقتی به خانه میره به پدرش میگه من تصمیممو گرفتم نمی‌خوام دیگه کار کنم پدرش میگه من بهت یاد دادم؟ اون میگه چیو؟ پدرش میگه اینکه جا بزنی امیرعلی میگه نه ولی خیلی از دستشون ناراحتم یعنی تو این دو سال منو نشناختن! عماد بهش میگه طرف دو سال مونده به اینکه بازنشست بشه خراب میشه بعدشم وقتی تو الان جا بزنی به خودشون میگن حتماً مقصری که پی شو نگرفتی امیرعلی میگه ولی من از این زاویه نگاه می‌کنم که به خودشون میگن ناراحتم از دستشون که گذاشتم و رفتم! بعد از کمی صحبت کردن عماد بهش میگه که یه نامه هستش که واسه شهرداری نوشته شده فردا برو پیگیری کن ببین ماجرا از چه قراره. امیرعلی فردای آن روز رفته دم خانه‌ای کسی که اون نامه را نوشته امیرعلی بهش میگه من از طرف شهرداری اومدم که بهت بگم قرار خواسته‌ای که داشتی و انجام بدن او خوشحال میشه و میگه واقعا؟ یعنی وسایل‌های بازی بچه‌ها با همون رنگی که من گفتم قراره ساخته بشه؟ امیرعلی تایید می‌کنه و میگه اومده بودم اینجا که این خبرو بهت بدم و از اونجا میره.

پدر و مادر یزدان باهم صحبت می‌کنند و از قرار ۹ سال پیش که می‌خواستن از هم جدا بشن حرف می‌زنن شوهرش میگه که خیلی پشیمونه و بیخیال این قضیه بشه اما مادر یزدان بهش میگه که من تصمیممو گرفتم. آنها هر کدومشون جداگونه با یزدان صحبت می‌کنند و ازش می‌خوان تا بهش کمک کنند یزدان رفته سراغ امیرعلی تو شهرداری تا باهاش صحبت کنه و قضیه را بهش میگه امیرعلی با عماد صحبت می‌کنه و میگه که یزدان این وسط گیر کرده مادرش ازش می‌خواد تا کمکش کنه و پشتش باشه برای طلاق پدرش ازش می‌خواد تا کمکش کنه طلاق نگیرن این وسط این پسر داره اذیت میشه! عماد بهش میگه این بچه‌ام تا اومد زندگیش سر و سامون بگیره دوباره تحت فشار قرار گرفت سپس به امیرعلی تاریخ دقیق احداث اون پارک بازی را میگه. امیرعلی این خبرو به اون پسر بچه میده و روز افتتاحیه پارک اون پسر هم به اونجا میره و از شنیدن صدای خوشحالی بچه‌ها ذوق می‌کنه...

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار