قسمت ۳۰ سریال فریبا با لینک تلوبیون + در قسمت ۳۰ سریال فریبا چه می گذرد؟

در این مطلب علاوه بر دانلود سریال فریبا قسمت ۳۰ ، خلاصه قسمت ۳۰ سریال فریبا را نیز می توانید بخوانید.

قسمت ۳۰ سریال فریبا با لینک تلوبیون + در قسمت ۳۰ سریال فریبا چه می گذرد؟
صفحه اقتصاد -

سریال فریبا که داستان یک بلاگر اینستاگرمی می باشد به تهیه‌کنندگی سید رامین موسوی ملکی و کارگردانی محمود معظمی ساخته شده است، این سریال با هنرنمایی علیرضا خمسه، ستاره سادات قطبی، ارسلان قاسمی، ساناز سعیدی، فرزاد حسنی، امیرمحمد زند، نسیم ادبی، ثریا قاسمی و ... محصول سال ۱۴۰۳ می باشد.

سریال فریبا هر شب از شبکه سه سیما منتشر می شود، در این مطلب لینک دانلود قسمت سی ام سریال فریبا به همراه خلاصه داستان سریال فریبا وجود دارد که مشاهده خواهید کرد.

خلاصه داستان سریال فریبا قسمت ۳۰

بهداد رفته خونه بهروز. او میگه ببخشید اگه یکم خونه بهم ریخته ست او میگه خونه مجردی همینه دیگه یه چند روزی باید عادت کنی بهم بهروز میگه خونه خودتونه ولی اتفاقی افتاده؟ او میگه از همین دعواهای زن و شوهری دیگه ولی میخوام چند روزی تنها باشم سپس باهم پیتزا میخورن و بهداد بهش میگه شنیدم با کیارش زیادی جور شدی! او میگه آره پسر خوبیه هرازگاهی میرم بازی میکنیم باحاله بهداد میگه پس پول شرطی بهت مزه داده ولی کنترلتو از دست بدی خیلی خطری میشه حواست باشه. راستی تا این پروژه فریبا تموم نشده از فرصت استفاده کن! بهروز میگه چیکار باید میکردم که نکردم؟ او میگه تو الان دستت بازه میتونی کلی فالوور واسه خودت جور کنی کسی هم نمیتونه جلوتو بگیره فقط اینو بدون که تاریخ انقضات تموم بشه دیگه کاری نمیتونی بکنیا! فردای آن روز ترنم رفته پیش مسعود تو اداره برای بازجویی. مسعود میپرسه چی میدونی از ابراهیم؟

ترنم میگه هیچی یه روز اومد گفت میخواد بره ماهشهر وقتی فهمیدم اونجا نرفته دبی رفته نگران شدم. مسعود میگه شما واقعا میخواین بهش کمک کنین یا فقط میخواین سر از کارش دربیارین؟ او میگه نه نگرانشم مسعود میپرسه نگران واسه چی؟ ترنم میگه آخه شرکت ما قبلا تعدادی دختر و پسر فرستادن دبی برای  کار مدلینگ ولی بعضیاشون برنگشتن گفتم نکنه رفته که برنگرده بعد به خودم گفتم حالا به من زنگ نخواسته بزنه چرا به خانواده اش خبر نداده اونجا بود که نگران شدم نکنه اتفاقی افتاده باشه مسعود میگه خوب واسه اینکه به ما کمک کنی باید هرچی میدونی بهمون بگی. بهداد رفته اتاقش تو شرکت که میبینه نمیتونه به حساب شرکت دسترسی پیدا کنه که از منشی میپرسه کسی اومده بوده تو اتاقم؟ او میگه سوگند خانم اومد و گفت دیگه خودش به حساب ها رسیدگی میکنه و رفت او حرص میخوره و تو فکر میره. 

تو محل فیلمبرداری بهروز را گریم میکنن که سوگند به نسترن میگه پس این فریبا کجاست؟ چرا نمیرسه؟ او میگه زنگ زدم گفت تا چند دقیقه دیگه میرسه نزدیکه. یکی از بچه های شرکت میره پیش سوگند و میگه یه فیلمی تو فضای مجازی پیدا شده بهتره که ببینین او اول میگه فعلا وقت ندارم سرم شلوغه اما وقتی اصرارشو میبینه میگه باشه بزار ببینم چیه. او فیلمو میبینه که تو یه برنامه از نامزدی فریبا و پناه حرف میزنه و میگه که خبری چند شب پیش همه جا پر شد که پناه با یه دختر تو کافه قرار داشته که خود پناه تو یه لایو کوتاه سرپوش گذاشت رو این قضیه که چیز خاصی نبوده اما از یه منبع موثق متوجه شدیم که اون دختر دوست پناه بوده تو گذشته و بعد از جدا شدنشون رابطه اش با فریبا شکل گرفته جالبیش اینجاست که این خانم  مدیربرنامه فریبا تو همون شرکتی هست که داره کار میکنه سوگند سریع قطع میکنه و میگه صدبار گفتم به این شایعه ها دامن نزنین!

نسترن دعوا میکنه با اون دختر و میگه این کار توعه؟ تو جاسوسی منو تو شرکت میکنی؟ اون دختر میگه این چه حرفیه آخه؟ این فیلم تو فضای مجازی وایرال شده منم دیدم اومدم نشون دادم بعد از کمی بحث و کل کل نسترن میره تا تنها باشه ترنم میره پیشش و میگه به خدا من جاسوسی تورو نکردم پیش کسی از چشم من نبینی! او میگه نه تو که از دوستی تو کافه خبر نداشتی! ترنم میگه یعنی حقیقت داره؟ او تأیید میکنه و میگه اصلا ماجرا اونجوری که تو فکر میکنی نیست! و تمام ماجرارو واسه ترنم تعریف میکنه او جا خورده و میگه چجوری میتونن انقدر دروغ بگن؟ همش نقش و بازیه؟ فالوورها چه گناهی کردن که بازیشون میدن؟ نسترن میگه اونا فقط واسشون پول مهمه دیگه به چیز دیگه ای اصلا فکر نمیکنن ترنم میگه من میدونستم خیلی وقتا تظاهر و فیلم بازی میکنن جلوی دوربین ولی نمیدونستم که دیگه انقدر دروغ به این بزرگی بگن! بهروز فضای مجازیشو نگاه میکنه و از تعداد فالوورهایی که بهش اضافه شده جا خورده.

او تو یه فرصت مناسب به بهداد زنگ میزنه و میگه از دیشب تا الان به اندازه یه هفته گذشته به تعداد فالوورهام اضافه شده! کار شما بوده؟ بهداد تأیید میکنه و میگه پس فکر کردی این کارو کرده؟ بهروز تشکر میکنه و همان موقع نسترن را میبینه که میگه فعلا نمیتونم حرف بزنم شب باهم حرف میزنیم سپس میره جلوی همه از نسترن بابت اتفاقی که افتاده معذرت میخواد و میگه بابت این شایعه ها ازتون معذرت میخوام قرارمون تو کافه انگار اصلا درست نبوده کارمون. شایعه ها و اخبار درباره نسترن و فریبا و بهروز تو فضای مجازی حسابی سر و صدا کرده. فریبا به اونجا رفته و سوگند بهش ماجرارو میگه او ازش میخواد تا ماجرا بیخ پیدا نکرده عقد و عروسیو بندازه جلو تا زودتر پرونده بسته بشه! سپس فریبا میره خونه اش که تو لابی پارسا بهش زنگ میزنه و او احساساتی میشه و با بغض باهاش حرف میزنه و بعد از قطع تماس گریه میکنه....

دانلود سریال فریبا قسمت ۳۰ از شبکه سه

https://telewebion.com/episode/۰x۱۱۹۶۱۴۶e

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه