دانلود قسمت ۲۸ سریال فریبا با لینک تلوبیون + خلاصه داستان سریال فریبا قسمت ۲۸

سریال ۴۰ قسمتی فریبا به قسمت ۲۸ رسیده است که امشب منتشر می شود و شما می توانید در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد لینک دانلود و خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال فریبا را مشاهده کنید.

دانلود قسمت ۲۸ سریال فریبا با لینک تلوبیون + خلاصه داستان سریال فریبا قسمت ۲۸
صفحه اقتصاد -

سریال فریبا که داستان یک بلاگر اینستاگرمی می باشد به تهیه‌کنندگی سید رامین موسوی ملکی و کارگردانی محمود معظمی ساخته شده است، این سریال با هنرنمایی علیرضا خمسه، ستاره سادات قطبی، ارسلان قاسمی، ساناز سعیدی، فرزاد حسنی، امیرمحمد زند، نسیم ادبی، ثریا قاسمی و ... محصول سال ۱۴۰۳ می باشد.

سریال فریبا هر شب از شبکه سه سیما منتشر می شود، در این مطلب لینک دانلود قسمت بیست و هشتم سریال فریبا به همراه خلاصه داستان سریال فریبا وجود دارد که مشاهده خواهید کرد.

خلاصه داستان سریال فریبا قسمت ۲۸

فریبا رفته خونه سوگند و بهش میگه این عکسه تازه ست حالا؟ سوگند میگه همین امروز همه جا پر شده تاره خود کافه هم تازه استوری گذاشته مهمون ویژه امشب! فریبا میگه آخه این چه کاری بود که کردن باورم نمیشه! سوگند با کلافگی میگه من این همه بهشون گفتم تا تموم شدن این پروژه جایی باهم آفتابی نشین! همش تقصیر اون دختره ست زهرشو ریخت! نتونست دو روز دندون رو جیگرش بزاره فریبا میگه مقصر اون بهروزم هست تو فیلمبرداری همش حسادت اون دخترو قلقک میده خوب اونم بهم میریزه دیگه هرچی باشه خواستگارش بوده سپس فریبا میگه من مغزم نمیکشه میرم خونه خودت این ماجرارو جمع کن سوگند میگه باشه بسپارش به من. ترنم تو خونه با دوستش در حال حرف زدنه که صدای کسی را می‌شنوه که داره با مادرش صحبت می‌کنه وقتی فال گوش وایمیسه متوجه میشه که نسترن خانم همسایه و دوست مادرش داره بهش میگه که عمو رجب از تو خوشش اومده و می‌خواد از تنهایی در بیاد آذر خانم جا می‌خوره و مخالفت می‌کنه و میگه من الان باید به فکر ازدواج دخترم باشم نه خودم!

بره با هر کس دیگه‌ای که می‌خواد از تنهایی در بیاد به من چه؟ ترنم جلو میره و موافقت خودشو اعلام می‌کنه و بعد از رفتن نسترن خانم با مادرش صحبت می‌کنه و ازش می‌خواد تا کمی بیشتر درباره این قضیه فکر کنه اینجوری جفتشون از تنهایی در میان، در آخر میگه خدارو چه دیدی شاید پا قدم عمو رجب خوب باشه واسه منم یه اتفاق‌هایی افتاد آذر بهش میگه خیر باشه از این حرفا ازت نمی‌شنیدم اصلاً! طرف کیه؟ همونی که تو مکانیکی دیدمش؟ ترنم میگه هنوز که هیچی نیست، خبری نیست باشه بهت میگم و از اونجا میره. او دوباره به آقا ابراهیم زنگ می‌زنه اما می‌بینه هنوز گوشیش خاموشه که دوباره استرس می‌گیره. بهروز تو ویلای دوستش برای بازی رفته که ۳دست پشت سر هم می‌بازه و پولشو از دست میده و از رفیقش می‌خواد تا بهش پول قرض بده چون مطمئنه دست بعدی می‌بره اما او بهش میگه نمی‌خواد برو خونه استراحت کن بهروز از اونجا میره با کلافگی و اون پسر که به ظاهر دوست بهروزه پوزخند می‌زنه و از اینکه نقشه‌اش خوب داره پیش میره راضیه. بهروز با به هم ریختگی به خونه اش رفته وقتی به گوشیش نگاه می‌ندازه می‌بینه نسترن بهش پیام داده و گفته امیدوارم به خاطر این رفتارهات و تلفن جواب ندادنات بعداً جواب قانع کننده‌ای داشته باشی فردا ساعت ۹:۳۰ خونه سوگند جلسه داریم لوکیشنو برات می‌فرستم. 

رفیق بهروز بهش پیام داده و درباره پستی که درباره او و نسترن تو فضای مجازی پخش شده بهش میگه بهروز حسابی به هم ریخته و سریعاً یه لایو می‌گیره و به همه توضیح میده که همش شایع است اون خانمی که سر میز باهاش بودم مدیر برنامه یکی از کارهاست و داریم درباره پروژه‌ای با هم صحبت می‌کنیم و بار اولمون هم نبوده. سوگند با دیدن این لایو لبخند می‌زنه و میگه نه خوشم اومد ری اکشن به جایی بود اما فریبا با کلافگی قطع می‌کنه. فردای آن روز بهروز و نسترن به خانه سوگند رفتند بهروز به نسترن میگه راحت اومدی؟ بهت پیام دادم که بیام دنبالت با هم بیایم ولی جواب ندادی نسترن با کلافگی بهش میگه حتماً لازم نبوده! سوگند میاد و با فریبا تماس تصویری می‌گیرند سوگند درباره قول و قراری که اول پروژه با هم گذاشتن صحبت می‌کنه و میگه قرار بود تا تموم شدن پروژه هیچ جا با همدیگه دیده نشین! نسترن میگه از طرفی هم قرار بود این پروژه یه ماه طول بکشه نه سه ماه!

آنها با هم کمی بحث می‌کنند در آخر نسترن ناراحت میشه و با دلخوری و به هم ریختگی از اونجا میره. بهروز می‌خواد دنبالش بره که سوگند جلوشو می‌گیره و میگه بازم می‌خواین یه خبر دیگه ازتون پخش بشه؟ پس نمی‌خواد دنبالش بری! بعد از جلسه و قطع کردن فریبا سوگند به بهروز میگه که نباید از این به بعد دیگه هیچ لایو و پستی درباره پروژه تو فضای مجازی بدون مشورت کردن با من بزاری کار دیشبت استثنا خوب بود درست میگی یه سری حواشی برای جون دادن به پیج‌ها لازمه اگه همینجوری پیش بری خوب پیشرفت می‌کنی! بهروز ازش می‌پرسه منظورتون درباره پیشرفت چیه؟ سوگند میگه همین الانم فالوورهات دو برابر شده و بعدها بیشتر هم میشه من خودم واست تبلیغات می‌گیرم پشت سر هم! او خوشحال میشه و میگه خداحافظی با کیفیتی بود و از اونجا میره.

نسترن با گریه و حالی بد پیاده به سمت شرکت میره فریبا تو خونه پیام صوتی پارسا را بارها گوش میده بغض می‌کنه سپس به سمت مدرسه پارسا میره تا از دور او را ببینه اما پارسا از کنار به شیشه ماشینش می‌زنه و ازش می‌پرسه که اونجا چیکار داره؟ فریبا خودشو جمع و جور می‌کنه و میگه اینجاها کار داشتم دیگه داشتم می‌رفتم که تو الان اومدی تو اینجا چیکار می‌کنی؟ پارسا میگه مدرسه من اینجاست فریبا بهش دو بسته شکلات تخته‌ای میده و ازش می‌خواد تا خیلی خوب مراقب خودش باشه و از اونجا میره، تو مسیر برگشت گریه می‌کنه. وقتی به شرکت برمی‌گرده ترنم پیشش میره و می‌پرسه حقیقت داره چند تا از دختر پسرهایی که برای مدلینگ رفته بودن دبی گم شدن؟ نسترن تو فکر میره....

دانلود سریال فریبا قسمت ۲۸ از شبکه سه

https://telewebion.com/episode/۰x۱۱۷c۷c۶۳

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار