خلاصه داستان قسمت ۹ سریال فریبا از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹ سریال فریبا را برایتان آماده کرده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۹ سریال فریبا از شبکه سه سیما + عکس
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹ سریال فریبا را برایتان آماده کرده ایم. شبکه سه از امشب سریال «فریبا» را به تهیه‌کنندگی سیدرامین موسوی‌ملکی و کارگردانی محمود معظمی روی آنتن می‌برد. این سریال در ۴۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای و با موضوعات اجتماعی وپلیسی، به بررسی مسائل وچالش‌های فضای مجازی و اینفلوئنسرها می‌پردازد و داستان‌های جذابی را در این زمینه روایت می‌کند.

سریال فریبا از ۲۲ دی‌ماه هر شب ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سه پخش خواهد شد. در این مجموعه، بازیگران مطرحی همچون علیرضا خمسه، محمود پاک‌نیت، ثریا قاسمی، حمیدرضا پگاه، ساناز سعیدی، نسیم ادبی و... به ایفای نقش پرداخته‌اند و با هنرنمایی خود، به جذابیت داستان کمک می‌کنند. 

خلاصه داستان قسمت ۹ سریال فریبا

مادر ترنم اونو سرزنش میکنه و میگه دفعه آخرت باشه با ماشین یکی دیگه اونجوری تو خیابونا افتادی دنبال یه ماشین دیگه! ترنم میگه باید میدیدی که چجوری لایی میکشیدم اگه ماشین بابارو نمیفروختی کنار من میشستی میدیدی که دست فرمونش چقدر خوبه و به بابا رفته مادرش میگه من اونو فروختم که بشه پس انداز واسه آین ه خودت ترنم یهو به خودش میاد و میگه دیر شده باید برم مادرش میگه کجا؟ ترنم میگه همون شرکتی که اونسری رفتم بهم گفتن که دوباره برم اونجا مادرش میگه تو که گفتی قیدشو زدی! ترنم میگه موقعیت خوبیه اگه اوکی بشه چرا که نه اگه هم خوب نبود که برمیگردم پیش عمو رجب فقط دلم واسه عمو رجب میسوزه که نمیتونه دیگه از دست پختت بخوره. بعد از کمی سر به سر گذاشتن مادرش از اونجا میره سمت شرکت. سوگند تو اتاق تاریک شرکت نشسته و از سر درد چشماشو بسته نسترن بعد از کمی حرف زدن با بهروز میره پیش سوگند و واسش قرص میبره.

اونجا نسترن درباره پروژه پناه بهش میگه که روش تمرکز کرده سوگند بهش میگه فعلا اونو ول کن باید روی پروژه ازدواج فریبا تمرکز کنه نسترن میگه چی؟ ازدواج؟ فریبا که از ۱۰ کیلومتری هیچ مردی رد نمیشه! سوگند میگه اون واس ۲۴ ساعت قبل بود الان تصمیم اینه یه ازدواج صوری نسترن میگه من نمیفهمم یعنی چی؟ سوگند با کلافگی میگه تو چرا انقدر  خنگ شدی؟ تو اینجوری نبودی که! ببین نسترن این پروژه خیلی مهمیه این پروژه با کوچیکترین اشتباه میره رو هوا اگه اشتباهی بکنی گافی بدی قابل جبران نیست میفهمی؟ نسترن میگه من همه تلاشمو میکنم فقط نمیدونم چجوری از کجا شروع کنم! سوگند میگه یه ازدواج صوریه که بعد از گرفتن قرارداد ترکیا فسخ میشه و میره پی کارش حواستو جمع کن او قبول میکنه و میره. ترنم به اون شرکت اومده که بهش میگن فعلا سوگند خانم جلسه داره نمیشه برین داخل منتظر باشین.

یه ساعت گذشته و ترنم اونجا معطل شده که عصبی میشه و با منشی دعوا میکنه و میگه مگه من اینجا میخره ام که یه ساعته منو اینجا کاشتین؟ منشی میگه اگه نمیتونین تو محیط ها کار کنین همین الان برین او میگه حتما میرم ولی قبلش با اون خانم کار دارم! بهداد به اونجا میاد و میگه چیشده؟ منشی میگه هیچی آقا واسه مصاحبه اومدن ولی هنوز خانم صداش نزده برن داخل بهداد میگه من به این خانم گفتم بیاد اصلا با سوگند کار نداره! سپس راهنماییش میکنه میرن بیرون تا حرف بزنن بهداد بهش میگه جایی کار کردی؟ او میگه نه فقط یه پیج دارم با ۱ کا فالوور که همش هم واقعیه او میگه دست فرمونت خوبه؟ گواهینامه داری؟ او تأیید میکنه و هرچی میخواد درباره رزومه پیجش حرف بزنه بهداد بحثو عوض میکنه سپس بهش میگه من اینجا با جوون های با دل و جرأت کار میکنم میتونی؟ او تأیید میکنه و ابراهیمو صدا میزنه. بعد از زدن حرفاش ترنم به ابراهیم میگه چرا اینجوری بود؟

اصلا درباره پیج و این چیزا سوال نکرد! ابراهیم میگه فکر کنم تورو برای پشت صحنه و عوامل تدارکات میخوان به نظرم اگه میخوای پیشرفت کنی دور اینجارو خط بکش برو اگه نظر منو میخوای بازم فکراتو بکن او میگه نه همینجا کار میکنم بالاخره اگه اینجا باشم میتونم خودمو نشون بدم ثابت کنم ابراهیم میگه باشه بریم عکس بگیرم ازت. اونا به استودیو میرن و بعد از گرفتن عکس بهش میگه میری این رمو میدی به خانم منشی میگی فرم استخدامو بده پر کنی او میگه نمیشه به یکی دیگه بدم؟ آخه با اون دعوا کردم او میگه نه برو به خودش که گفتم بده. فریبا تو خونه در حال لایو گرفتنه و دستمالیو تبلیغ میکنه بعد از کمی حرف زدن قطع میکنه. موقع رفتن فریبا از خونه به سمت آگاهی مدیر ساختمان میره پیشش و میگه اون یخچالی که داشتن میبردن خونه تون مارکش چیه؟

او میگه نمیدونم خارجیه گرونه واسه تبلیغ آوردن واسم که تبلیغ کنم هرکسی نمیخره بعد از گرفتن فیلم هم میبرنش او مدام تا مسیر سوار ماشین شدن باهاش حرف میزنه که فریبا کلافه میشه و میگه میترمس دیر برسم به آگاهی باید برم وقتی سوار ماشین میشه یکی میاد میگه فرم هایی واسه خانم فریبا اسدیان آوردم باید امضاء کنن فریبا میره پیشش و میگه چی هست؟ او میگه فرم های یخچاله او میگه من این یخچالو نخریدم که فرم آوردین ببرین و از اونجا میره و به نسرین زنگ میزنه خبر میده او میگه انگاری طرف حساب پول قبول نکرده گفته به عنوان دستمزد همون یخچالو میده سوگند هم گفت تو بازار میفروشتش فریبا عصبی میشه و میگه باید بهم میگفتین! سپس به آگاهی میره و با مأمور پرونده صحبت میکنه و ازش میخواد تا مخفیانه ببره جلو او میگه تمام تلاشمونو میکنیم ولی با پیگیری فیلم دوربین های مداربسته و پرسجو مخفی نمیمونه ولی بازم تلاشمونو میکنیم و بهتون خبر میدیم...

 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال فریبا

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه