خلاصه داستان سریال قهوه پدری قسمت ۶ + لینک دانلود سریال قهوه پدری قسمت ۶

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت ششم سریال قهوه پدری و لینک دانلود آن را برایتان آورده ایم که خواهید خواند.

خلاصه داستان سریال قهوه پدری قسمت ۶ + لینک دانلود سریال قهوه پدری قسمت ۶
صفحه اقتصاد -

سریال قهوه پدری در ژانر کمدی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلم نت آماده پخش شده است، این سریال با بازی مهران مدیری، ژاله صامتی، سام درخشانی، جواد رضویان، حامد آهنگی، ملیسا ذاکری  و … است. خلاصه داستان قسمت ششم سریال قهوه پدری را در ادامه این مطلب می خوانیم.

خلاصه سریال قهوه پدری قسمت ششم

صبح موقع خروج سیمین از خونه، کارشناس های بانک سر میرسن برای بازدید، سیمین به جهان میگه زودتر ناصر تونل رو آزاد کنه تا خونه رو از چنگ اینا نجات بدن.

با آزاد کردن ناصر تونل همگی تو کافی شاپ منتطر رسیدنش میشن اما با رسیدنش همه شوکه میشن چون آقایی پیر و فرتوت بوده، سیمین اونقدر اعصابش خود میشه که با داد و بیداد میگه ما همین الان شروع کنیم به کندن ۱۰۰ سال دیگه کارمون تموم میشه، اون میگه زود قضاوت نکنید ناصر تونل قبل اینکه بیاد رفته نقشه کشیده اورده، اما ظاهرا نقشه هم مال صد سال پیش بوده.

با هر حرف بقیه سیمین بیشتر اعصابش خورد میشه و حرص می خوره، مجید پیشنهاد میکنه که به ملیسا بگه بیاد برای کمک که جهان موافقت می کنه.

ایرج که حسابی از دوتا مزاحم کتک خورده بود به شاگردش میگه به کسی نگه که کتک خورده و بگه تصادف کرده، شاگردش هم میگه پس فیلم دعوا رو از گروه محله پاک کنه، ایرج تازه متوجه میشه که فیلمش تو گروه منتشر شده و همه دیدن و کلی هم بهش خندیدن ، ایرج میگه تو بجای اینکه بیای کمک کنی مستند منو گرفتی، یکدفعه ‌سپیده میاد و میگه آقا ایرج شما شماره منو بخاطر امنیت محله گرفتید این پیام‌ها چیه برای من میفرستید؟ ایرج میگه این حرفها چیه من بخاطر شما اون دو نفر رو کتک زدم، سپیده میگه بله فیلمتون پخش شده، بزنید نگهبان کتکخور میاد بالا. ایرج میگه اون فیلم ادیت شده است و همه کتک زدن‌های منو از توش در آوردن. من از اون روز آرزوم اینه که با این دو نفر چشم تو چشم بشم. سپیده میگه اتفاقا اون روز شمارشونو انداختن تو کیف من می خواهید بدم بهتون؟ ایرج هم میگه خدایا اینهمه آرزو دارم چرا باید این برآورده بشه. سپیده میگه دو روز دیگه افتتاحیه کافه است لطفا مزاحم ما نشید.

با رفتن سپیده، ایرج با شاگردش میگه دیدی چطور غیر مستقیم هم حالمو پرسید هم به افتتاحیه کافه دعوتم کرد، شاگردش میگه فکر نمیکنی خیلی دیگه غیر مستقیم بوده؟

سریال قهوه پدری

جهان یه فلش میده به سیمین و میگه فلش رو بزن به سیستم اتاق رئیس تا بتونیم اطلاعاتش رو کپی کنیم، سیمین میگه مگه قرار نبود من کاری نکنم الان که درست تو پیشونی خط حمله قرار گرفتم. جهان میگه چاره ای نیست باید اطلاعات بانکتون رو بدست بیاریم. این کار من نیست، اما مجبور میشه تمرینی بره اتاق رئیس، یه سری پرونده میبره اتاق رئیس اما اونقدر دستپاچه بود که همه رو بهم میزنه و رئیس میگه این چه وضعیه. سیمین برمیگرده اتاقش و جهان بهش آب قند میده، سیمین با ترس میگه پرونده از دستم لیز خورد ببخشید که مادر بچه هات تبهکار نیست. جهان میگه اشکال نداره من پوششت میدم. سیمین چی میگی بریم بگم تو برای چی اومدی؟ جهان میگه خب بانک چسبیده به کافی شاپ، میریم واسه افتتاحیه دعوتشون می کنیم. با هم میرن اتاق رئیس و جهان رئیس رو مشغول میکنه تا سیمین کارش رو انجام بده. ازش برای افتتاحیه کافه دعوت می‌کنند و میخچالچی میگه پس بخاطر همین اینقدر از ما مرخصی میگرفت. با تموم شدن کارشون خداحافظی میکنن میان بیرون.

با آزاد کردن ناصر تونل یه نفر به جمع خونه جهان هم اضافه شد و اما کسر خواب آقا ناصر بدجور اذیتشون می‌کرد.

دور هم جمع میشن و نقشه هاشونو یکی میکنن، بچه ها هم میرن که برای افتتاحیه کارهاشونو درست کنند، سعید و مجید میرن می بینن سپیده و ملیسا سر ریاست کافی شاپ دعوا می کنند، ناهید خانم میگه بانوی اول منم اینا دارن برای دومی می جنگند. ملیسا میگه من با یه خانمی قرار میذارم که بیاد به ما راه کارهای کافه داری رو بگه، مجید هم پیشنهاد میده که جلسه رو تو خونه خودشون برگزار کنه. 

با برگزارشده کلاس کافه داری منزل پدر ملیسا، پدرش میاد خداحافظی کنه بره اما با متوجه شدن اینکه کارشناس قهوه خانم مجردیه و همسرش فوت کرده ترجیح میده بمونه و ازشون مثلا نکته ای بیاموزد.

بقیه با ناصر تونل و اون میرن زیر زمین کافه تا بررسی کنند کجا رو بکنند، اون آرزو میکنه که همین جمع باز کردن گاوصندوق، جهان دستگاه رو برمیداره تا دیوار رو بکنه با روشن کردنش و گذاشتنش رو دیوار برق میگیرتش و میفته زمین.

خانمها و پدر ملیسا همچنان در حال ادامه کلاس هستند و آموزش تاکردن دستمال رو انجام میدن.

تو کافه مجید، جهان رو ماساژ میده تا حالش جا بیاد، سیمین مجددا حسابی عصبانی میشه اون میگه سیم برق صدا و بو نداره بخاطر همین نفهمیدیم. بعد متوجه میشن تنها جائیکه برق داشته همون قسمتی بوده که داشتن میکندن.

شب تو خونه طبق قولی که به خانم فرامرزی دادن فردا باید افتتاحیه کنند، برای افتتاحیه سوری چندتا مهمان دعوت میکنند و میگن هرچی خلوت‌تر باشه بهتره.

با آماده شدن کافه همگی منتظر فردا میشن که کافه افتتاح بشه و لیست لوازمی که برای فردا لازم دارن رو بخرن.

دانلود سریال قهوه پدری قسمت ۶

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار