خلاصه داستان قسمت ۳۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۳۶ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

آکیف تو خوردن نوشیدنی زیاده روی کرده و در حالیکه تو حال خودش نیست میره دم در خانه ثریا. ثریا در حال آماده شدن واسه خوابه که صدای آکیف را میشنوه از تو حیاط که با ترس پنجره را باز میکنه و با دیدن آکیف شوکه میشه و ازش میخواد آروم باشه الان سوسن از خواب بیدار میشه سپس ثریا میره دم در که آکیف میاد تو و باهاش حرف میزنه و میگه تو چرا با اون مرتیکه نامزد کردی؟ و تن صداش بالاعه که ثریا ازش میخواد آروم حرف بزنه تا سوسن نفهمه سوسن از خواب بیدار میشه و پایین میاد که ثریا آکیف را تو آشپزخانه میبره سپس بعد از رفتن سوسن آکیف بهش میگه چرا حلقه‌تو از سوسن پنهون کردی؟

ثریا میگه بعدا میگم بهش نخواستم نصفه شب بگم ناراحت بشه سپس به زور آکیف را از خانه بیرون میکنه و نفسی راحت میکشه. اوگولجان و فاطما به کمک هم روکش مبلی که از بیرون آوردن خونه را درمیارن که توش میبینن پر از دلاره آنها شوکه میشن. اوگولجان میگه درم خواب میبین؟ فاطما میگه نه واقعیه سپس میگه وای چقدر پسرم خوشحال میشه اوگولجان میگه آره خیلی خوشحال میشه انقدر خوشحال میشه که سریع میره کلانتری فاطما میگه واقعا؟ اوگولجان تایید میکنه که فاطما میگه پس باید ازش مخفی کنیم همان موقع در خانه زده میشه که اونا هل میکنن وقتی صدای اورهان را میشنون فاطما به اوگولجان میگه سریع اینارو تو جمع کن بریز تو تشک من سرشو گرم میکنم.

فاطما میره دم در که اورهان میگه چرا انقدر طولش دادی؟ فاطما میگه داشتم زمینو طی میزدم سپس اورهان را راهی میکنه تا بره. آنها باهم پولهارو میشمارن که میفهمن نزدیک ۱۵ هزار دلار پوله که خیلی خوشحال میشن و نمیدونن باید چیکار کنن فاطما میگه نباید یکدفعه پولارو رو کنیم باید کم کم خرج کنیم تا شک نکنه. تو مدرسه صرب داره تقلب مینویسه که ایاس میره پیشش و میگه از آسیه یه چی هایی بگو از چی خوشش میاد کجا میره چیکار میکنه؟! صرب میگه کلا خوبی میکنن و از کسایی که خوبی میکنن خوششون میاد چیزی که اصلا توی تو نیست ایاس میگه از کجا میدونی؟ هرکسی یه روی خوبی داره بالاخره لبخند میزنه. اوگولجان به طرف مدرسه راهی میشه. تو کلوب نباهت پیش سوزان میره که سوزان میگه چقدر خرید کردی؟!

نباهت میخنده و میگه آره همه جا تخفیف بود آکیف ببینه طلاقم میده و میخنده ثریا به اونجا میاد که نباهت انگشترشو میبینه و بهش تبریک میگه ثریا میگه مرسی عزیزم سوزان جا خورده که نباهت بهش میگه دیشب آقا یامان از ثریا خواستگاری کرد ما هم اتفاقی تو همون رستوران بودیم سوزان شوکه شده و تبریک میگه سپس ثریا میره که نباهت بهش میگه ناراحت شدی آره؟ سوزان میگه نه فقط جا خوردم نباهت میگه دیگه کاریه که شده کاری نمیشه کرد. تو مدرسه سر جلسه امتحان ریاضی صرب میخواد تقلب کنه که وقتی احساس خطر میکنه تقلبی میندازه زیر میز آسیه استاد فکر میکنه اون تقلب میکرده واسه همین میگه برگه‌تو بده برو بیرون اما ایاس میگه اون تقلب واسه آسیه نیست مال منه چون تازه اومدم نرسیدم بخونم واسه همین گفتم یه تقلبی کنم استاد برگه شو میگیره و ایاس از کلاس میره بیرون.

آسیه میره سراغش و میگه چرا همچین کاری کردی؟ ایاس میگه اون مال من نبود ولی داست بی انصافی میشد من گردن گرفتم وگرنه ریاضی من خوبه احتیاجی به تقلب ندارم سپس میگه که مال صرب بوده آنها از رفتار ایاس خوششون میاد و. عمر بهش میگه مثل پسرخاله ات نیستی خوشحالم و تشکر میکنه و میرن. بعد از مدرسه اوگولجان موتور ایاسو میبینه و حسابی خوشش میاد و از عمر میخواد ازش عکس بگیره که ایاس میاد و میگه بزار منم یکی بگیرم سپس میگه خیلی خوب شد او سوئیچو بهش میده و میگه برین دور بزنین من اینجام باید تست بزنم سپس با عمر میرن موتور سواری. ایاس بعد از رفتنشون زنگ میرنه به کلانتری و خودشو صرب معرفی میکنه سپس گزارش دزدی موتور ایاس پسر خاله شو میده و لبخندی زیرکانه میزنه.

آکیف با دیدن تابلویی که یامان سفارش داده واسه کلوب تعجب میکنه و قیمتشو از پرسنل میپرسه که شوکه میشه و با عصبانیت میگه این آخر منو ورشکست میکنه! ثریا میاد و باهاش بحث میکنه و میگه چرا انقدر با همه چیز مخالفی؟ مشخصه از چیز دیگه ای ناراحتی که این رفتارهارو میکنی! آنها سر نامزدیش دوباره بحث میکنن. تو خونه گلتن به شوال میگه من باید یکم پول واسه بچه هام بفرستم تازه جاییم ندارم بمونم اجازه خونه ام عقب افتاده بیرونم کردن گفتم این خونه که بزرگه یه اتاق بهم بدین خوب میشه شوال میخنده و میگه دیگه چی؟ سپس باهم بحث و کل کل میکنن که گلتن میگه اگه نمونم اینجا میرم کلانتری! بچه ها از راه میرسن و شوال مجبور میشه بهش بگه برو تو اتاق پایینی بمون فقط بیرون نیا اصلا گلتن میره.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه