خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس
در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne). این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.
خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی قضاوت
متین پشت در سرویس بهداشتی ایستاده و بهش میگه بیا بیرون دیگه چرا انقدر لفتش میدی؟ سپس وقتی چینار بیرون میاد بهش میگه این همه نباید طول بکشه داری چیکار میکنی؟ چینار میگه باز چیشد؟ داریم برمیگردیم به همون روزها؟ من این نگاه هارو میشناسم! متین عذرخواهی میکنه و میگه نه بیا باهم حرف بزنیم و ازش میپرسه وقتی از اون سوله بیرون اومدی مطمئنی کسی ندیدتت؟ شاید کسی کنجکاو شده رفته تو دیده باشه! چینار میگه من که گفتم بابا بیهوش بودم چیزی یادم نبود و کسیو ندیدم متین میگه باشه پس اگه میگی کسی ندیده حتما ندیده دیگه فقط میخواستم بدونم کسی از این ماجرا بویی نبرده باشه. چینار میگه چیکارش کردی؟ متین میگه کنار اینجی دفنش کردم چینار میپرسه اسلحه چی؟ متین میگه نابودش کردم و میره. ارن و جیلین تو ماشین هستن که ارن میپرسه دادستان ایلگاز چرا نیومد؟ جیلین با کلافگی میگه چی بگم گیر داده به پارس حتما مونده تا با اون حرف بزنه و درباره رفتار و کارهای ایلگاز پیش ارن گلگی میکنه. آیلین به خانه میره که مادرش میپرسه کجا بودی دخترم؟ آیلین میگه رفته بودم با زمرد قهوه بخورم مادرش جا میخوره و میگه چی؟ چرا اینکارو کردی؟ سپس وقتی حال آیلین را میبینه میگه آخ دخترم چرا با خودت این کارو میکنی؟ تو هم آدمی عزیزم چیزی اذیتت میکنه ولش کن نزار عذاب بکشی! اما آیلین با گریه میگه من بدون عثمان نمیتونم مامان و شروع به گریه میکنه مادرش او را دلداری میده. پارلا تو اتاقش گریه میکنه که آیلین پیشش میره و در آغوشش میگیرد و میگه ببخشید دخترم اما پارلا میگه تو چرا میگی ببخشید؟ تو تقصیری نداری که! متین به خاطر اینکه جسد ظفر را نمیدونه کجاست عصبیه و به همه یجورایی میپره. ایلگاز با پارس تو کافه قرار میزاره و بهش میگه خوب بگو میدونی که این داستان همکاری که بافتیو باور نکردم!

قسمت ۲۷ سریال ترکی قضاوت
سپس ازش میخواد تا واقعیتو بگه و میگه یا داری مخفیانه دنبال چیزی میگردی یا یه رازی داری که نمیخوای فاش بشه و ازش میخواد تا واقعیتو بگه اما پارس میگه چیزی نیست و میخواد بره که ایلگاز مچشو میگیره و میگه هرچی باشه میفهمم تا تهشم میرم! متین ماشین را میشوید تا ردی باقی نمانده باشه. پارس با خواندن اظهارات انگین و لاجین بهش میگه آفرین پسر و مادر باهمدیگه خوب دست به یکی کردین و قطعات پازلو دارین میزارین کنار هم! ایلگاز و جیلین و ارن در حال دیدن دوربین های مدار بسته خیابان ها هستن ارن شروع میکنه کارهای انگین را تو فیلم بازگو کردن ولی نمیفهمن که کجا رفته بعد از سمت سطل آشغال رفتن سپس ایلگاز میگه باید با روش های من آشنا بشی از پشت میز نمیشه معما را حل کرد باید بریم اونجا. پارس به همان بیمارستانی میره که انگین گفته بود شب حادثه اونجا بوده و خودشو میزنه به مریضی و سعی میکنه که با اون پرستار که با یکتا دست به یکی کرده بود طرح آشنایی و رفاقت بریزه. ایلگاز و جیلین سوار تاکسی میشن و به طرف آن محله تو فیلم میرن. پارلا شب وقتی مادرش میخوابه و میبینه مادربزرگش در حال خواندن دعاست پنهانی به خانه خودشان میره که عثمان با دیدنش میگه دخترم نگران بابات شدی اومدی؟ پارلا میگه چرا باید نگران بشم؟ سپس باهاش دعوا میکنه و میگه چجوری تونستی همچین کاری کنی؟ چطور تونستی به ما دروغ بگی؟ با زنی که فامیلمون بود؟ من به اون زن میگفتم آبجی! چطور تونستی؟ عثمان میگه مگه زندگی باهاش راحته؟ تو خودت نمیبینی اون زندگیو؟ از وقتی داداشت مرد دیگه آیلین همیشگی نشد! همش قرص و دارو اون داروها روش تاثیر گذاشته! اصلا منو نمیبینه انگار اصلا من نیستم! سپس لباس هایی میاره و میگه ببین اینارو دنیز ۴سالش بود مرد ولی تا ۸ سالگیشم لباس خریده میشوره اتو میکنه! پارلا باهاش دعوا میکنه و میگه شاید واسه اینه که تنهاش گذاشتی و کنارش نموندی! بعد ار کمی بحث کردن پارلا میگه دیگه من بابایی ندارم عثمان میخواد جلوشو بگیره که پارلا میگه با اون دستت به من دست نزن! برو اونو بغل کن و میره عثمان با درماندگی گریه میکنه.
لاجین به خانه اش میرسه که میبینه هرچی در میزنه کسی درو باز نمیکنه او کلیدشو در میاره که میبینه قفل در عوض شده، یکتا از داخل خانه او را میبینه و میره واسه خودش قهوه میریزه و موزیک میزاره و میخوره. لاجین میخواد بره که وقتی طرف ماشین میره ماشین دنده عقب میره و سوارش نمیکنه لاجین با درماندگی همان وسط میماند و نمیدونه چیکار کنه. متین به اداره به اتاق ارن میره. ارن درباره بازنشستگیش میپرسه که متین میگه آره درخواست دادم ولی فردا میرم پس میگیرم چیکار کنم به غیر از اینجا که جاییو ندارم! ارن خوشحال میشه و درباره پرونده ها باهاش حرف میزنه، متین میخواد از این طریق به فیلم های دوربین های سطح شهر دسترسی داشته باشه و تو یه فرصت مناسب میره و دوربین هارو چک میکنه و متوجه میشه که یه نفر صندوق ماشین را باز کرده متین کلافه میشه. لاجین میره هتل ولی بهش میگن که حساب شرکت بسته شده او کارت بانکیشو میده تا از اون بکشن ولی میگن که مسدوده لاجین با درماندگی به طرف اداره پلیس میره و از ارن میخواد تا اونجا منتظر پسرش بمونه ارن قبول میکنه. پارس با اون پرستار برای فردا صبح قرار میزاره و به خانه میره. وقتی میرسه بعد از کمی حرف زدن نوا میگه واست تست درست کردم ولی همان موقع دست چپ پارس از کار میوفته و نمیتونه تکانش بده به خاطر همون به اتاقش میره نوا حالشو میپرسه و میگه چیشده اما پارس میگه هیچی میخوان تنها باشم. جیلین خواب عجیبی میبینه و وقتی از خواب بیدار میشه با ایلگاز که تازه از حموم اومده بود رودررو میشه و بعد از چند دقیقه حرف زدن درباره رد گلوله رو بدنش میخوان همدیگر را ببوسند که با زنگ گوشی ایلگاز از هم دور میشن و جیلین تو دستشویی به خودش میگه به خودت بیا. فردای آن روز ایلگاز به جیلین میگه چینار یه چیزیش هست ولی نمیگه نگاهشو میشناسم جیلین میگه باشه بزار منم برم ببینم….
نظر شما