اخبار لحظه به لحظه از جنگ ایران و اسرائیل امروز جمعه ۳ مرداد ماه ۱۴۰۴ | پاسخ سردار وحیدی و پزشکیان به احتمال دوباره جنگ
اخبار لحظه به لحظه از جنگ ایران و اسرائیل امروز جمعه ۳ مرداد ماه ۱۴۰۴ را در این خبر بخوانید.

یک استاد دانشگاه، جنگ تحمیلی ۱۲ روزه را نهتنها یک درگیری نظامی، بلکه نقطه عطفی در بازتعریف هویت ملی ایران و چالشهای نظام بینالمللی دانست.
جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، نقطه عطف در بازتعریف هویت ملی ایران
ایسنا نوشت، با «رسول صفرآهنگ» پژوهشگر ارشد مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، گفتوگویی انجام دادیم. او در این مصاحبه به تحلیل جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل از منظر نظریههای سیاسی، حقوقی و فلسفی پرداخت و بر ضرورت بازتعریف هویت ملی و تقویت دیپلماسی ایران تأکید کرد.
مشروح این نشست را در ادامه بخوانید.
صفرآهنگ در این مصاحبه، جنگ ۱۲ روزه را نهتنها یک درگیری نظامی، بلکه نقطه عطفی در بازتعریف هویت ملی ایران و چالشهای نظام بینالمللی دانست. او با تحلیل حقوقی، فلسفی و سیاسی این جنگ، بر ضرورت تلفیق مقاومت و دیپلماسی تأکید کرد و هشدار داد که بدون نظریهای منسجم برای ایران، هویت ملی ممکن است ابزاری برای بحرانها شود. صفرآهنگ خواستار گفتوگوی عقلانی برای بازسازی استراتژی ایران شد تا این کشور در برابر تهدیدات منطقهای و جهانی قدرتمندتر عمل کند.
جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی چه تأثیری بر جایگاه حقوق بینالملل گذاشت؟
جنگ ۱۲ روزه نمونه بارزی از ناکارآمدی حقوق بینالملل در برابر قدرتهای هژمونیک بود. حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای و مناطق مسکونی ایران نقض آشکار منشور ملل متحد بود که استفاده از زور، علیه تمامیت ارضی کشورها را ممنوع میکند. اما شورای امنیت به دلیل وتوی آمریکا و حمایت کشورهای غربی مانند آلمان و کانادا از اسرائیل، نتوانست اقدام قاطعی انجام دهد. از منظر رئالیسم ساختاری کنت والتز، در نظام بینالمللی که آنارشیک است، دولتها به خودیاری روی میآورند، چون نهادهایی مثل سازمان ملل به قدرتهای بزرگ وابستهاند و نمیتوانند عدالت را اجرا کنند. این جنگ نشان داد که حقوق بینالملل در برابر منافع هژمونیک غرب شکننده است و نیاز به بازنگری جدی در ساختارهای جهانی دارد.
در چنین شرایطی چرا رژیم صهیونیستی، در جنگ تحمیل شده بر ایران، از قوانین بینالمللی عبور کرد و گویی برای اسرائیل این قوانین تعلیق بودند؟
برای پاسخ به این سوال باید ببینیم اسرائیل در چه زمینه فکری قوانین را تعلیق می کند و از آن تبعیت ندارد. کارل اشمیت در کتاب الهیات سیاسی میگوید: «حاکم کسی است که درباره وضعیت استثنایی تصمیم میگیرد». برای اشمیت، وضعیت استثنایی لحظهای است که دولت برای حفظ بقا، قوانین عادی را کنار میگذارد. مثلا در جنگ ۱۲ روزه، ایران با قطع اینترنت، تعلیق پروازها در فرودگاه امام خمینی تلاش کرد در بحران پیش آمده برای حفظ موجودیت نظام سیاسی از تهدیدها به طور موقت، تعلیق برخی قوانین و حقوق تثبیت شده در متن قانون را دنبال کند. این اقدامات نشاندهنده تعلیق نظم داخلی برای مقابله با تهدید وجودی از جانب اسرائیل بود. اسرائیل هم با اعلام وضعیت فوقالعاده و حمله به تأسیسات هستهای ایران، همین منطق را دنبال کرد. اگرچه بنظرم اسرائیل بعداز هفتم اکتبر، به طور ویژه تعلیق قوانین بینالمللی را در دستور کار قرار داده بود و دایره حقوقی وضعیت استثنایی در معنای اشمیت را از حقوق داخلی به حقوق بینالملل تعمیم داد. اما از نگاه اشمیت، این رفتارها حقیقت حاکمیت را آشکار میکند، چون نشان میدهد چه کسی در بحران قدرت تصمیمگیری دارد. اگرچه این دیدگاه خطرناک است، زیرا میتواند هر تجاوزی را تحت عنوان «وضعیت استثنایی» توجیه کند و نظم حقوقی را بیثبات کند.
به نظر شما چرا سازمان ملل در برابر تجاوز رژیم صهیونیستی منفعل ماند؟ آیا ابزار حقوقی برای برخورد نداشت؟
اگر بخواهیم به بنیانهای اندیشه سیاسی، انفعال سازمان ملل توجه کنیم از یک منظر میتوان گفت سازمانهای بینالمللی فاقد حاکمیت واقعیاند، چون تحت سلطه قدرتهای بزرگ عمل میکنند. در جنگ ۱۲ روزه، شورای امنیت به دلیل وتوی آمریکا و حمایت کشورهای غربی از اسرائیل، نتوانست تجاوز به ایران را محکوم کند. این انفعال ریشه در ساختار معیوب شورای امنیت دارد که حق وتو به قدرتهای بزرگ اجازه میدهد و منافع خود را بر عدالت جهانی ترجیح دهند. به عبارت دیگر نهادهای بینالمللی در چنین بحرانهایی به ابزار مشروعیتبخشی به هژمونی تبدیل میشوند اما من معتقدم این انفعال صرفاً به دلیل فقدان حاکمیت نیست؛ عوامل سیاسی و ساختاری، مانند نفوذ آمریکا، نقش کلیدی دارند. ایران میتوانست از نهادهای جایگزین مثل بریکس یا سازمان همکاری شانگهای برای تقویت موضع خود استفاده کند.اما از سوی دیگر نمیتوان اعمال هژمونی آمریکا بر نهاد شانگهای و بریکس را نادیده گرفت. سفارتخانههای آمریکا و اسرائیل در اقناع و فشار به کشورهای شانگهای و بریکس، شبانه روزی درحال دیپلماسی هستند.
پس در چنین وضعیتی چگونه ایران می توانست تمایز «دوست و دشمن» را تشخیص دهد؟ چه کسی دوست بود و چه کسی دشمن؟
سیاست به تعبیر اشمیت در تمایز دوست و دشمن ریشه دارد. در جنگ ۱۲ روزه، اسرائیل، ایران را بهعنوان «تهدید هستهای» و ایران، اسرائیل را بهعنوان «تجاوزگر صهیونیستی» تعریف کرد. این دشمنسازی، که آگامبن آن را «امنیتسازی» مینامد ، درگیری را به سطح وجودی برد. نتیجه این تقابل، قطببندی نظام بینالمللی بود: ایران با محور مقاومت و چین و روسیه همسو شد، در حالی که اسرائیل حمایت غرب را داشت. این قطببندی میتواند به تشدید تنشهای جهانی منجر شود، همانطور که آگامبن هشدار میدهد که وضعیت استثنایی ممکن است به «جنگ داخلی جهانی» بینجامد. برای ایران، این تمایز فرصتی برای تقویت هویت ملی و اتحاد منطقهای بود، اما خطر دائمی شدن درگیریها را هم به دنبال دارد و ممکن است این جنگ در منطقهای مانند خاورمیانه فراگیر شود.
بنابراین آیا میتوان چنین جنگی را عادلانه تصور کرد؟ رژیم صهیونیستی از همان ابتدا جنگ تحمیل شده بر ایران را مشروع می دانست و تضمینی هم برای ادامه ندادن آن نیست. اسرائیلیها چه استدلالی برای مشروع بودن این جنگ دارند؟
برای پاسخ به این سوال به نظریه جنگ عادلانه مایکل والزر اشاره میکنم که دو معیار دارد: مشروعیت آغاز جنگ و مشروعیت رفتار در جنگ را برای عادلانه بودن جنگ اشاره میکند. اسرائیل تلاش کرد در این ١٢ روز هر دو مولفه این نظریه را دنبال کند. اگرچه در جنگ، حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای و مناطق مسکونی ایران، به دلیل نقض حاکمیت ملی و تلفات غیرنظامی، غیرقانونی بود اما حملات پیشدستانه اسرائیل فاقد شواهد تهدید فوری بود و نقض منشور ملل متحد محسوب میشود. اما اسرائیل در روایت رسانهای و حقوقی که به مجامع بینالمللی ارائه کرد، ایران را تهدیدی فوری معرفی کرد. البته در مقابل، پاسخ ایران نیز با پرتاب موشک و پهپاد به شهرهای اسرائیل، بهعنوان دفاع مشروع تحت ماده ۵۱ منشور توجیه شد. در جنگ ۱۲ روزه بود که ترامپ مدعی شد صلح را از مسیر جنگ به دست آورده اما این جنگ نشان داد که در شرایط نابرابر، رعایت اصول اخلاقی جنگ دشوار است و اغلب به تشدید خشونت منجر میشود، همانطور که هانا آرنت میگوید خشونت ابزار قدرت است، نه صلح.
واقعا چرا آنگونه که ترامپ فکر می کند، از جنگ نمیتوان به صلح پایدار رسید؟
هانا آرنت در تحلیل فلسفی خود میگوید خشونت برای کسب قدرت به کار میرود، نه ایجاد صلح. جنگ ۱۲ روزه، با حملات متقابل ایران و اسرائیل، چرخه خشونت را تشدید کرد. کانت در نظریه صلح دموکراتیک تأکید میکند که صلح پایدار نیازمند نهادهای بینالمللی قوی و همکاری دولتهاست. اما انفعال سازمان ملل در این جنگ نشان داد که چنین نهادهایی وجود ندارند اگر هم وجود دارند از قدرت و همکاری فی مابین برای حفظ صلح برخوردار نیستند. بنابراین بدون زیرساختهای دیپلماتیک، جنگ تنها به تنشهای بیشتر منجر میشود. همانگونه که آتشبس ۲۴ ژوئن با میانجیگری قطر و عمان نمونهای از دیپلماسی موفق بود، اما برای صلح پایدار، ایران باید دیپلماسی چندجانبه را تقویت کند. مثلاً تقویت همکاری با بریکس و فعالسازی ظرفیت دفاع حقوقی از ایران در نهادهای بینالمللی حقوق بشری می تواند بخشی از تلاش ایران برای خروج از انزوای جهانی باشد.
شما در جنگ ۱۲ روزه ملاحظه کردید با وجود همه مشکلات داخلی، حس ایران خواهی و حفظ تمامیت ارضی برای مردم برجسته شد. این مسئله را چگونه تحلیل می کنید و چرا ایرانیها به وقت تجاوز خارجی متحد شدند؟
از منظر سازهانگاری الکساندر ونت، هویت ملی در تعاملات اجتماعی و در برابر تهدیدات خارجی شکل میگیرد. در جنگ ۱۲ روزه، شعارهایی مثل «وطنم پاره تنم» و وحدت ملی نشاندهنده بازسازی «هویت ایرانی» در برابر حملات اسرائیل بود. پاسخ به سوال شما آسان نیست. ایرانیها از دوره مشروطه درگیر این پرسش بودند که چگونه می توان نظریهای برای ایران تعریف کرد که در آن صورتبندی مفهومی و منطقی از انگاره های فکری ایران باستان، اسلام و ایران مدرن را در برگیرد. آنچه میتوانیم اکنون بگوییم این است که حفظ ایران برای ایرانیها بالاترین اولویت است.
چه پیشبینی از پیامدهای بلندمدت جنگ ۱۲ روزه برای ایران و نظام بینالمللی دارید؟
جنگ ۱۲ روزه نظم بینالمللی را به سمت قطببندی بیشتر سوق داد. تقویت همکاری ایران با بریکس و محور مقاومت، نشانه ظهور نظمهای منطقهای در برابر هژمونی غرب است. اما تداوم وضعیت استثنایی، همانطور که آگامبن هشدار میدهد، میتواند به بیثباتی جهانی منجر شود. در داخل ایران، این جنگ هویت ملی را تقویت کرد. از سوی دیگر، نقض مکرر قواعد حقوقی توسط اسرائیل و انفعال سازمان ملل، مشروعیت این نهاد را کاهش داد. ایران باید با دیپلماسی چندجانبه، و بازتعریف هویت ملی از طریق گفتوگوی عقلانی که هابرماس بر آن تأکید دارد، از انزوا خارج شود و جایگاه خود را تقویت کند.
چگونه ایران میتواند از این شرایط عبور کند؟
هابرماس معتقد است گفتوگوی عقلانی به اجماع و رهایی از بحران منجر میشود. جنگ ۱۲ روزه نشان داد که ایران باید بین مقاومت و دیپلماسی تعادل برقرار کند. بین نخبگان، تدوین نظریهای جامع درباره ایران، که هویت اسلامی و ایرانی را تلفیق کند، ضروری است. این کار نیازمند مشارکت نخبگان، از متفکران و اندیشمندان و روحانیون دینی تا روشنفکران ملیگراست. ترکیب مقاومت نظامی، دیپلماسی فعال و بازتعریف هویت ملی، ایران را از تله درگیریهای دائمی نجات میدهد و به سوی آیندهای پایدار هدایت میکند.
پزشکیان: هر لحظه ممکن است اسرائیل حمله کند
مسعود پزشکیان درباره احتمال جنگ دوباره بین ایران و اسرائیل صحبت کرد.
فارس نوشت، مسعود پزشکیان درباره احتمال جنگ دوباره بین ایران و اسرائیل صحبت کرد.
رئیسجمهور گفت: ما هیچ اعتمادی به اسرائیل نداریم. هر لحظه ممکن است دوباره همان کار را بکنند.
نیروهای مسلح ما با قدرت خودشان را برای هرگونه تجاوزی آماده کردند. ولی ما آغازگر هیچ جنگی نخواهیم بود.
مهر نوشت، سردار وحیدی به احتمال دوباره جنگ میان ایران و اسرائیل پاسخ داد.
سردار وحیدی گفت: مشاور فرمانده کل سپاه: نیروهای مسلح ما برای هر صحنه ای آماده است. دشمن سیلی بسیار محکمی دریافت کرد اما اینکه بخواهد بختش را بیازماید مربوط به عقلانیت دشمن است.
بعد از حمله اسرائیل به غزه، تکلیف شرعی بود که وارد جنگ با اسرائیل شویم؛ ما کوتاهی کردیم/ مردم ایران هم باید مثل یمنی ها شوند
یک نماینده مجلس گفت: در جامعه ما میلیونها نفر با همان روحیه یمنی زندگی میکنند؛ اما ما یک جامعه ۸۰ تا ۹۰ میلیونی هستیم و باید اکثریت مردم به آن سطح از روحیه و اراده برسند.
محمدتقی نقدعلی، نماینده مجلس شورای اسلامی گفت: زمانی که اسرائیل به غزه حمله کرد، تکلیف شرعی ایجاب می کرد که وارد جنگ با اسرائیل شویم. اما آیا این آمادگی در بین مردم و سیاسیون وجود داشت؟
در فیلمی که از گفتگوی این نماینده مجلس با ایران ۲۴ منتشر شده، او ادامه داد: برخی از شخصیتهای سیاسی حتی توییت میکردند که اگر صد سال بعد نسلی بیاید و بپرسد چرا صد سال پیش با کشوری که هیچ کاری با ما نداشت درگیر شدیم، چرا وارد جنگ شدیم، چرا اینهمه شهید دادیم، چه پاسخی برای آن نسل خواهیم داشت؟
نقدعلی با بیان اینکه فکر در همان زمان حمله اسرائیل به غزه شکل گرفت ادامه داد: اگر آن زمان ما وارد عمل میشدیم، یقیناً در سوریه نیز غیرت، شوکت و حس حماسی تقویت میشد. مردم و ارتش سوریه به میدان میآمدند، لبنان کمک میکرد، حشد شعبی عراق نیز به یاری میشتافت و حتی مردم غزه روح تازهای میگرفتند.
او با بیان اینکه ما کوتاهی کردیم افزود: ولی جامعه میدید که این آمادگی در بخشی از سیاسیون و مردم وجود ندارد. نصرت باید تحقق یابد؛ یعنی وقتی ولی جامعه فرمان مقابله با کسانی را میدهد که به کیان عالم اسلام و مستضعفان حمله کردهاند، باید آماده جنگیدن با آنان باشیم. اما این آمادگی وجود نداشت.
این نماینده مجلس ادامه داد: مردم یمن تکلیف خود را مشخص کردهاند. با وجود تمام محدودیتهای مادی، کمبود غذا و مشکلات معیشتی، به سید حسن نصرالله میگویند «ما غذای خود را با شما تقسیم میکنیم». سیدحسن نصرالله اشک می ریزد که مگر غذایی برای شما مانده است که بخواهید با ما تقسیم کنید؟ همین روحیه است که انسان را تحت تأثیر قرار میدهد.
نقد علی گفت: این یک تفاوت روحیه است. البته در جامعه ما هم میلیونها نفر با همان روحیه یمنی زندگی میکنند؛ اما ما یک جامعه ۸۰ تا ۹۰ میلیونی هستیم و باید اکثریت مردم به آن سطح از روحیه و اراده برسند.
نظر شما