فراتر از برجام: آیا توافق جدید ایران و آمریکا به معاهدهای الزامآور تبدیل میشود؟ | توافق جدید ایران و آمریکا؛ برجام یا فراتر؟
با تایید مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در عمان، گمانهزنیها درباره شکل و سرنوشت توافق احتمالی جدید میان دو کشور شدت گرفته است؛ توافقی که شاید از برجام فراتر رود و به معاهدهای الزامآور تبدیل شود.

حمید قنبری، پژوهشگر حقوق بینالملل، در این خصوص معتقد است: اگر ایران به دنبال توافقی پایدار است، باید ابتکار عمل را در دست بگیرد و پیشنهاد تبدیل توافق به یک معاهده دوجانبه را در چارچوب مشخصات حقوقی و قابلاجرا مطرح کند.
قنبری بر این اعتقاد است که با توجه به وضعیت آشفته پروندههای روی میز ترامپ و نیاز او به یک دستاورد دیپلماتیک، ایران میتواند با درک دقیق این وضعیت، بستهای پیشنهادی طراحی کند که هم واجد منطق حقوقی لازم برای تبدیل شدن به معاهده باشد و هم بهلحاظ سیاسی امکان مانور برای دولت ترامپ فراهم آورد.
یکی از مباحثی که در خصوص توافق جدید احتمالی میان ایران و آمریکا مطرح میشود این است که ایران باید چه پیشنهادی را روی میز بگذارد تا ترامپ حاضر به تصویب توافق جدید در سنا شود و آن را به یک معاهده الزامآور تبدیل کند که به سرنوشت برجام دچار نشود و رئیسجمهور بعدی نتواند از آن خارج شود؟
از منظر حقوق بینالملل، مسیر مطمئن برای تثبیت تعهدات دولتها، تبدیل توافق به معاهدهای رسمی است که از مجرای تصویب سنا در ایالات متحده عبور کرده باشد. طبق ماده دوم قانون اساسی آمریکا، رئیسجمهور تنها زمانی میتواند توافقی را به یک معاهده الزامآور تبدیل کند که دوسوم سناتورها در سنا به آن رای مثبت بدهند. این فرآیند میتواند ضمانتی حقوقی ایجاد کند که مانع از خروج دولتهای بعدی از توافق شود و از تکرار تجربه پرهزینه خروج آمریکا از برجام جلوگیری کند. بنابراین، اگر ایران به دنبال توافقی پایدار است، باید ابتکار عمل را در دست بگیرد و پیشنهاد تبدیل توافق به یک معاهده دوجانبه را در چارچوب مشخصات حقوقی و قابل اجرا مطرح کند.
از سوی دیگر، باید در نظر داشت که دونالد ترامپ هماکنون درگیر چندین بحران خارجی و داخلی است. او با وجود وعده پایان دادن فوری به جنگ روسیه و اوکراین، تاکنون موفقیتی نداشته است. بحران اسرائیل و فلسطین نیز همچنان شعلهور است و هیچ راهحلی از سوی آمریکا برای کاهش تنش در منطقه ارائه نشده است. در عرصه اقتصادی، ترامپ جنگ تعرفهها را از نو آغاز کرده و بیش از پیش در آن درگیر شده است. در چنین فضایی، ترامپ بهشدت نیازمند یک پیروزی دیپلماتیک است که بتواند آن را بهعنوان دستاورد سیاست خارجی خود در برابر افکار عمومی آمریکا معرفی کند.
ایران میتواند با درک دقیق این وضعیت، بستهای پیشنهادی طراحی کند که هم واجد منطق حقوقی لازم برای تبدیل شدن به معاهده باشد و هم بهلحاظ سیاسی امکان مانور برای دولت ترامپ فراهم آورد. تمرکز ایران باید بر بهرهگیری هوشمندانه از این فضای پرتنش باشد تا با کمترین امتیازدهی، بیشترین دستاورد حقوقی و سیاسی را کسب کند. معاهدهای با ساختار حقوقی روشن، بندهای دقیق درخصوص اجرای تعهدات، و امکان نظارت متقابل، میتواند پیشنهادی موثر و جذاب در این راستا باشد.
آیا اساسا ترامپ به دنبال چنین نسخهای از توافق الزامآور است؟
در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، تمایلی جدی به انعقاد معاهدات الزامآور در سیاست خارجی دیده نشد. او غالبا به توافقات اجرایی (Executive Agreements) تمایل داشت که انعطافپذیرترند و نیازی به عبور از روند پیچیده تصویب در سنا ندارند. بنابراین، از منظر رفتاری، ترامپ چندان اهل ورود به چارچوبهای سختگیرانه و حقوقی نیست که او را محدود کند.
بااینحال، در شرایط فعلی، ترامپ با مجموعهای از چالشهای سیاسی و بینالمللی روبهروست که هنوز پاسخی موثر به آنها نداده است؛ از جمله ناتوانی در پایان دادن به جنگ اوکراین، بحران جاری در فلسطین و روند فرسایشی درگیریهای تجاری با دیگر کشورها. در چنین فضایی، دستیابی به یک توافق بینالمللی موفق میتواند بهعنوان یک پیروزی نمادین در عرصه دیپلماسی برای او مفید باشد.
اگرچه احتمال اینکه ترامپ خود خواهان یک معاهده الزامآور باشد، کم است، اما ایران میتواند با طراحی هوشمندانه متن توافق، پیشنهادهایی برای ارتقای ضمانت اجرا ارائه دهد. برای نمونه، میتوان سازوکارهایی را پیشبینی کرد که در صورت خروج یکجانبه آمریکا از توافق، یک نهاد بیطرف بینالمللی بررسی کند که آیا تخلفی صورت گرفته است، و در صورت اثبات، آمریکا متعهد به پرداخت خسارت شود. اینگونه بندها میتواند نوعی ابزار بازدارنده باشد.
البته باید با واقعبینی پذیرفت که پذیرش چنین مکانیسمهایی از سوی آمریکا ممکن است با مقاومت روبهرو شود. اما با توجه به اینکه آمریکا سابقه خروج یکجانبه از توافقی بینالمللی با ایران (برجام) را دارد، طرح چنین پیشنهادهایی نه تنها عجیب نیست، بلکه میتواند تلاشی مشروع از سوی ایران برای حفظ ثبات و اعتماد در روابط بینالمللی تلقی شود. چنین بندهایی در ادبیات معاهدات بینالمللی مسبوقبهسابقهاند و میتوانند پایه گفتوگویی جدی درباره الزامات اجرای توافق باشند.
موانع سیاسی و حقوقی یک معاهده الزامآور با ایران در شرایط کنونی آمریکا چیست؟
انعقاد یک معاهده الزامآور میان ایران و ایالات متحده در شرایط فعلی با موانعی جدی، هم در سطح حقوقی و هم در سطح سیاسی، مواجه است. از منظر حقوقی، طبق قانون اساسی آمریکا، هرگونه معاهده رسمی باید به تصویب دوسوم اعضای سنای ایالات متحده برسد. این سطح از اجماعسازی در فضای سیاسی قطبی و ملتهب امروز آمریکا، بهویژه در موضوعات مرتبط با ایران، بسیار دشوار است. حتی در موضوعاتی که اجماع نسبی در نخبگان آمریکایی وجود دارد، عبور از این آستانه حقوقی آسان نیست، چه رسد به مسالهای چون توافق با جمهوری اسلامی ایران که بهطور سنتی محل نزاع و حساسیت در کنگره بوده است.
در سطح سیاسی نیز موانع قابلتوجهی وجود دارد. تصویر ایران در رسانهها و گفتمان غالب سیاستگذاران آمریکایی، همچنان منفی و امنیتی است. لابیهای قدرتمند مخالف توافق با ایران هرگونه تلاش برای عادیسازی روابط با ایران را نهتنها ناموجه، بلکه خطرناک جلوه میدهند. علاوه بر این، برخی سناتورهای جمهوریخواه و حتی دموکرات، از منظر سیاست داخلی، حاضر نیستند هزینه سیاسی تصویب توافقی با ایران را بپذیرند، بهویژه در آستانه انتخابات یا تحتتاثیر فشارهای ایالتی و حزبی.
از سوی دیگر، تغییرات سریع در سیاست خارجی آمریکا و انتقال قدرت میان احزاب، سبب شده است که بسیاری از بازیگران بینالمللی نسبت به پایبندی بلندمدت واشنگتن به تعهدات بینالمللی بدبین باشند. در چنین فضایی، حتی اگر دولت آمریکا با ایران به توافقی الزامآور برسد، همیشه این نگرانی وجود دارد که دولتهای آینده به روشهای مختلف از اجرای موثر آن طفره روند. همین عامل باعث میشود تمایل نهادهای داخلی آمریکا به پذیرش یک معاهده رسمی با ایران کاهش یابد.
بااینحال، این موانع بهمعنای غیرممکن بودن مسیر نیست، بلکه نشان میدهد که برای تحقق چنین توافقی، ایران باید به شکل بسیار هوشمندانهتری عمل کرده و اجماعسازی بینالمللی، جلب نظر افکار عمومی و بهرهگیری از فرصتهای ژئوپلیتیک را در دستور کار قرار دهد. تنها در چنین شرایطی است که امکان عبور از سدهای سیاسی و حقوقی داخلی آمریکا فراهم میشود.
نظر شما