خلاصه داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی زغال اخته
در این مطلب شما شاهد قسمت ۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است.
سریال ترکی ذغال اخته روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند.
در قسمت ۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته چه گذشت؟
آذرخش شب تو خونه به سولماز میگه که عامر سورپرایزم کرد و خونه خریده سولماز میگه مبارکه آذرخش میگه یه پیشنهادم داد که چون میخوای مستقل زندگی کنی یه خونه نزدیک خونه ما واست پیدا کرده سولماز بهش میگه چرا متوجه نمیشین؟ من همینجا راحتم تازه طبقه پایین شعله هم هست مگه با کایهان بودی من تنها نبودم؟ آذرخش میگه آخه نگرانت میشم شعله هم که همیشه نیست! سولماز میگه نگران نشو از پس خودم برمیام. پنبه به عبداله خان و بقیه میگه که فرداشب شام خونه نورسماییم من و نیلای و دوعا زودتر میریم بعد از شرکت خودتون بیاین او قبول میکنه. مصطفی میره پیش پدرش تو اتاق کارش و میگه که من واسه نیلای کشتی خریدم واسه هدیه زایمان عبدلله خان میگه مبارکه ولی پولشو از کجا آوردی؟
مصطفی میگه این دفعه از فاتح گرفتم و بهش گفتم برمیگردونم ولی فاتح میگه نمیخوام ولی من میدم عبدلله خان میگه معلومه باید بدی اینو من هدیه میدم به نیلای خودمم پولشو به فاتح میدم مصطفی دستشو میبوسه و تشکر میکنه و میره به نیلای خبرشو میده نیلای خوشحال میشه و برای تشکر میره بع دست بوسی پنبه و عبداله خان. نورسما و امید نشستن و وقتی امید میفهمه فرداشب خانواده نورسما میان میگه خرید نکردیم هنوز کلی کار مونده که! نورسما میگه فردا میریم به همشون میرسیم. فردای آن روز کایهان با لمان صحبت میکنه و میگه که باید زودتر یه شرکت بزنیم بعد کار از من میشه سرمایه از تو اونجوری شراکتی باهم کار میکنیم لمان میگه من که از چیزی سر درنمیارم! کایهان میگه خودم حواسم هست به همه چیز.
شعله تو دفتر کارش هست که یکدفعه از طرف آیلین پیام دریافت میکنه و با خودس با استرس میگه یعنی چی فرستاده؟ سپس با دیدن عکسا و فایل صوتی بهم میریزه و شروع میکنه به بد و بیراه گفتن به فاتح و میگه تو چجوری تونستی؟ دوعا به خاطرت جلوی خانواده اش وایساد! و با خودش میگه من چجوری به دوعا بگم آخه؟ نیلای و مصطفی به دید نکشتی رفتن و نیلای حسابی خوشش میاد و ار مصطفی تشکر میکنه و پیشنهاد میده که یعقوب طوطیشونو به اونجا بیارن مصطفی میگه فکر خوبیه. نورسما و امید برای خرید به سوپرمارکت رفتن تا برای مهمونی سب خرید کنن. اونجا نورسما هرچی که میخواد برمیداره و به قیمت توجهی نمیکنه که امید بهش میگه اصلا قیمتارو نمی بینیا! نورسما توجه میکنه و میگه راست میگی چقدر گرونن و چیزهایی که لازمه را فقط برمیداره.
نوبت به خرید گوشت میرسه که نورسما دست و دلبازانه انتخاب میکنه و میگه که واسشون بسته بندی کنن امید حسابی ترسیده، در قسمت صندوق وقتی صورت حسابو میبینه ۳تا کارت میده تا از هرکدومش یه مقدار بکشه که نورسما میگه خرید زیاد شد میخوای من حساب کنم؟ امید میگه نه بابا فقط چون تاحالا انقدر اینجوری خرید نکرده بودم تعجب کردم و عادت ندارم سپس نورسما آروم میشه. دوعا پیش شعله رفته و بهش میگه چخبر؟ نگو که هنوز چیزی پیدا نکردی که به خدا نمیتونم دیگه تحمل کنم! شعله میگه نه پیدا شده ولی نمیتونم بگم بهت خودت ببین و عکسارو بهش میده و فایلو هم واسش پخش میکنه تا گوش کنه دوعا گریه میکنه و میگه آخه چجوری تونستی؟
چجوری انقدر خوب فیلم بازی میکنی؟ سپس به شعله میگه فرداشب با رسوایی از اون خونه میزنم بیرون امشب نمیخوام شب نورسمارو خراب کنم. شب شده و آذرخش همراه عامر به افتتاحیه رفته که اونجا همه باحجابن و آذرخش نگاه های سنگین و حرفاشونو که پشت سرش میزنن میشنوه و بهم میریزه ولی چیزی نمیگه چون کارما میدونه. در خانه نورسما همه نشستن دور میز شام و در حال شام خوردنن که نیلای تیکه میندازه به امید درباره سوار ماشین نورسما شدنش که نورسما جوابشو میده و با پنبه به آشپزخانه میره و به خاطر رفتار نیلای حرص میخوره.
آنها وقتی سر شام برمیگردن زنگ در زده میشه که شیرینی را آوردن امید وقتی میره کارت را بکشه میبینه موجودی نداره که نورسما میره پیشش و کارت خودشو میده و به بقیه میگن که امروز خیلی خرید کردیم سقف برداشت زد جو خونه سنگین شده. دوا فرداشب همه را خونه پنبه دعوت میکنه به شام و به آذرخش و عامر هم خبر میده تا بیان. ۶ صبح عامر میاد دنبال آذرخش تا برن صبحانه باهم بخورن اما آذرخش هرچی میگه کجا قرار بریم او چیزی نمیگه آذرخش میگه داریم میریم فرودگاه عامر میگه سورپرایزه!
نظر شما