دانلود قسمت ۲۰ سریال اجل معلق + خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت آخر

خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت بیستم و دانلود قسمت آخر سریال اجل معلق را می توانید در این خبر از صفحه اقتصاد مشاهده نمایید.

دانلود قسمت ۲۰ سریال اجل معلق + خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت آخر
صفحه اقتصاد -

پخش سریال نمایش خانگی «اجل معلق » به نویسندگی و کارگردانی عادل تبریزی و تهیه‌کنندگی سید ابراهیم عامریان از روز جمعه ۲ خرداد ماه ساعت ۱۲ ظهر به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی فیلمنت آغاز شد و  در روز ۲۵ مهر به پایان رسید. پخش این سریال به صورت هفتگی در روزهای جمعه منتشر می شد.

خلاصه داستان قسمت بیستم سریال اجل معلق

 

کمتر از ۱۱ ساعت به اتمام عمر داوود مونده، داود و طهماسب میرن داخل خونه، طهماسب التماس میکنه داوود باهاش کاری نداشته باشه، داوود بعد از کمی اذیت کردن طهماسب واقعیت رو بهش میگه، داوود لباس زنونه میپوشه و برای اینکه پلیس بهش شک نکنه با طهماسب میرن خونه غلام، غلام بهش میگه این چه سر و وضعیه؟ داوود میگه دستور کائناته و بعد میرن داخل، دستور رو با بقیه درمیون میذاره. قرار میشه فردا ساعت ۱۰ صبح راه بیفتن و تو مسیر نقشه رو بهشون بگه.

رشیدی رفیق سالار رو پیدا میکنه و ازش میخواد جای سالار رو لو بده.

غلام وقتی می فهمه که به پایان عمر داوود چیزی نمونده گریه میکنه، صدیق میگه چی شده؟ داوود میگه استقلال باخته، این ناراحته. صدیق میگه این دیوونست، داوود منو به این نده. داره یکاری میکنه انگار قراره یکی از ما بمیره، غلام با گریه میگه آخه ۴ تا خورده.

صبح داوود لباس های زنونه رو دوباره تن میکنه و آماده میشن برن.

سالار بین پولها بمب میذاره که اگه دستش به پولها نرسه نصیب کسی دیگه هم نشه.

اجل به داوود میگه که با دو تا ماشین برن، داوود با محمود و امین، غلام هم با طهماسب.

مامورها جلوی در میبینن که همه از خونه اومدن بیرون اما شک نمیکنن و میگن ما هر وقت داوود رو دیدیم بهشون خبر میدیم.

تو مسیر اجل میگه استقلال که نباخته مساوی کرده، داوود میگه نمیدونم تو اخبار دیدم. طهماسب بین راه به غلام میگه می خوای دور بزنیم بریم شهرستان پیش زندایی، من بلدم بپیچونم. غلام میگه چرا اینقدر ترسویی تو، می خوای زنگ بزنم حاج داوود بگم چیکار میخوای بکنی، یه خورده مرد باش.

یاشار گرسنه اش میشه ، سالار مجبور میشه بگه یه جا نگه دارن تا غذا بخورن.

اجل به داوود میگه که دم رستوران توقف کنه، بعد نفتکش رو نشون میده که پولها کف نفتکش هست اما به بقیه نگه و اونا برن داخل رستوران و با سالار و یاشار و دو تا همراهاشون دعوا کنن، طهماسب میگه بیایید فرار کنیم اما غلام نمیذاره.

۲۷ دقیقه تا پایان عمر داوود مونده و داوود به اجل میگه من حالم خوب نیست. 

وسط خوردن غذا دعوای نمایشی شروع میشه و به سمت میز سالار میرن، سالار طهماسب رو میشناسه و باهاشون درگیر میشن، صاحب رستوران زنگ میزنه ۱۱۰.

۶ دقیقه به پایان عمر داوود مونده، رشیدی کنار رستوران کشیک میداد، اجل خوشحال بود که پلیس سالار و بقیه رو میگیره اما سالار از دست پلیس فرار میکنه و سوار نفتکش میشه، اجل به داوود میگه برو دنبالش. با رفتنشون رشیدی هم میره دنبال اونا.

سالار ریموت بمب رو گم میکنه و نمیتونه نفتکشی که جا مونده رو منفجر کنه. داوود به اجل میگه برام وقت بگیر، اجل میگه ۵ دقیقه کم اوردی، داوود داد میزنه که خدایا چند دقیقه وقت میخوام ، میخوام خودم بگیرمش، یه لحظه داوود از دنیا میره اما کائنات ۵ دقیقه بهش وقت اضافه میده و داوود برمی گرده.

داوود جلوی راه سالار رو میگیره، سالار میاد پایین و میگه که اون همه پول رو حروم کردی بس نبود، داوود میگه اون پولها مال یه مشت کارگره باید پس بدی، باهم درگیر میشن، سالار به داوود شلیک میکنه و داد میزنه که من یه سگ هار وحشی ام که هیچکی حریفم نیست، همون لحظه یه مار سالار رو نیش میزنه، داوود که افتاده بود زمین میگه حکمتت رو شکر خدا.

همکار اجل میاد و اجل بهش میگه تو باید جون سالار رو بگیری، داوود متعلق به منه، زندگی سالار به پایان میرسه و دروازه های برزخ به روش باز میشه.

رشیدی میرسه ریموت تانکر که دستش بود رو میزنه و کل نفتکش منفجر میشه، بعد به مرکز بیسیم میزنه که متاسفانه محموله پولها منفجر شد لطفا آتش نشانی و آمبولانس رو خبر کنید، بعد رو به داوود که مرده بود میگه اگه واقعا با کائنات در ارتباط بودی چرا مچ منو نگرفتی؟ 

نشون میده که رشیدی با نیما شهابی ارتباط داشته و بهش گفته سهمش رو بده اما شهابی بهش رکب زده و رشیدی از طریق یاشار میفهمه که سالار پوندها رو میخواد با نفتکش جابجا کنه، رشیدی هم به یاشار قول ده میلیون پوند رو میده و ازش ریموت رو میگیره.

اجل با خدا حرف میزنه که من احساس خوبی ندارم اگه پول داخل اون نفتکش هست چرا کروکی این نفتکش رو به من دادید؟ چرا رشیدی باید پولها رو ببره و من در جریان نیستم؟ الان داوود به من اعتماد کرده و بنده رو دروغگو فرض میکنه، روح داوود میاد میگه رشیدی با پول کارگرها رفت، اجل میگه منم در جریان نبودم به درک که رفت، داوود میگه پس منو سر کار گذاشتی همتون دستتون تو یه کاسه است، اجل میگه مشیّت الهی بوده، داوود میگه بریم جلوشو بگیریم، اجل میگه دیگه شما مردی و تصمیم با خالقه، داوود میگه پس من جهنم نمیرم من زحمتم رو کشیدم تیر خوردم، اجل میگه ما خط مشی برای کائنات نمیتونیم بکشیم که، داوود میگه من میکشم، من فقط بهشت اونم با عسل. اجل عصبانی میشه و با داوود بحث می کنن.

شیطان میاد داخل آمبولانس بالا سر جسد داوود و از خدا میخواد که داوود که داشت کار خودش رو می کرد شما نذاشتید بسپرید به من شاید چیزی ازش دربیارم، گلوله رو از بدن داوود در میاره و میخوره و داوود به زندگی برمیگرده و با شیطان روبرو میشه.

اجل در آسمان ها همراه فرشته دروازه مرگ به رقص می پردازه ...

و این پایان راه نیست...

دانلود قسمت بیستم سریال اجل معلق

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال اجل معلق

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه