خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت اول + دانلود قسمت ۱ سریال اجل معلق

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت اول سریال اجل معلق به همراه لینک دانلود آن را برایتان آورده ایم که در روز ۲ خرداد منتشر می شود.

خلاصه داستان سریال اجل معلق قسمت اول + دانلود قسمت ۱ سریال اجل معلق
صفحه اقتصاد -

اولین قسمت سریال نمایش خانگی «اجل معلق » به نویسندگی و کارگردانی عادل تبریزی و تهیه‌کنندگی سید ابراهیم عامریان، جمعه ۲ خرداد ماه ساعت ۱۲ ظهر به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی فیلمنت منتشر می‌شود و پخش آن به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه می‌یابد. سریال «اجل معلق » یک سریال کمدی ۲۰ قسمتی است.

خلاصه قسمت اول سریال اجل معلق 

داستان از یه کارگاه ریخته گری شروع میشه که تبدیل به کارگاه بلورسازی شده، داوود و غلام از آقای مجاور رئیس کارگاه میخوان که کارگاه رو دو بخش کنند تا اینها بتونن تو قسمت ریخته گری ادامه بدن، اما آقای مجاور به همشون میگه که اینجا تبدیل به بلورسازی شده هر کی نمی تونه و دوست نداره میتونه بره. اما غلام میگه چون بیمار هست و حتی بخاطرش از سربازی معاف شده براش سخته تو بلورسازی بمونه و مجاور بازهم قبول نمیکنه. داوود و غلام مجبور میشن برن از اونجا و تصمیم می‌گیرند برن وزارت کار شکایت کنند، وسایلشون رو جمع می کنند و میرن پیش آقای مجاور و داد و بیداد می کنند که ما سه ماهه اینجا بدون پول داریم کار می کنیم. مجاور میگه من به شما گفتم تا چک ها رو پاس نکنم پول ندارم مگه نگفتم هر کی دوست نداره بره، داوود میگه تو ده تا کارخونه داری از یه جا پول جور کن بده به ما بعد از یارو پولت رو بگیر، یا ماشینت رو بفروش پول ما رو بده. مجاور میگه من با شما قرارداد دارم تغییر کاربری هم داده باشم باید برای من کار کنید. با شنیدن این حرفها داوود و غلام عصبانی میشن و با مجاور دست به یقه میشن و آخرش هم با شاخ گوزنی که رو دیوار بود سوار موتور میشن و فرار می کنن.

داوود به غلام میگه اشکال نداره پکر نباش با همین موتور دو شیفت کار می کنیم پول در میاریم. غلام میگه آره تو پیک موتوری کار می کنیم گور پدرش. سر راه مامورها موتور سوارهای بدون کلاه و خاطی رو میگرفتن، موتور غلام رو هم می گیرن چون ۱۱ میلیون گ خلافی داشته و اونا مجبور میشن بقیه راه رو پیاده برگردن. داوود میگه نگران نباش خدا با ماست و بنده هاشو دوست داره کمکمون می کنه غلام هم میگه آره فقط با ما یکم شوخی داره. 

صدیق، خواهر داوود بهش زنگ میزنه که گاومون زایید آقا محمود، پدر زن خدابیامرزت اومدن. اینا وسیله زیاد آوردن می خوان بمونن. الان هم نهار خوردن خوابیدن. برای شام یه چیزی بیار. داوود میگه برو کیفاشون رو بگرد ببین پولی چیزی ندارن، غلام میگه خداروشکر که صدیق اینطوری نیست بره بگرده. داوود میگه مثل اینکه گشته نبوده.

داوود از غلام میخواد که بره سوپری محل کمی جنس قسطی بگیره چون خودش بدهی اش زیاده اما غلام قبول نمیکنه و داوود مجبور میشه خودش بره. داوود از ایوب مغازه دار بابت پرتاب آجر بهش عذرخواهی میکنه. ایوب بابت بدهی با داوود بحث می کنه، داوود میگه من ۷۰۰ تومن دیگه جنس برمیدارم بدهی ام بشه سه تومن همه رو باهم برات میارم. ایوب میگه تو پیرهن تنت هم مال منه پیرهنمو در بیار بعد از یه سال دلت نمیاد پس بدی، داوود یه قوطی کنسرو نخود فرنگی برمی‌داره و پیراهن رو ام در میاره و پرت میکنه سمت ایوب و با کنسرو فرار میکنه، میاد خونه صدیق هم از بیرون میاد میگه صد تومن تو جیب یکی از مانتوهام پیدا کردم رفتم باهاش پیاز و ماتیک خریدم. آقا محمود از خواب بیدار میشه و با داوود خوش و بش میکنه بعد می پرسه شام چی دارید؟ نهار که سیر نشدیم. صدیق میگه ماکارونی با سویا. محمود میگه خوبه ماکارونی بچه ها دوست دارن. 

داوود میره پیش غلام بهش میگه یه کدورتی پیش اومد نشد از ایوب جنس بگیرم، تو یه سری چیزها داری بدی مثل برنج، گوشت، قورمه سبزی، زعفرون، لیمو عمانی ، ماکارونی و ...‌ . غلام میگه الان برات میارم. غلام همینطور که غر میزد وسایل رو تو کیسه میذاره و میاره می بینه داوود در ماشین دایی طهماسب رو که تو حیاط اینا پارک کرده باز کرده، بهش میگه چرا دزدگیرش رو قطع کردی؟ داوود میگه دو ساعت میرم بیرون مسافر میزنم میام. غلام عصبانی میشه میگه این ماشین سوئیچ نداره، ماشین داییمه، من هر چی خواستی آوردم برو بیرون. داوود میگه یا می‌ذاری ببرم یا میرم بیرون خودمو میندازم زیر ماشین خلاص می کنم. غلام مجبور میشه ماشین رو بده ببره. 

شهره خانم صاحبخونه میره دم خونه داوود و با صدیق بحث میکنه که چرا هفت ماهه کرایه منو ندادید؟ صدیق ازش مهلت می گیره و اونم مجبور میشه قبول کنه.

داوود میره تو خط تاکسی ها می خواد مسافر بزنه که با راننده های دیگه دعواش میشه. غلام هرچی زنگ میزنه داوود جواب نمیده، زنگ خونه رو میزنن فکر می کنه داوود برگشته میره باز کنه می بینه دایی اش اومده، هر کار میکنه که دایی نیاد تو موفق نمیشه، دایی میاد تو و میگه غلام ماشین من کو؟ داوود که حسابی کتک خورده بود میخواد برگرده که یه مسافر دربست بهش میخوره، مسافر ازش می پرسه ناراحتی چرا؟ داوود بهش میگه از کار بیکار شدم تو خونه مهمون اومده هیچی هم ندارم اومدم مسافر بزنم خطی ها کتکم زدن بعد میگه که راضی ام خدا همین الان جونم رو بگیره راحت بشم. مسافر میگه واقعا راضی هستی؟ داوود میگه چرا راضی نباشم برم لااقل جای بقیه مثل شما رو تنگ نکنم. مسافرش میگه خوب شد کارم راحت شد، من این بشارت رو بهت میدم که تا چند لحظه دیگه زندگی خاکی و مادی تو با پایان میرسه روحت شاد و یادت گرامی. داوود با خنده میگه تو رو خدا این آشغال ها رو نکشید یا حداقل‌ از خونه در نیاد تا اثرش بره تو جوونی حیفه. مسافر میگه عزیز دل، داوود سعیدی که ارادتی به روح مادر شما دارم صادره از مشهد ۴۸ ساله آماده باش تا این بدن خاکی رو ترک کنی. داوود میگه تو اینا رو از کجا میدونی اصلا کی هستی؟ مسافر میگه معلق، داوود برمیگرده میگه معلق فامیلیته؟ همون لحظه مسافر میاد صندلی جلو. داوود شوکه میشه میگه جون مادرت تو کی هستی؟ مسافر میگه اجل معلق مأمور خدا برای گرفتن جونت. همون لحظه داوود با ماشین میزنه به یه کامیون و ....

اجل معلق

دانلود قسمت اول سریال اجل معلق

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه