دانلود قسمت ۲۷ سریال فریبا بطور مستقیم + خلاصه داستان سریال فریبا قسمت ۲۷
قسمت ۲۷ سریال فریبا امشب منتشر می شود و شما می توانید در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد لینک دانلود و خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال فریبا را مشاهده کنید.

سریال فریبا که داستان یک بلاگر اینستاگرمی می باشد به تهیهکنندگی سید رامین موسوی ملکی و کارگردانی محمود معظمی ساخته شده است، این سریال با هنرنمایی علیرضا خمسه، ستاره سادات قطبی، ارسلان قاسمی، ساناز سعیدی، فرزاد حسنی، امیرمحمد زند، نسیم ادبی، ثریا قاسمی و ... محصول سال ۱۴۰۳ می باشد.
سریال فریبا هر شب از شبکه سه سیما منتشر می شود، در این مطلب لینک دانلود قسمت بیست و هفتم سریال فریبا به همراه خلاصه داستان سریال فریبا وجود دارد که مشاهده خواهید کرد.
خلاصه داستان سریال فریبا قسمت ۲۷
ابراهیم تو اتاق هتل نشسته و به عکس مادرش و خواهرش نگاه میکنه او نسبت به کاری که بهداد بهش گفته بود انجام بده دو دل شده و کلاً میخواد برگرده ایران به خاطر همین به لابی میره و از قسمت رزروشن هتل آدرس و شماره آژانس هواپیمایی میگیره برای خرید بلیط. او میره به آژانس هواپیمایی و برای اولین پرواز به سمت ایران بلیط میخره تو این فاصله کمی تو سطح شهر میگرده سپس به یک مرکز خرید میره و اونجا برای خواهرش لباسی میخره موقع خارج شدنش از پاساژ دو مرد عرب او را با خودشون میبرند. تو خونه بهروز گروه فیلمبرداری اومدن برای گرفتن فیلمهای تبلیغاتی مثلاً پناه فریبارو میخواد سورپرایز کنه و بهش گل و هدیه بده نسترن چشمای فریبا رو میخواد ببنده که پناه میگه میخوای من ببندم؟ نسترن نگاه معناداری بهش میکنه و میگه لازم نیست خودم انجام میدم.
ضبط فیلم شروع میشه و فریبا با باز کردن چشماش با جعبه هدیهای روبرو میشه که توش ادکلنه. ترنم حسابی نگران ابراهیم شده چون ازش چند وقتیه خبر نداره و مدام پشت صحنه به ابراهیم زنگ میزنه اما میبینه که برنمیداره ترنم وقتی به خانه میره از طریق برنامهای که رو گوشیش هست و تمام مکالمات ضبط میشه مکالمه خودش با ابراهیم تو آخرین تماسشون را گوش میده و اونجا متوجه میشه که ابراهیم تو فرودگاه بین المللی هستش و دارن پرواز به سمت امارات دبی را پیج میکنند که ابراهیم به خاطر رسیدن موعد پروازش تلفنو قطع کرد او چند باری گوش میده و برای مطمئن شدن برای دوستش هم میفرسته او هم تایید میکنه. ترنم بیشتر استرس میگیره و بهش میگه میدونستم داشت یه چیزیو مخفی میکرد معلوم نیست رفته اونجا برای چی امیدوارم بلایی سرش نیومده باشه!
تو اداره امنیت امانی و بقیه فیلمهای مربوط به ابراهیم را در دبی میبینند مافوق امانی به اونجا میاد و امانی ماجرارو برای حاجی تعریف میکنه او بهش میگه فکر کنم این پسر مهره خوبی تو این قضیه باشه حواستون بهش باشه. فردای آن روز ترنم وقتی به شرکت رفته از منشی بهداد میپرسه که شماره دیگهای از آقا ابراهیم نداری؟ مثلاً شماره خونشون! او سر به سرش میذاره و بهش میگه یعنی تا این حد ازش خوشت اومده؟ ترنم میگه نه بابا این چه حرفیه پاور بانکم دستش مونده میخواستم برم دم خونشون از مادرش بگیرم قطعاً اونو با خودش سفر که نبرده او بهش میگه چرا خوب از خودش نمیگیری؟ ترنم میگه هرچی زنگ میزدم برنمیداشت الان که دیگه گوشیش خاموشه نمیدونی اصلاً تو کجا رفته؟ او بهش میگه قرار بود بره ماهشهر بهداد از اتاق بیرون میاد که ترنم طراغ ابراهیمو ازش میگیره او همونجا جلوی چشمشون بهش زنگ میزنه و بهشون میگه که خاموشه مشکلی توی کار پیش اومده؟ سوالی داری از خودم بپرس! ترنم ماجرای پاور بانک را میگه که بهداد بهش میخواد یه پاور بانک دیگه بده اما ترنم میگه نمیخواد خیلی واجب نیست حالا اگه برگشتنش دیر شد میرم یکی میخرم و از اونجا میره.
ترنم بعد از ساعت کاری میره به سوپرمارکت محله ابراهیم اونجا عکس ابراهیم را بهش نشون میده که صاحب سوپرمارکت میشناسه ترنم ازش میپرسه میدونی خونشون کدومه؟ اون میگه نه برای امر خیر اومدی؟ باید بگم که پسر خیلی خوبیه او میخنده و میگه نه باید ببینمشون کار واجبی دارم سپس شمارشو میذاره اونجا و میگه اگه مادرش اومد اینجا بهشون بگین بهم زنگ بزنه من همکار پسرشونم و از اونجا میره. بهروز به کافه رفیقش رفته که او به دیدن بهروز بهش خوش آمد میگه و ادامه میده که چه عجب اینجا اومدی انقدر سرت شلوغ شده که دیگه دیر به دیر میای اینجا؟ بهروز از گرفتاریاش بهش میگه و بعد از کمی صحبت کردن دوستهای مشترکشون بهروز را سورپرایز میکنند و برای ۱۰۰ کا شدن فالوورهاش بهش تبریک میگن سپس با رفیقش سر یه میز میشینه.
او ازش سراغ نسترنو میگیره بهروز بحثو عوض میکنه و میگه از کار چه خبر؟ ول کن اون ماجرارو! او بهش میگه خوبه وقتی که اینجا استوری گذاشتی پررونقتر شده بهروز میگه حالا یه قرار کاری رو تو این کافه میذارم برای فروش بازیهای امضا شده توسط خودم کارشو تو این یکی دو هفته انجام میدم. نیروها به امانی خبر میدن که رد ابراهیمو تو دبی گم کردن و دیگه به هتل برنگشته اون نگران میشه و تو فکر فرو میره. گروه فیلمبرداری از فریبا و پناه همچنان فیلم میگیرند در لوکیشنی دیگر. نسترن به خاطر رفتارها و توجههای بهروز به فریبا به هم بریزه و از اونجا میره سپس به بهروز پیام میده که شب برنامهتو خالی کن باید همدیگرو ببینیم صحبت کنیم. سر قرار نسترن کاملاً متوجه سرد شدن و عوض شدن بهروز شده و بعد از کمی بحث و دعوا کردن باهاش از اونجا میره یه نفر از آنها عکس میگیره و تو فضای مجازی پخش میکنه با تیتر خیانت علنی پناه به فریبا. سوگند اون پستو تو فضای مجازی میبینه و حسابی به هم میریزه...
دانلود سریال فریبا قسمت ۲۷ از شبکه سه
https://telewebion.com/program/۰x۱۰e۸f۹۵۴
نظر شما