دانلود مستقیم قسمت ۲ سریال فراری۲ + خلاصه داستان سریال فراری۲ قسمت دوم

پخش سریال فراری۲ فرا رسیده و در روز شنبه می توانید این سریال را از شبکه یک سیما ببینید همچنین در این مطلب می توانید دانلود قسمت ۲ و خلاصه داستان این قسمت از سریال فراری۲ را در این مطلب مشاهده کنید.

صفحه اقتصاد -

سریال «فراری» در ژانر درام و زندگی‌نامه‌ای ساخته شده است. داستان این سریال از دهه ۷۰‌ آغاز می‌شود و در قالب دو فصل به دوران جوانی هادی می‌رسد. هادی در بزرگسالی مشغول فعالیت های فرهنگی جهادی می شود و گروهی از نوجوانان را با خود همراه می کند. چالش های آنها در این مسیر به نمایش در می آید.

در قسمت‌های فصل دوم زمان سریال تغییر می‌کند و کاراکتر اصلی داستان دیگر نوجوان ۱۳، ۱۴ ساله نیست و به یک جوان تقریباً ۲۱ ساله‌ای تبدیل شده است.

هدایت هاشمی، نسرین بابایی، حسین رفیعی، شهرام قائدی، علی زرمهری، شهین تسلیمی، جواد خواجوی، شهروز آقایی پور، مجید پتکی، افشین آقایی، حسین اجاقلو (بازیگر نوجوان)، زین العابدین تقی‌پور از جمله بازیگرانی هستند که در این سریال حضور دارند.

خلاصه داستان سریال فراری۲ قسمت ۲

هادی تو جاده جنگلی در حال رانندگی هستش که یاد یونس می‌افته و خاطره‌ای برایش زنده میشه. "زمان گذشته، خبر می‌رسه که یونس تو جاده جنگلی رو زمین افتاده همگی به سمت جاده جنگلی میرن بعد از اومدن آمبولانس حاجی میره جلو بالا سر یونس با دیدنش گریه می‌کنه و حالش بد میشه سپس پدرشو دلداری میده انگاری یونس تو اون جاده تاریک جنگلی در حال دویدن بوده که می‌بینه دو نفر به سمت ماشینی هجوم بردند که داخلش زن و بچه هستش پسر بچه ای بهشون اطلاع میده که یه نفر از دور داره میاد آنها ازش می‌خوان تا جلوی اومدنشو بگیره او هم سنگ برمی‌داره و به سمت یونس حمله می‌کنه و در آخر با زدن ضربه‌ای تو سرش یونس رو زمین می‌افته و در جا می‌میره. بعد از فوت یونس چراغ‌های جاده جنگلی را درست می‌کنند که حاجی به هادی میگه اگه چند روز زودتر اینا رو درست کرده بودن الان یونس زنده بود. بعد از گذشت چند روز هادی طبق معمول دیر میره سر تمرین کشتی که مربیش بهش میگه اگه یک بار دیگه دیر بیای اسمت خط می‌خوره و دیگه نمی‌تونی اینجا تمرین کنی سپس ازش می‌خواد زودتر آماده بشه که به تمرین گرم کردن برسه.

حین تمرین گرم کردن هادی مدام توهم یونس را می‌زنه که روی صندلی‌های تماشاگرها نشسته و آنها را نگاه می‌کند. هادی سر جاش می‌شینه و شروع می‌کنه به گریه کردن و به مربیش میگه می‌تونم من دیگه ادامه ندم؟ مربی قبول می‌کنه و میگه برو ولی انقدر خودتو مقصر ندون تو تقصیری نداشتی می‌خوای به دکتر زنگ بزنم بیاد؟ هادی میگه نه برم حالم خوب میشه مربیش قبول می‌کنه و باهاش کمی صحبت می‌کنه و ازش می‌خواد تا بچسبه به تمرین‌هاش و خودشو از مسابقات محروم نکنه. هادی روزها می‌گذره و فکر و یاد یونس از ذهنش بیرون نمیره برایش مدام خیرات می‌کنه." هادی شبانه میره به همان سالن تمرین کشته و کمی تنهایی تمرین می‌کنه سپس همونجا رو تشک خوابش می‌برد صبح با صدای دعای کمیل از خواب بیدار میشه. او سریعا نماز صبحش را همان جا می‌خونه و به سمت مسجد راهی می‌شه بعد از سر زدن به آشپزخانه کلاس‌های گروهی بچه‌ها شروع میشه و هر کدام از آنها درسی را به بچه‌ها یاد میدن یکی ریاضی، یکی احکام و یکی دینی.

هادی برای بچه‌های مسابقه ترتیب میده که آمادگی جسمانیشونو بسنجه یکی از بچه‌ها با وحید دعواش میشه که هادی آنها را از هم جدا می‌کنه سپس به همه میگه برن جز همون یه نفر و تنبیهش می‌کنه. حین تنبیه کردنش حاجی به اونجا میره که هادی بهش میگه فرشته نجاتت اومد برو دیگه. هادی بعد از کمی صحبت کردن بهش میگه احتمال داره لو دادن برنامه دیشب کار وحید باشه. سپس به سمت خانه راهی میشه. وقتی به خونه میره خواهر کوچیکش بهشون میگه که بدوین الان دیر می‌کنیم باید بریم رستوران جلوی فرشته اینا زشت میشه! مادر هادی بهش میگه خواهرت ازت دلخوره برو از دلش در بیار هادی بهش میگه آخه مگه دختر غریبن که از من دلخور شدن! مادرش میگه نکته همین جاست که اگه دختر غریبه بودن بارها از دلشون درآورده بودی الانم برو منتظرته هادی با کلافگی به اتاق هدی میره و ازش می‌پرسه که دلخوره هنوز یا نه اصلا چرا دلخوره!

هدی بهش میگه دیشب تا دیر وقت بیدار بودم تا تورو ببینم بعد الان اومدی می‌پرسی دلیل دلخوریم چیه؟ اصلاً تو برات مهمه که منو ببینی یا نه! از دلتنگی چیزی می‌دونی؟ هادی ازش عذر خواهی می‌کنه و میگه من دیشب دیر وقت اومدم همتون خواب بودین و بعد از کمی صحبت کردن باهاش عذرت خواهی می‌کنه هدی می‌بخشتش هادی میگه باشه پس ما بیرون منتظرتیم تا بیای دیر نکنی هدی قبول می‌کنه....