دانلود مستقیم قسمت ۱ سریال فراری۲ + خلاصه داستان سریال فراری۲ قسمت یک

پخش سریال فراری۲ فرا رسیده و در روز شنبه می توانید این سریال را از شبکه یک سیما ببینید همچنین در این مطلب می توانید دانلود قسمت ۱ و خلاصه داستان این قسمت از سریال فراری۲ را در این مطلب مشاهده کنید.

صفحه اقتصاد -

سریال «فراری» در ژانر درام و زندگی‌نامه‌ای ساخته شده است. داستان این سریال از دهه ۷۰‌ آغاز می‌شود و در قالب دو فصل به دوران جوانی هادی می‌رسد. هادی در بزرگسالی مشغول فعالیت های فرهنگی جهادی می شود و گروهی از نوجوانان را با خود همراه می کند. چالش های آنها در این مسیر به نمایش در می آید.

در قسمت‌های فصل دوم زمان سریال تغییر می‌کند و کاراکتر اصلی داستان دیگر نوجوان ۱۳، ۱۴ ساله نیست و به یک جوان تقریباً ۲۱ ساله‌ای تبدیل شده است.

هدایت هاشمی، نسرین بابایی، حسین رفیعی، شهرام قائدی، علی زرمهری، شهین تسلیمی، جواد خواجوی، شهروز آقایی پور، مجید پتکی، افشین آقایی، حسین اجاقلو (بازیگر نوجوان)، زین العابدین تقی‌پور از جمله بازیگرانی هستند که در این سریال حضور دارند.

خلاصه داستان سریال فراری۲ قسمت ۱

عروسی در حال برگزاریه که پیرمردی میره به اون مکان و با حاج آقایی که اونجا هست صحبت میکنه و میگه حاج آقا یه قلندر تو محل هست اومده میگه نصف حقوقتو باید بدی به من وگرنه نمیزارم کار و کاسبی کنی این آخه درسته؟ حاج آقا میگه رفتی به کلانتری گزارش بدین؟ همراه پیرمرد میگه نمیتونه بره چون مدارک گاراژش درست نیست حاج آقا میگه اول باید مدارکو درست کنیم سپس آدرس مغازه رو ازش میخواد بنویسه رو کاغذ. بچه هایی به اونجا میان واسه عروسی که دو نفرشونو صدا میزنن اونجا برن آشپزخانه کمک. پدر هادی رفته فرودگاه دنبال دخترش و ازش میپرسه اونجا چخبر بود؟ مهرداد حالش خوب بود؟

دخترش میگه آره حال مهرداد خوبه البته زیاد همو نمیبینیم همش مغازه دنبال کاریم و شروع میکنه به غر زدن که پدرش میخواد ازش زیاده روی نکنه دیگه دخترش میخنده و ازش میخواد قبل از رفتن به مراسم عروسی برن خونه یکم به خودش برسه سپس درباره هادی حرف میزنن و میگه که واسش برنامه دارم تا پای سفره عقد نشینه من نمیرم خیالت راحت بابا. پدرش میگه به مرحله خواستگاری هم برسه باز خوبه اما دخترش میگه به من اعتماد کن سفره عقد واسش برنامه دارم. هادی رفته ماشین عروس را گرفته و میره به کلوب محله دنبال وحید و بهش میگه تو دعوت شدی چرا هنوز اینجایی؟ برو حاضرشو بریم سپس شهرام به اونجا میاد که هادی بهش میگه به آقا شهرام ایشالله دیگه به زندان برنگردی اگه دنبال کار میگشتی بگو بهم من آشنا زیاد دارم! شهرام میگه تو اگه بیل زن بودی باغچه خودتو بیل میزدی! هادی میخنده و با وحید از اونجا میرن. آنها میرن دم آرایشگاه دنبال آفرین و قاسم عروس و داماد و بعد از سوار کردنشون به سمت مراسم عروسی راه میوفتن.

مراسم عقد میخواد شروع بشه که عروس مدام یاد برادر کوچکترش یونس میوفته و گریه اش میگیره سر سفره عقد مادر آفرین به مادر هادی میگه که اگه آقا هادی هم بگین بیاد اینجا خیلی خوب میشه او به هادی زنگ میزنه تا بیاد داخل هادی اول میخواد مخالفت کنه اما بعدش قبول میکنه. بعد از مراسم عقد هادی به همراه اسماعیل و حاجی و یه نفر دیگه میرن به سمت مکانی که احساس میکنن اونجا در حال قاچاق کردنن. اونا به اونجا میرسن که حاجی میگه حسم میگه اینجا امشب یه کارهایی دارن میکنن ولی مجوز نداریم که بریم داخل باید صبر کنیم مأمورها بیان همان موقع صدای ماشین میاد که اونا میرن مخفی میشن. بعد از چند دقیقه دوتا ماشین از اون خونه بیرون میرن. حاجی به هادی و یه نفر دیگه میگه شما اینجا باشین کاری نکنین به داخلم نرین صبر کنین بریم ما مأمورهارو بیاریم اینجا. بعد از رفتن حاجی و اسماعیل، هادی میخواد بره داخل که رفیقش میگه همینجا باش نرو خطرناکه! اما هادی میره داخل.

وقتی وارد میشه یه نفرو اونجا میبینه و باهم درگیر میشن اون مرد با هادی حرف میزنه درباره گذشته و دوران نوجوانی که هادی با شنیدن اون حرفا متوجه میشه اون شخص یاشاره و شوکه میشه و از اینکه افتاده تو این کار بهم میریزه. هادی رو زمین میشینه که یاشار از اونجا فرار میکنه بعد از فرارش هادی شبیه مرده های متحرک شده. بیرون میاد همان موقع حاجی با مأمورها از راه میرسن که میپرسن چیشده؟ همراه هادی میگه منم نفهمیدم این هادی رفت تو بعد از چند دقیقه یکی فرار کرد از اینجا رفت بیرون نفهمیدم کجا بعدش هادی اومد بیرون که هرچی ازش میپرسم هیچی نمیگه فقط جلوشو میبینه! حاجی با هادی حرف میزنه و میگه چیشده؟ هادی با حالی داغون بهش میگه یاشار بود! و با حالی بد از اونجا میره...