خلاصه داستان قسمت ۸ سریال بازنده + لینک دانلود مستقیم و رایگان سریال بازنده قسمت هشتم
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد بطور اختصاصی خلاصه داستان قسمت ۸ سریال بازنده را که در روز ۱۸ آبان منتشر شده است را می خوانید.
هشتمین قسمت سریال بازنده به کارگردانی امین حسین پور در روز جمعه ۱۸ آبان ساعت ۸ صبح منتشر شد، سریال بازنده در ژانر درام، معمایی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلمیو منتشر شده است، این سریال با بازی علیرضا کمالی، سارا بهرامی، صابر ابر، صدف اسپهبدی، رویا جاویدنیا، محمد علی محمدی، پیمان قاسم خانی، امیر غفارمنش، مهدی رکنی، علی مردانه، الهه اذکاری، ترنم کرمانیان، امیرحسین رضازاده، سپیده مولوی و ستاره قهرمانی و ... می باشد. در این مطلب خلاصه داستان قسمت هشتم سریال بازنده را خواهیم خواند.
خلاصه قسمت ۸ سریال بازنده
آدم ربا در حالی که جانا رو روی تخت گذاشته بود ، موزیک میذاره و داروی میز می رقصه و پولها رو دسته رو میز می چینه و حالا معرفی او:
اسمم فرهاده چند وقتیه دوست دارم بهمن صدام کنن چون از زندگیِ فرهاد متنفرم، تنفری که بخاطر بی پولی برای فرهاد ساخته شد، برای همین اکثر سالهای زندگیش تو زندان بود ولی با بهمن همه چیز عوض شد. میگن آینده ای که ندونی چی میشه ترسناکه اما برای من اصلا ترسناک نبود چون از قبل میدیدمش همیشه پول باعث میشه که آدمها روی تعهداتشان پا بزارن دقیقا کاری که پرستار بچه کرد.
نشون میده بهمن بعد از آزادیش میاد سراغ دوربین جلوی ساختمون کاوه، جهت دوربین رو با یه چوب بلند تغییر میده، بعد توی ماشین منتطر پرستار بچه میشه و با اومدنش بهش زنگ میزنه و با پیشنهادش اونو وسوسه میکنه برای نرفتن به خونه کاوه. توی یه فرصت بچه رو از خونه میدزده و سوار ماشین میکنه می بره. بهمن جانا رو به زن رفیقش میسپره که معتاد بود بعد تمام کارهای لازم رو خودش انجام میده و به یه کارتن خواب پول میده تا چهره بهروز رو به پلیس بگه برای چهره شناسی. با تنها رفتن کاوه سر قرار هم خیلی راحت پولها رو برمیداره و میره.
پلیس زن معتاد داخل هتل رو برای بازجویی به اداره میبره، اسمش فریبا دیباست بدون سوء سابقه پدرش فوت کرده و با مادرش زندگی میکنه و برادرش اکثرا زندانه. ساک فریبا رو بهش میدن که خالی کنه، فریبا اول مقاومت میکنه بعد مجبور میشه خالی کنه، کیانی بهش میگه چرا کسی رو معرفی کرده که وجود نداره، فریبا میگه من نمیدونستم داداشم داشته چه غلطی میکرده، فقط از بچه مراقبت کردم نمیدونستم داستان چیه، می گفت وقتی میای ماسک بزن دلیلش رو نمی گفت. من تازه تو اینترنت دیدم بچه دزدیده شده اومدم باهاش حرف بزنم که شما اونجا بودید.
پلیس تمام آدرس هایی که میتونسته بچه رو بهشون داده باشه در میاره، خونه مادرش رو هم میگرده اما اونجا نبوده، به همه همکارها عکس فرهاد رو نشون میدن تا هر جا هست پیداش کنند.
بهمن یا همون فرهاد به موبایل فریبا زنگ میزنه پلیس در حال ردیابی موبایلش بود، به فریبا میگن زنگ بزنه به شماره فرهاد تا ردش رو بزنن، فرهاد بهش میگه امشب بچه رو نگه داره ، اونم قبول میکنه میگه امشب از مترو نزدیک خونه رد میشم بیا اونجا بچه رو بهت میدم، با این تماس کوتاه پلیس نتونست ردش رو بزنه.
تولد پسر حامد بود، میره سر خاک اونجا میبینه مریم نیومده بهش ویس میفرسته که فکر می کردم امروز بیای.
فرهاد زنگ میزنه ساعت ۸ و نیم با خواهرش قرار میذاره. پلیس به فریبا میگه بره سر قرار اما حواسش باشه کار اضافی نکنه، فریبا میره مترو منتظر فرهاد میشه. پلیس با دوربین چک می کنه، پارسا هم نزدیک قرار می ایسته و احسان سوار قطار میشه اما چیزی نمیتونن ببینن، قطار هم بخاطر نقص توقفش طولانی میشه، فرهاد به فریبا زنگ میزنه کجایی؟ بعد فریبا رو پیدا میکنه و پلیس می بینه یه نفر با بچه داره میره سمت فریبا، بچه رو میده به فریبا پلیس میاد میگیره و می بینه هم آدمه یکی دیگس هم بچه عروسکه. پلیس تمام فیلمهای مترو رو بررسی می کنه. حامد و پارسا با هم بحثشون میشه پارسا با تندی با حامد حرف میزنه و حامد بهش بر میخوره و با سر میزنه تو صورت پارسا و میره.
فرهاد با بچه میره خونه ای که از دوستش گرفته بود، با یه نفر تماس میگیره و میگه که لو رفتم و پلیس خواهرم رو گرفته.
حامد گوشی فریبا رو چک میکنه و فیلمهای تو گوشی رو می بینه و توش یه ماشین می بینه با همون رد لاستیکی که رفته بودن تو انبار متروکه. اطلاعات صاحب ماشین رو در میارن.
ارغوان میره اداره پلیس و با حامد صحبت می کنه و حامد دلیل مراجعه اش رو می پرسه بعد عکس فرهاد رو بهش نشون میده ببینه میشناسه که اونم میگه نه. فیلمهای جانا رو تو گوشی فریبا بوده به ارغوان نشون میده تا مطمئن بشه بچه خودشه.
پلیس مشخصات سهراب رفیق فریبا و فرهاد رو پیدا میکنن که صاحب ماشین بوده.
آوا از بیرون برمیگرده می بینه خونه تاریکه ، حمید رو صدا می کنه میاد می بینه حمید پارکت رو کنده و فلشی که آوا قایم کرده بود رو پیدا کرده، حمید از آوا می پرسه این فیلم چیه؟ تو یه لحظه به اون مادر بیچاره فکر نکردی بگی بدون بچه اش چی میشه؟ آوا میگه اون هیچی اش نمیشه لازم نیست تو نگران باشی. تو که میدونستی چرا به پلیس نگفتی؟ آوا میگه بعدا بهت میگم فردا همه چیز تموم میشه، حمید می خواد زنگ بزنه به پلیس اما آوا نمیذاره و میگه قرار کلی پول گیرم بیاد و بعد حمید رو هل میده ، حمید میفته رو پارکت های کنده شده و میخ پارکت توی سرش فرو میره، آوا تماس برقرار شده با ۱۱۰ رو قطع می کنه و ...
نظر شما