خلاصه داستان قسمت ۴ سریال تازه وارد همراه با لینک دانلود مستقیم قسمت ۴ سریال تازه وارد
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴ سریال تازه وارد از شبکه دو سیما را قرار داده ایم، همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴ سریال تازه وارد از شبکه دو سیما را قرار داده ایم، همراه ما باشید. «تازه وارد» روایتگر ماجراهایی جذاب در قالب اپیزودیک با موضوع خانواده است که در هر قسمت داستان جداگانه ای را با رویکرد افزایش سن جامعه و مسئله فرزندآوری به نمایش می گذارد. این سریال از شنبه تا چهارشنبه هرشب ساعت ۲۱:۳۰ بر روی آنتن میره.
لینک دانلود مستقیم قسمت ۴ سریال تازه وارد
https://player.telewebion.com/۳۳۸۱۴?return_url=https://telewebion.com/product/e۱ec۹
قسمت ۴ سریال تازه وارد
معصومه سعیدی یکی از مهماندارها و کارکنان خوب قطار به مدیریت آقای فتاحی است اما متوجه شده که بارداره و این یکی از خط قرمزهای فتاحیه. معصومه و شوهرش مشکل مالی دارند و معصومه نمیخواد این کارو از دست بده و تصمیم گرفته که از فتاحی تا جایی که میتونه پنهان کنه. قطار به سمت مشهد در حال سوار کردن مهمانهاست. فتاحی یک مهمون خاص که یکی از سرمایهگذارهای شرکت است مهمان قطارش هست و به همه پرسنل تاکید میکنه که باید توجه ویژهای بهش بشه.
معصومه و دوستش با همدیگه درباره فتاحی حرف میزنند که یکی از همکارهای قدیمیشون به اسم مهر و نسا را به خاطر بارداریش اخراج کرده بود. دوست معصومه غر میزنه و میگه دیگه به همه چیز گیر میده اومده حتی به مدل تا کردن لحافها هم گیر میده که همه باید یه جور باشه فتاحی در حال رفتن به سمت آشپزخانه پیش معصومه است که دوست معصومه استرس میگیره و میگه وای الان بگه واسه چی اینجام چی بگم! کلاهمم یادم رفته بذارم و سریعاً از اونجا میره.
معصومه برای پذیرایی کردن به سمت کوپه مهمان ویژه فتاحی میره. اونجا بادیگارد وایساده و بهش میگه که هر سری که خواستی بیای ۴ بار بزن به در به صورت رمزی یکی تک و سه تا پشت سر هم که بدونیم شما اومدین معصومه قبول میکنه و از اونجا میره. ایستگاه بعد قطار میایستد و مرتضی شوهر معصومه وارد قطار میخواد بشه اما اون بادیگارد جلوشو میگیره و میگه تو کی هستی؟ بلیطتو ببینم! معصومه بهش میگه با منه شوهرم هستش. مرتضی بعد از کمی کل کل کردن به داخل میره. او که دست فروشی میکرده به معصومه میگه مامورها ریختند و به خاطر سد معبر کردن تمام اجناسمو بردن، معصومه به هم میریزه و میگه الان میخوای چیکار کنی؟ منم باردارم اگه فتاحی بفهمه و منم اخراج کنه باید چیکار کنیم؟
مرتضی بهش میگه خدا بزرگه بهش زیاد فکر نکن معصومه بهش میگه اون شرکتی که رفته بودی برای کار چی شد؟ مرتضی میگه یه نیروی دیگر استخدام کردم. وقتی معصومه غذا برای همان خاص فتاحی میبره بوی غذا میزنه بالا و حالت تهوع میگیره ظرف سالاد رو زمین میریزه فتاحی به پزشک قطار اطلاع میده تا فشارشو بگیره او بهش میگه فشارت افتاده نکنه بارداری؟ میخوای یه آزمایش بنویسم واست! فتاحی بهش میگه آره بنویس معصومه به هم میریزه و نمیدونه باید چیکار کنه. او پیش دوستش میره و بهش میگه میای با هم بریم آزمایش بدیم ولی تو به جای من؟ اونجا دوستش میفهمه که بارداره و بهش تبریک میگه سپس واسش نگران میشه و میگه اگه فتحی بفهمه اخراجت میکنه که!
معصومه میگه به خاطر همین میخوام پنهان کنم اما دلش راضی نمیشه و موقع دادن جواب آزمایش به فتاحی همه چیزو بهش میگه و او را سنگدل خطاب میکنه که شب عیدی یه زن باردار را از کار بیکار میخواد بکنه فتاحی واسش تعریف میکنه که وقتی همسرش باردار بود باهاش همسفر شده بود وسط راه قطار وایمیسه و خراب میشه همسرش هم دچار زایمان زودرس میشه و جفتشونو جلوی چشماش از دست میده سپس نامه دکتر مهر و نسا را بهش نشون میده که بهش استراحت مطلق داده بود. معصومه شرمنده میشه که درباره اش بد میگفته و فتاحی به جای خراج کردن معصومه شوهرش را استخدام میکنه....
نظر شما