خلاصه داستان قسمت ۴ سریال تازه وارد همراه با لینک دانلود مستقیم قسمت ۴ سریال تازه وارد
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴ سریال تازه وارد از شبکه دو سیما را قرار داده ایم، همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴ سریال تازه وارد از شبکه دو سیما را قرار داده ایم، همراه ما باشید. «تازه وارد» روایتگر ماجراهایی جذاب در قالب اپیزودیک با موضوع خانواده است که در هر قسمت داستان جداگانه ای را با رویکرد افزایش سن جامعه و مسئله فرزندآوری به نمایش می گذارد. این سریال از شنبه تا چهارشنبه هرشب ساعت ۲۱:۳۰ بر روی آنتن میره.
لینک دانلود مستقیم قسمت ۴ سریال تازه وارد
https://telewebion.com/live/tv۲?e=۰xed۹۹c۵۸
قسمت ۴ سریال تازه وارد
آذین به دکتر رفته برای معاینه دکتر با دیدن آزمایش بهش میگه طبق جواب آزمایشی که دارم میبینم بارداری واست خیلی ریسکه! به خاطر همون سقطی که قبلا انجام دادی او حالش گرفته میشه و با ناراحتی از اونجا میره به دفتر کارش. آذین زنی موفق و پولداره که با اینکه اینهمه ثروت و موفقیت داره بچه نداره و احساس خوشبختی نمیکنه. او زنی را به اسم منیر پیدا میکنه که به خاطر تنگ دستی نمیخواد بچه شو خودش بزرگ کنه. آذین میره پیشش و بهش میگه از کجا معلوم که بعدا زیر حرفت نمیزنی؟ منیر میگه من نمیخوام این بچه بدبخت بشه ما به خودمونم نمیتونیم برسیم! آذین میگه پدرش چی؟ مطمئنی نمیخوادش؟ منیر میگه اون معتاده اصلا نمیدونه که من حامله ام! فقط بدونم که خوشبختش میکنی کافیه! آذین بهش میگه خبر قطعیمو بهت میدم.
او میره به دفتر کارش و شروع میکنه به فکر کردن. پروانه دوستش بهش زنگ میزنه و میپرسه چیشد؟ او بهش میگه که نمیدونم چیکار کنم! پروانه باهاش حرف میزنه و مجابش میکنه که الکی نترسه و کاری که دلش میگه را انجام بده تا دیر نشده، آذین به منیر زنگ میزنه و خبر قطعیشو میده که قبوله سپس با خوسحالی به پروانه زنگ میزنه و میگه تصمیمم قطعی شد میگیرمش سپس باهمدیگه میرن به بازار و شروع میکنن به خرید کردن برای بچه و اتاق بچه را میچینن. وقتی به شرکت میره پدر شوهر منیر به اونجا اومده و بعد از معرفی کردن خودش میگه من با پسرم حرف زدم انگاری ترک کرده و سرش به سنگ خورده داره روبراه میشه اگه این ماجرارو بفهمه نمیدونم چه بلایی سرتون میاره! آذین باهاش دعوا میکنه و در آخر ازش میخواد بره.
آذین لحظه شماری میکنه تا بچه اش به دنیا و هرروز به منیر زنگ میزنه و میپرسه چیزی میخواد یا نه حال بچه چطوره؟ تو هم میگه بهش که خیالتون راحت خوبه سپس آذین به پروانه زنگ میرنه و میگه باورم نمیشه کمتر از دو هفته دیگه بچه ام میاد پیشم و حسابی ذوق میکنه و از خوشحالیش به دوستش میگه. فردای آن روز تو شرکت شوهر منیر به اونجا میره و با آذین دعوا میکنه و میگه از زنم فاصله میگیری فهمیدی؟ بچه ای نداریم که بخوایم به تو بدیم! آذین باهاش کل کل و دعوا میکنه و میگه که تو این همه سال کجا بودی؟ الان فهمیدی پدری؟ او حرفاشو میزنه و در آخر میگه اگه یکبار دیگه ببینمت به پلیس میگم ببینم کی میخواد بچه یه مادرو ازش جدا کنه! آذین ناراحت شده و حسابی بهم ریخته که به شوهر سابقش احسان زنگ میزنه و باهم تو بام قرار میزارن و شروع میکنن به حرف زدن درباره مشکلاتشون و آخر باهم آشتی میکنن. سپس آذین واحسان پیش دکتر میرن و او به دکتر میگه میخوام بچه دار بشم هرچی هم که میخواد بشه، بشه حاضرم ریسک کنم ولی انجامش بدم. ...
نظر شما