خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقهای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش میشود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریالهایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است. ۱۴۰
خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال غریبه
مژگان و پژمان به ترکیه رسیدن و به سمت هتل میرن اونجا پژمان بهش چمدانی میده و میگه اینو واسم نگه دار برو تو اتاق تا من بیام. سپس از هتل بیرون میره. مژگان تو اتاق با خودش فکر میکنه که چرا چمدانشو داد به او و ازش خواست نگهش داره سپس بیرون از هتل میبینه که داره پژمان به یه نفر زنگ میزنه و تلفن حرف میزنه او مشکوک شده و تو چمدانشو نگاه میکنه که میبینه کلی مواد اونجا کار گذاشته مژگان هول میکنه و میبینه پلیس به دم در هتل اومده و سریعا تمام موادو میریزه تو سرویس بهداشتی وقتی مأمورین میان در اتاقو میزنن که مژگان درو باز میکنه و میگه چخبره؟ آنها تو چمدونارو میگردن اما چیزی پیدا نمیکنن که مژگان از هتل بیرون میره و سوار تاکسی میشه که همان موقع پژمان کنارش میشینه.
مژگان میخواد پیاده بشه که پژمان داد میرنه و میگه بشین سرجات مگه نمیخوای پرینازو ببینی؟ مژگان با کیف شروع میکنه به کتک زدنش و میگه چرا اون موادو گذاشتی تو کیفم و خودت رفتی به پلیس زنگ زدی؟ اگه نمیدیدم و پلیس پیدا میکرد میدونی چه بلایی سرم میومد؟ پژمان خودشو میزنه به اون راه و میگه من نمیدونم درباره چی حرف میزنی! سپس بعد از کمی حرف زدن بهش میگه ماشینم تو خیابون پایینی پارکه میریم اونجا میبرمت پیش پریناز. مژگان علی رقم بی اعتماد بودنش نسبت به پژمان قبول میکنه. وقتی راحله به سینا زنگ میزنه و میگه آنا منو دعوت کرده به خونه اش میای دنبالم ببری اونجا؟ سینا قبول میکنه.
او به دنبال راحله میره و باهم میرن سمت خونه آنا. وقتی وارد حیاط میشن راحله با آنا به داخل میرن و زویا به سینا میگه چیشد؟ سینا میگه چی چیشد؟ من باید اول تمام اطلاعات شرکتو دربیارم ببینم چی به چیه بعد دنبال راه باشم! زویا میگه تو اینجوری اون آنا هم که عروس بازیش گرفته فقط من این وسط دارم حرص میخورم و نگرانم! سینا میگه باید اول سر در بیارم از کارها بعد راهکار پیدا کنم دیگه! مژگان به همراه پژمان سوار ماشین خود پژمان میشن و میرن داخل یا ویلای متروکه داخل جنگل. پژمان بهش میگه رسیدیم برو داخل مژگان بهش میگه من اصلا به تو اعتماد ندارم! پژمان میگه میخوای چیکار کنی الان؟ مجبوری اعتماد کنی برو تو! مژگان به داخل میره که میبینه ویلا خالی و متروکه ست. پژمان به خانم زنگ میزنه و خبر میده که مژگان اونجاست خانم بهش میگه که چیکار باید بکنه که پژمان میگه فکر نکنم انجام بده خانم! او میگه انجام میده چون هنوز پریناز دخترشو ندیده.
ترانه رفته پیش وکیل و دستیار خانم و باهاش درباره مشکل خودش حرف میزنه و میگهاین چک برگشتی های من چیشد؟ او میگه کاری نمیتونم بکنم تا وقتیکه شکایتی چیزی بیاد این وسط تو چرا زندگیتو نمیکنی؟ وقتی خانم میگه بهش فکر نکن خوب به زندگیت برس دیگه! چرا انقدر بهش فکر میکنی؟ ترانه میگه اگه پولی چیزی باید بدم بگو از خانم میگیرم قرض بعدا بهش پس میدم! او میگه چرا اینجوری؟ چرا فکر میکنی من لنگ این پولام؟ همین پرونده ای که تو دستمه ۲۰۰ میلیارد پوله تا الانم برده ام که به غیر از دستمزدم ۱۰٪ از این مبلغ مال منه چرا فکر میکنی لنگ اون پوله توعم؟ و ازش میخواد برگرده به زندگیش و به این چیزا هم اصلا فکر نکنه! امیرعلی که پیش سینا رفته طبق گفته سینا به دستیار و وکیل خان بابائی زنگ میزنه و سراغ مژگان را میگیره او میگه ما هم ازش بی خبریم چند روز پیش زنگ زد واسه خداحافظی گفت قراره چند روزی بره ترکیه شما چیکار داشتین باهاش؟
امیرعلی میگه من شوهر دوستش هستم یه امانتی دستش داشت که قرار بود بهم بده پلی هرچی زنگ میرنم برنمیداره شما تلفنی ازش دارین؟ او میگه دارم ولی نمیتونم بهتون بدم امیرعلی میگه اگه دوباره زنگ زد خودتون بهش بگین اجازه بگیرین برای گرفتن شماره اش. شب پیمان با مژگان تو حیاط نشسته و بهش میگه اینا خیلی خطرناکن بلایی سرت میارن! مژگان میگه تو خودتم خطرناکی بهت اعتماد ندارم! دیگه چیزیم واسه از دست دادن ندارم پژمان میگه من نگرانتم! باید یه مدت اینجا باشی تا موقعش برسه واست پتو گذاشتم چیزی خواستی خبرم کن و میره....
نظر شما