کاوه خداشناس از مستوران و لطفعلی می گوید؛ مستوران روز به روز جذابتر می شود!
کاوه خداشناس را این شبها در سریال مستوران می بینیم و در نقش لطفعلی. صحبت های او را درباره خودش و نقشش خواهیم خواند.
این شبها فصل دوم سریال «مستوران» که عاشقانهای برگرفته از قصهها و افسانههای کهن ایرانیاست، مخاطبان شبکه یک سیما را کنار قاب جادویی مینشاند. در این سریال کاوه خداشناس در نقش «لطفعلی» عطار جوانی که عاشق دختر حاکم شده و در راه وصال قصهای پرفراز و نشیب رقم میزند، ظاهر شده است.
به همین بهانه با او همکلام شدیم. خداشناس که از تئاتر به سینما و تلویزیون آمده و آهسته در این حرفه قدم برداشته، حضور در این سریال را یکی از شیرینترین تجربههای بازیگریاش میداند و معتقد است، مستوران در این شبهای کشدار زمستانی مثل یک ستاره در تلویزیون میدرخشد.
شما در فصل اول سریال که تابستان امسال پخش شد، حضور نداشتید و حالا در فصل دوم ایفاگر یکی از نقشهای اصلی هستید. چطور به بازیگران این مجموعه پیوستید؟
از طرف دوست عزیزم سیدعلی هاشمی، کارگردان مستوران، به این کار دعوت شدم، اما چون بهخاطر ضبط سریال «بیهمگان» هر روز آفیش بودم، ممکن نشد تا اینکه بعد از یکی، دوماه سید دوباره تماس گرفت و خبر داد بازیگر نقش لطفعلی قبل از ضبط در تمرینات اسبسواری مصدوم شده، پیشنهاد داد اگر کارهایم سبک است، در این پروژه بازی کنم. از آنجایی که تقریبا به بخشهای پایانی پروژه «بیهمگان» رسیده بودیم، قسمت شد که بهعنوان بازیگر در این سریال حضور داشته باشم.
فرم کار و محتوای داستان هم تأثیری در انتخابتان داشت؟
خیلی زیاد. همان اول کار سید پنج قسمت از فیلمنامه را برایم فرستاد که بخوانم و نظرم را بگویم؛ متن عاشقانه و کلاسیکش برایم جذاب و هیجانانگیز بود. شاید سالهاست تلویزیون این لحن و مزه را تجربه نکرده است.
بهزعم خودتان شخصیت لطفعلی برای مردم باورپذیر است؟
بله، لطفعلی یک آدم غمخوار جامعه و برای خودش مسئولیت یک فرد نمونه را قائل است؛ یعنی کسی که نه فقط ماه منیر را شفای روحی میدهد، بلکه این شفای روحی را برای کل جامعه مستوران میخواهد. درواقع دلش میخواهد سرزمین مستوران را که به لحاظ جغرافیا و تاریخ تعریف و زمان مشخصی هم ندارد، به یک مدینه فاضله و آرمانشهر تبدیل کند.
برای ایفای چنین نقشی به چالش برنخوردید؟
پیش از بازی در سریال «مستوران» تجربه حضور در آثار تاریخی را داشتهام و این مجموعه دومین تجربه من از حضور در یک اثر حرفهای بهحساب میآید. با توجه به قرابتی که به ادبیات کهن دارم نهتنها ادبیات کار و حفظ دیالوگها برایم سخت نبود، بلکه لذتبخش هم بود.
پس از علاقهمندان به ژانر تاریخی هستید.
بله، اما کار تاریخی به شکل جدی چالشهای خودش را دارد و با توجه به امکانات محدودی که برایش مهیاست، بسیار دشوار است و همکارانم که در این ژانر فیلم و سریال میسازند، واقعا از جان مایه میگذارند.
چه مدت درگیر ضبط این سریال بودید؟
حدود ۱۰ماه هر روز از ساعت ۶ صبح تا ۷ شب.
لوکیشن سریال کجا بود؟
لوکیشن اصلی در احمدآباد مستوفی است و بقیه کار در سرخهحصار، شهرک سینمایی دفاعمقدس و شهرک سینمایی نور در نزدیک قم ضبط شد.
در این مدت بازخوردی هم از پخش سریال گرفتهاید؟
هنوز ۶-۵ قسمت سریال پخش شده و شاید برای گرفتن بازخورد زود باشد، اما در همین مدت کوتاه هم مردم من را در کوچه و خیابان لطفعلی صدا میزنند و این یعنی آدمها دارند با لطفعلی زندگی میکنند.
کمی از مستوران فاصله بگیریم به سالهای گذشته برگردیم. ورودتان به عرصه هنر و بازیگری چطور رقم خورده است؟
سال ۱۳۷۷ زمانی که پشت کنکوری بودم، بهخاطر علاقهام در تمرینات تئاتر «هدهد» در سالن چهارسوی تئاترشهر به کارگردانی منصور خلج، داییام شرکت میکردم. اواسط تمرینها یکی از بازیگران کاری برایش پیش آمد و نتوانست ادامه دهد، قرعه فال به نام من افتاد و در آن تئاتر که یک کار ویژه کودکان بود، بازی کردم. سال ۱۳۷۸ که در رشته تئاتر وارد دانشگاه شدم، با گروههای مختلف تئاتری مشغول بهکار شدم و درگیر اجرای تئاتری به کارگردانی مهدی هاشمی بودم که برای بازی در سریال «پدر خاک» انتخاب شدم و کم کم پایم به تلویزیون و سینما باز شد.
در مدرسه جزو بچههای درسخوان کلاس بودید؟
دبیرستان رشته تجربی درس میخواندم و درسم چندان بد نبود، اما چون به رشته هنر علاقه داشتم، درس برایم جذابیتی نداشت و به قولی دل بهکار نمیدادم.
خانواده در اینکه شما وارد عرصه هنر و بازیگری شوید، چقدر سهیم بودند؟
خیلی زیاد. داییام که سالها در حوزه هنرهای نمایشی پژوهشگر و کارگردان بود، تأثیر بسزایی در علاقهمندی و انتخاب من داشت. حضورش باعث شد از کودکی با فضای هنرهای نمایشی آشنا باشم و اجراهای خوب را در تئاترشهر ببینم؛ علاوه بر این، پدرم هزاران بیت شعر در حافظه داشت و مادرم در خانوادهای هنرمند بزرگ شده است؛ از اینرو از کودکی در خانهای بزرگ شدم که به لطف حضور پدری ادیب و صاحب معرفت، فضایش آکنده از شعر و موسیقی بود. در یک جمله بخواهم توصیف کنم خانواده من یک ساختار فرهنگی و هنری دارند و فضای خانواده بهگونهای بود که ادبیات و موسیقی همیشه خیلی جدی در آن جریان داشت.
شغل پدرتان چه بود؟
از نوجوانی وارد بازار کفش شده و تولیدکننده و فروشنده بود، اما به لحاظ روحی و ذاتی یک هنرمند محسوب میشد و من و ۴ برادرم در مکتب اخلاقش خیلی چیزها یاد گرفتیم. متأسفانه ۲ سال قبل به رحمت خدا رفت و جایش در میان ما خیلی خالی است.
کدامیک از نقشهایی را که تا امروز بازی کردهاید بیشتر دوست دارید؟
نقشهایی که یکباره مخاطب با چهره دیگری از جنس بازیگریام مواجه شده برایم جذابتر بوده است.
مثل کدام نقش؟
مثلا در سریال «بی همگان» نقش یک آدم به دردنخور را بازی کردم و این جنس نقشها و حتی بازخوردهایی که از آن میگیرم برایم جذاب است. در همین سریال مستوران هم نقش لطفعلی را بهخاطر سبک و سیاقش دوست داشتم و تمام مدت ضبط سریال با نقشم کیف میکردم و به واقع با آن پوشش و ادبیات متفاوت انگار در زمان سفر میکردم.
یکی از نقشهای به یاد ماندنی که ایفا کردید، نقش جوانی شهید شهریاری در سریال «صبح آخرین روز» است. برای ایفای آن نقش چالشی هم داشتید؟
پیدا کردن ریزهکاریهای یک شخصیت معاصر و بازی در نقش کسی که همزمان، همسر و فرزندانشان در قید حیاتند و تو را میبینند و با همسر و پدر عزیزشان مقایسه میکنند، برایم پر از چالش بود، ولی همه تلاشم را کردم که بتوانم نقش را با همه جزئیات نزدیک به شخصیت آن شهید بزرگوار ایفا کنم. آن نقش هم برایم خیلی جذاب و لذتبخش بود؛ چون مخاطب باز با جنس دیگری از بازیگری من مواجه شد.
چطور بر آن چالشها غلبه کردید؟
با خانواده محترم شهید خیلی صحبت کردم و از آنها راهنمایی گرفتم. درباره تکیه کلامها، پر کردن اوقاتفراغت، اینکه در خلوتش چه میگذشت و دهها مورد ریز و درشت دیگر مشورت گرفتم و سعی کردم از آنها ساده نگذرم و با همین ریزهکاریها به شخصیت درست شهید شهریاری برسم.
در مجموع دوست دارید بیشتر نقش مثبت بازی کنید یا منفی؟
مثبت یا منفی بودن نقش چندان برایم مهم نیست، فقط میزان تأثیرگذاری نقش در روند قصه مهم است.
در نقشهای مثبت و منفی همیشه تلاش کردم به نقش یک تم خاکستری اضافه کنم؛ چون معتقدم یک آدم بهاصطلاح بد میتواند نکات مثبتی هم داشته باشد و برعکس.
این روزها در کدام پروژه سینمایی یا تلویزیونی مشغول هستید؟
حدود ۵،۶ماه است که مشغول کاری نیستم. منتظر یک فرصت و یک فیلمنامه خوب هستم.
چرا اینقدر کم کارید؟
همه تلاشم را میکنم که نقشهایی را که دوست دارم و میتوانم با آنها تجربه جدیدی داشته باشم، انتخاب کنم و برای این موضوع تا جایی که زورم برسد سعی میکنم ایستادگی کنم.
کفه ترازوی کارنامه حرفهایتان به سمت بازی در آثار تلویزیونی است تا سینمایی. دلیلش علاقهتان به تلویزیون است؟
سینما یا تلویزیون چندان برایم فرق نمیکند. بهتر است بگویم نقشهایی که برای کارهای سینمایی پیشنهاد شده کیفیت مورد قبولم را نداشته و ترجیح دادهام با کار بهتری در سینما ظاهر شوم.
به جز بازیگری حرفه دیگری دارید؟
خیر.
وقتی مشغول کاری نیستید، روزهایتان را چطور میگذرانید؟
روزهایی که مشغول بازیگری نیستم سعی میکنم در خانه بمانم و استراحت کنم. در کنارش در حوزه کارگردانی و فیلمنامهنویسی کار میکنم. الان هم مشغول انجام پژوهشی در حوزه هنرهای نمایشی هستم. خدا را شکر احوال این روزهایم بدک نیست.
هنر و مطالعه هم در برنامه روزانهتان جایگاهی دارند؟
عاشق هنرهای تجسمی و پای ثابت گالریها و نمایشگاههای هنری هستم. به سفر، ورزش شنا و فوتبال و پیادهروی بسیار علاقه دارم و مسیرهای نسبتا کوتاه را حتما پیاده میروم.
در حرفه بازیگری چه آرزویی دارید؟
مثل همه بازیگران دوست دارم کارنامه پرباری داشته باشم، برای همین خیلی از پیشنهادها را بهدلیل کیفیت پایین نمیپذیرم؛ چون معتقدم کیفیت حرف اول را میزند. دلم میخواهد بعدها که کارنامهام را مرور میکنم سرم بالا باشد و بتوانم به آن افتخار کنم.
در برخی سکانسهاگم میشدم
وقتی از خداشناس درباره چالشهای ایفای نقش لطفعلی در سریال مستوران میپرسیم، اینطور میگوید: «چالش خاصی وجود نداشت؛ مثل هر نقش دیگری کشتیهایم را با لطفعلی گرفتم. البته حضور کارگردان خیلی کمککننده بود؛ یک سکانسهایی بود که واقعا من گم میشدم و نمیدانستم حال لطفعلی چیست و سیدخیلی کمک میکرد؛ با هم گپ میزدیم و چون مدتها همکار بودیم، زبان هم را خیلی خوب متوجه میشدیم. خدا را شکر پروژه مستوران جزو کارهایی بود که در آن با همه عوامل جلو و پشت دوربین ارتباط خوبی داشتیم و گروه یکدست بدون حاشیه کار میکرد و تلاش همگی ارائه یک کار قابلقبول بود.»
مستوران جذابتر میشود
با همه اقبال از سریال مستوران که این شبها از شبکه یک سیما پخش میشود، یکی از نقدهایی که مخاطبان فضای مجازی به این سریال دارند، روند کند قصه این مجموعه است. بازیگر نقش اصلی سریال دراینباره میگوید: «بهنظرم خاصیت این مدل قصهها این است که قدری با ریتم ملایمتری برای مخاطبش شرح داده شود.» خداشناس با بیان اینکه در حال حاضر برای قضاوت کمی زود است، ادامه میدهد: «قصه مستوران هنوز به شکل جدی شروع نشده و در قسمتهای اول که به معرفی شخصیتها میگذرد، این شائبه بهوجود میآید که ریتم کند است، اما در ادامه جذابیتهای داستان زیاد میشود و مستوران در شبهای کشدار و سرد زمستانی مثل یک ستاره در تلویزیون خواهد درخشید.»
نظر شما