خلاصه داستان قسمت ۷۹ سریال ترکی زغال اخته

در این مطلب شما شاهد قسمت ۷۹ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است.

خلاصه داستان قسمت ۷۹ سریال ترکی زغال اخته
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی ذغال اخته روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. 

در قسمت ۷۹ سریال ترکی شربت زغال اخته چه گذشت؟‌ 

نیلای با طوطی درد و دل میکنه و حرف میزنه که میفهمه او فقط فحش و ناسزا میگه که نیلای کلافه میشه. یاقوز تو مدرسه با دانش آموزها بد حرف میزنه و با بدرفتاری ازشون میخواد تا به سر و وضعشون برسن آذرخش پیشش میره و میگه حرفاتون درسته ولی خوب طرز گفتنتون خوب نیست آنها سر این موضوع حرف میزنن که مته خان با حالی بد به مدرسه میره که یاقوز تیکه میندازه و میگه این چه طرز اومدنه؟ با رخت خوابت میومدی دیگه! تازه دیر اومدی نمیتونی بری داخل آذرخش به مته خان میگه برو سر کجاست درست شروع شده و به یاقوز میگه تو برهه سختیه باید باهاشون کنار بیایم تا از این مرحله رد بشن یاقوز میگه پارتی بازی کنم؟ آذرخش میگه نگفتم پارتی بازی گفتم به دانش آموزشی که حالش خوب نیست سخت نگیریم خیلی و باهم بحث میکنن.

امید در حال حاضر شدنه که به سر قرار با نورسما بره که دوعا میاد و با شعله حرف میزنه و میگه هرچی بیشتر میگذره به تصمیمم بیشتر مطمئن میشم اصلا نمیتونم دیگه فاتح و خانواده اشو تحمل کنم شعله میگه حق داری منم از یکی بگم میگیره کل جد و آبادش حالمو بد میکنه دوعا میگه من چجوری پیش برم؟ نمیتونم دیگه شعله میگه بزار برم پیش این آیلین بهش بگم بریم بیرون سر صحبتو باز کنم ببینم چیزی میگه یا نه دوعا میگه باشه یعنی میگی میشه؟ شعله میگه امتحان میکنیم دیگه. نورسما و امید به رستوران رفتن و اونجا نورسما میگه چطوره خوشت اومد؟ تو منو بردی پاتوق خودت گفتم منم بیارمت پاتوق خودم امید میگه آره قشنگه فقط چیز خاصی داره اینجا؟ نورسما میگه آره مثلا اکثرا محجبه ها میان چون سرو الکل اینجا ممنوعه و ندارن سپس ازش میپرسه معذب شدی؟

امید میگه نه هرجا تو باشی خوبه سپس درباره مراسم عقد صحبت میکنن که نورسما میگه قبلش چندباری خانواده ها باهم رفت و آمد کنن بعد امید تایید میکنه که نورسما میپرسه اونا منو نمیخوان نه؟ امید میگه این چه حرفیه سپس چشمش به پدر نامزد قبلی نورسما میخوره و عصبی میشه سپس به سرویس میره که او هم پشت سرش میره امید باهاش دست به یقه میشه و میگه منو تعقیب میکنی؟ آنها باهم حرف میزنن و او سعی میکنه دید امیدو به نورسما و خانواده اش بد کنه و از اونجا میره. شعله به نمایشگاه رفته و اونجا بهش پیشنهاد میده برن جایی بشینن و چیزی بخورن آیلین قبول میکنه و قبل از رفتنش به دوستش میگه من میرم سریع میام میدونی این کیه؟

خاله دوعاست مثلا اومده ببینه من چیزی بروز میدم یا نه دوستش ازش میخواد حواسش جمع باشه سوتی نده که آیلین میگه نقشه دارم و میره. کایهان دم مدرسه رفته و با مته خان حرف میزنه تا اونو بکشه سمت خودش  و ازش اجازه میگیره واسه ازدواج که مته خان میگه واسه من فقط خوشحالی مامانمه. چیمن به خانه عبداله خان رفته و قبل از دیدن دوعا میره پیش مته خان و باهاش حرف میزنه سپس باهم آشتی میکنن و چیمن درباره سردار و آموزش رانندگی بهش میگه و ازش میخواد باهمدیگه برن مته خان قبول میکنه. شعله تو رستوران با آیلین حرف میزنه و سعی میکنه چیزی بگه اما او هیچی نمیگه.

شب مصطفی که به خانه میره نیلای طوطیو بهش نشون میده مصطفی خوشش میاد اما هرچی میگه طوطی بهش میگه ننته مصطفی با کلافگی به نیلای میگه مگه مادر منو دیده!؟ این چرا همش میگه ننته نیلای میگه طوطی دیگه نمیفهمه که. همگی تو سالن نشستن که تا حرف از آیلین و ماشین ها میشه دوعا میگه من گر گرفتم میرم تو تراس یه هوایی بخورم نورسما هم دنبالش میره و بحث خانواده امید کشیده میشه نورسما میگه دلم میخواد برم آنکارا خودم باهاشون حرف بزنم ببینن که چقدر دوسش دارم امیدو دوعا بهش میگه خوب برو آنکارا نورسما میگه نمیزارن که دوعا میگه خوب به دروغ بگو میری واسه کارهای عروسی دل و جرأت داشته باش نورسما قبول میکنه و به شعله زنگ میزنه که آدرسو بگیره اما شعله میگه منم میام باهم بریم.

نورسما شب به پدر و مادرش خبر میده و صبح از خونه میزنه بیرون. سوده دوست آیلین طبق نقشه آیلین میره شرکت و به فاتح میگه دیگه من به ماشینا رسیدگی میکنم و از مشغله و وضع مالی بد آیلین میگه به فاتح او تحت تاثیر قرار میگیره. شعله با نورسما به آنکارا رفتن و شعله میگه ماسینو بد گذاشتم شما حرف بزنین من برم میام دوباره سپس نورسما به داخل میره یه سرآشپز معروف به رستوران سولماز و مصطفی میره و حسابی از غذاها خوشش میاد و کارتشو میده تا اگه خواستن تو مسابقه شرکت کنن. پنبه با خدمه خانه اش طوطی را پیدا میکنن.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد