خلاصه داستان قسمت ۷۸ سریال ترکی زغال اخته

در این مطلب شما شاهد قسمت ۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است.

خلاصه داستان قسمت ۷۸ سریال ترکی زغال اخته
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی ذغال اخته روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. 

در قسمت ۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته چه گذشت؟‌ 

کایهان وقتی عامر قضیه را میگه با حرفاش هیزم تو آتیش میریزه که عامر عصبانیتش بیشتر میشه و بهش میخواد حمله کنه که جلوشو میگیرن از طرفی امید هم کایهانو میگیره مته خان از فرصت استفاده میکنه و از اونجا میره. وقتی کایهانو بیرون میکنن متوجه نبود مته خان میشن و عامر میره بیرون تا ببینه کجاست اما میبینه نیست سپس عبداله خان به امید میگه خانمارو ببر به خونه سپس خودش با مصطفی و فاتح و عامر میرن دنبال ماه خان اما هرجارو میگردن پیداش نمیکنن. شعله جا خورده از اتفاقی که افتاده و با سولماز درباره قضیه از آذرخش میپرسن آذرخش میگه من از اول میدونستم عامر بهم گفته بود و ماجرارو کامل واسشون میگه در آخر از چیمن میپرسه که تو هم سن و سال مته خانی اگه این اتفاق واسه تو میوفتاد کجا میرفتی؟

چیمن میگه نمیدونم ولی من میرفتم قبرستون سر خاک پدرم بدون اینکه به شب بودن یا ترسناک بودن اونجا فکر کنم آذرخش میگه اینم میشه الان به عامر خبر میدم. کایهان پیش لمان میره و همه چیزو بر علیه عامر تعریف میکنه و میگه من رفتم جلوی همه گفتم که قراره باهات ازدواج کنم اون عامر چیکار کرد؟ به من حمله کرد! لمان تعجب میکنه و ازش حالشو میپرسه که چیزیش شده یا نه کایهان میگه نه حالم خوبه تو همون بهبه ماجرای مته خان هم برملا شد لمان با ترس و تعجب میگه کدوم ماجرا؟ کایهان میگه ماجرای اینکه پدرش بشیر نه عامر لمان با ترس بهش میگه چجوری تونستی اینو بگی؟ و باهاش بحث میکنه و میگه من بهت اعتماد کرده بودم میخواستم چیزی مخفی بینمون نباشه!

کایهان با پرویی میگه فکر کردی من همچین آدمیم؟ من نگفتم عامر گفت لمان بهم ریخته که کایهان اضافه میکنه حتی عامر منو تهدید کرد که ازت فاصله بگیرم و باهات ازدواج نکنم واسه همین چند روز گم و گور شدم همان موقع عامر به اونجا میاد و با دیدن کایهان باهاش دوباره دعوا میکنه و دست به یقه میشه و با لمان هم دعوا میکنه که چجوری همچین راضیم بهش گفته بوده! بعد از کمی بحث و دعوا از اونجا میخواد بره که به کایهان میگه اول پسرمو باید پیدا کنم بعد به حساب تو میرسم! کایهان به لمان میگه ما باید هرچی سریعتر ازدواج کنیم تموم بشه. 

عامر تو ماشینه که آذرخش بهش زنگ میزنه و میگه که به قبرستون بره او به اونجا میره که میبینه مته خان اونجاست و باهاش صحبت میکنه و ازش میخواد تا آروم باشه و برن مفصل حرف بزنن اما مته خان میخواد تا از اونجا بره عامر نمیره و باهاش صحبت میکنه در آخر بغلش میکنه. مته خان میگه قبل از رفتن به خونه عمو منو بزار پیش مامانم باهاش حرف بزنم عامر قبول میکنه و تو راه به آذرخش و عبدلله خان خبر میده که مته خان را پیدا کرده و پیششه. لمان با دیدن مته خان بغلش میکنه و گریه میکنن. سولماز به خاطر این ماجراهایی که فهمیده از آذرخش میخواد تا بیشتر فکر کنه و از این تفاوت‌ها ساده نگذره آذرخش عصبی میشه و میره پیش چیمن.

موقع خواب فاتح میخواد درباره کایهان به دوعا بگه که او ازش میخواد حرفی نزنه و میگه تنها کسی که میتونه چیزی بگه خودشه فقط و بعد از کمی جر و بحث میخوابن. فردای آن روز سر میز صبحانه پنبه از متن خان میپرسه چی درست کنه شام او میگه بادمجان شکم پر پنبه قبول میکنه و رو به نیلای میگه که پیگیری کنه ببینه کی سرویس بچه آماده میشه برن بگیرن نیلای قبول میکنه. نورسما از مادرش اجازه میگیره و به امید زنگ میزنه تا باهمدیگه برن بیرون ناهار تا درباره عروسی هم صحبت کنن. 

نیلای با داداشش میره به طرف همون نجار که میبینه مغازه بسته‌ست که جا میخوره و در میزنن که همسایه اش میاد و میگه با نجار کار داشتین؟ اونا تایید میکنن که بهشون میگه طلبکار زیاد داشت فرار کرد و واستون این طوطیو که اسمش یعقوبه گذاشته نیلای استرس میگیره و بهم میریزن. محسن میگه شاید بتونم قیمت خوبی بفروشمش یه پولی دستمون بیاد حداقل. نیلای به خونه میره که خدمتکار بهش میگه پنبه خانم دارن اتاق دوقلوهارو میچینن نیلای از فرصت استفاده میکنه و طوطیو به داخل اتاقش میبرد.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه