خلاصه داستان قسمت ۱۰۴ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس
در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۴ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۴ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne).
خلاصه داستان قسمت ۱۰۴ سریال ترکی قضاوت
مادر اون پسر که مهمت جان هست به بیمارستان میاد و با دیدنش هم خوشحال میشه هم به خاطر وضعیتش ناراحت میشه جیلین آرومش میکنه و میگه خداروشکر پیدا شده! ایلگاز به اونجا میاد و میگه اینجا چخبره؟ جیلین اینجا چیکار میکنه؟ ارن میگه انگار این پسر همون مهمت جان هستش که جیلین بهش رسیدگی میکرده. ایلگاز پیش جیلین میره و میگه پرونده ای که دست منه نمیتونی تو بهش رسیدگی کنی!
جیلین میگه میدونم ولی اتفاقی بوده! ایلگاز ازش میخواد تا دیگه بره ولی جیلین ازش میخواد برن بیرون تا حرف بزنن سپس بهش میگه تو منو دیدی که چقدر برای این بچه زحمت کشیدم! من رابطه احساسیم باهاشون برقرار کردم نمیتونم ولشون کنم برم پس متاسفم کسی که باید بزاره بره اون تویی! ایلگاز میگه تو بیشتر از این نمیتونی بهشون کمک کنی! دیگه وظیفه ماست! اون بچه امانت دست من! تنها شاهد این پرونده هستش! پس نمیکشم کنار! جیلین میگه این عصبانیتت واسه اینه که به جای تو دادستان پارس دادستان ارشد شده!
ایلگاز میگه اگه به عنوان همسرم داری باهام دستوری حرف میرنی که باید بگم نکن قربون برم چون به جایی خام نمیشه! ولی اگه به عنوان وکیل داری باهام دستوری حرف میزنی باید بگم که حد خودتو بدون! در ضمن وقتی عصبی میشی بد دل میشکونی نکن! و با ناراحتی از اونجا میره. آیلین به جیلین زنگ میزنه و میگه بچه ها اینجا اومدن و به صف شدن واسه چی گفتی بیان؟ جیلین بهش میگه بزار رو اسپیکر سپس بهشون میگه بچه ها الان آیلین بهتون پرونده میده و باید تا شب تموم کنین بگردین درباره شیر و ماست و گوشت تاریخ گذشته! و به تاریخ ها دقت کنین! سپس به آیلین میگه به هرکدومشون دوتا پرونده بده.
جیلین دسته گل میگیره و به اتاق پارس میره سپس بهش تبریک میگه پارس تشکر میکنه. گوکان تو آزمایشگاه به ایلگاز و ارن خبر میده که روی ساعت دست جسد دختر اسمش حک شده سپس ایلگاز میگه خوبه سرنخ خوبیه ولی خبرنگارها نباید از این اسم چیزی بفهمن! جیلین از پارس میخواد تا پرونده ای که با ایلگاز همکار شدن را از اون بگیره و به وکیل بده پارس میکه نمیشه که جیلین تو وکیلی از وقتی زنش شدی تو هر پرونده ای که باهم بودین باید تو کنار بکشی!
جیلین میگه این نامردیه! من اول اومدم پارس میگه مگه صف تاپ بازیه جیلین؟ بحث پرونده ست! بعدشم این اولین پرونده کاری منه تو میگی دست راستمو قطع کنم؟ ایلگاز همه جوره تو کارش موفقه و میتونه حسابی بهم کمک کنه جیلین میگه باشه. شب همگی تو حیاط خانه ایلگاز اینا جمع شدن و برای جیلین جشن گرفتن بعد از چند دقیقه پارس و دریا هم بهشون اضافه میشه و بهش تبریک میگن.

قسمت ۱۰۴ سریال ترکی قضاوت
متین و چینار هم میان ولی فقط تبریک میگن که جیلین تشکر میکنه و ازشون دعوت میکنه که اونا هم برن پیششون ولی متین تشکر میکنه و میرن به داخل خانه. یکتا به دفتر کار میره تا اونجا بخوابه. آنها سر میز شام از لاجین درباره یکتا میپرسن که میگه آخرین بار تو دادگاه دیدمش تاحالا اونجوری بهم ریخته ندیده بودمش! انگار دولت تمام اموالشو برداشته به خاطر جرم پولشوییش و دیگه به پرونده های اجرایی رسیدگی میکنه پارس میگه از کجا به کجا رسیده! ایلگاز میگه امشب شب جیلینه پرونده یکتارو ببندیم بهتره! آیلین براش یه پیام میاد و اون با لبخند جواب میده که از چشمان عثمان دور نمیمونه.
یکتا غذای ساده و سبزیجاتی که رو میزش گذاشتن را میبینه و حالش بد میشه و نمیخوره. ایلگاز و جیلین بعد از رفتن مهمونا در حال جمع کردن خونه هستن که به ایلگاز زنگ میزنن و خبر میدن که هویت یکی از اجساد شناسایی شده او به اونجا میره که جیلین بهش میگه من میرسونمت نوشیدنی خوردی! آنها وقتی به پزشکی قانونی میرسن ایلگاز میره تا جسد را ببینه او با چیزی که میبینه شوکه میشه و حالش بد میشه. ایلگاز با حالی داغون به بیرون میره که جیلین میگه چیشده؟ چرا اینجوری؟ نکنه آشنا بوده!
ایلگاز که شوکه شده و نمیتونه نفس بکشه به گوشه ای خیره شده که جیلین میپرسه ازش کی بود؟ ایلگاز گریه میکنه و میگه نوا. جیلین او را در آغوش میگیره و آرومش میکنه. ایلگاز پیش ارن میره و این خبر را بهش میگه آنها موندن که چجوری این خبرو به پارس بدن! سپس باهمدیگه به طرف خانه پارس میرن. پارس با دیدنشون میگه پس دادستان ارشد بودن اینجوریه؟ میان دم در خونه دنبالمون واسه کاراشون؟ سپس بهشون میگه سریع کارتونو بگین که جلسه دارم باید برم.
سپس با دیدن چهره هاشون میگه مشخصه که اوضاع خوب نیست اصلا سپس میپرسه که چیشده؟ ایلگاز و ارن به هم نگاه میکنن و ایلگاز با دست دست کردن میگه هویت یکی از جسدهایی که تو چاه پیدا شد کشف شده، پارس میگه خوب کیه؟ آدم معروفیه؟ ایلگاز میگه ماله یه زنه سپس بعد از کمی مکس کردن میگه نوا! پارس باور نمیکنه و میگه چی میگی؟ نوا الان اینجا نیست! ارن میگه چند روز پیش برگشت به استانبول. پارس میگه پس من چرا خبر ندارم؟
آنها باهم میرن به پزشکی قانونی، تو راهرو پارس بغض میکنه و میگه این راهو هزاران بار رفتم و الان نمیتونم! خیلی سخته و با گریه به داخل میره. او با دیدن موهاش میگه اینا قهوه ایه نوا موهاش نارنجی بود نیست اون مگه نه؟ دکتر میگه تازه موهاشو رنگ کرده آثار رنگ رو کف سر هنوز هست، پارس ازش میخواد تا ساکت بشه. پارس با دیدن نوا گریه میکنه و میگه چجوری مرده؟
دکتر میگه مدت زیادیه آب و غذا نخورده ولی قبل از انداختن تو چاه با دست خفه شده و رد کبودی های روی گردنشو نشون میده. پارس با ناراحتی بیرون میاد و شروع میکنه به گریه و بهشون میگه من تسلیت نمیخوام قاتل خواهرمو زنده میخوام! به مرگ طبیعی نمرده که تسلیت میگین! و با عصبانیت کرواتشو درست میکنه و میگه من میرم دادگاه برین به کاراتون برسین…..
نظر شما