یادداشت اختصاصی از سارا نعیمی
کانالیسازی تقاضای ارز و طلا: سه صندوق جدید، سه فرصت یا سه ریسک جدید؟
انقلابی در مدیریت بازارهای موازی ،تحلیلی بر عملیاتی شدن صندوقهای جدید در بازار سرمایه و نقش آنها در مهار نوسانات ارز و طلا اگر شفافیت و پاسخگویی فراموش شود، این ابزارها نه ثبات، که تأخیری هوشمندانه در بحران بعدی خواهند بود راهحل ساختاری یا تسکین موقت؟
در هفتههای اخیر، سازمان بورس و اوراق بهادار بهصورت رسمی از عملیاتی شدن دو صندوق ارزی به نامهای «صندوق پروژه ارزی» و «صندوق درآمد ثابت ارزی» و همچنین راهاندازی صندوقهای جدید طلا در بازار سرمایه خبر داد. این سه ابزار، در کنار سایر برنامههای اخیر دولت و بانک مرکزی، بهعنوان بخشی از استراتژی «مدیریت تقاضا و کانالیسازی جریان منابع» در بازارهای پرنوسان ارز و طلا معرفی شدهاند. اما سؤال اصلی این است: آیا این ابزارها صرفاً پنجرهای برای تسکین روانی بازار هستند، یا واقعاً میتوانند چرخهی تکراری بحرانهای ارزی طلایی را مهار کنند؟
صندوق پروژه ارزی: این صندوق قرار است سرمایه مردم را بهصورت مشارکتمدنی یا واحدهای صندوق سرمایهگذاری، به پروژههای ارزآور (مانند صادرات غیرنفتی، کشتیسازی، داروسازی و فناوری) تخصیص دهد. در واقع، دولت در پی آن است تا تقاضای ارزی مردم را از بازار سیاه و دلار کیفی، به سمت بخشهای مولد هدایت کند. چالش اصلی: شفافیت و عملکرد پروژهها. اگر مجوزدهی، نظارت و بازگشت سرمایه تحت نظارت دقیق نباشد، این صندوق ممکن است به ابزاری برای «جمعآوری ارز عمومی بدون پاسخگویی کافی» تبدیل شود.
۲. صندوق درآمد ثابت ارزی: با تکیه بر اصول سرمایهگذاری در داراییهای کمریسک (مانند اوراق تسهیلات ارزی با ضمانت دولت یا بانکهای دولتی)، این صندوق وعده بازدهی پیشبینیپذیر را میدهد. این ساختار، یادآور سپردههای ارزی بانکی است — اما با تفاوت کلیدی: عدم تضمین دولتی مستقیم و وابستگی به بازگشت جریانهای ارزی واقعی. هشدار: در شرایطی که منابع ارزی کلان محدود باشد، «درآمد ثابت» ممکن است تبدیل به «وعده موقت» شود — همانطور که در برخی صندوقهای درآمد ثابت ریالی پیش از این رخ داد.
۳. صندوقهای طلا: با راهاندازی چندین صندوق طلا (از جمله صندوقهای شاخصمحور و فعال)، دولت تلاش میکند تقاضای عمومی برای سکه و شمش را از بازار فیزیکی به بازار سرمایه منتقل کند. این حرکت از دو منظر هوشمندانه است:
افزایش نقدشوندگی (واگذاری واحدهای صندوق در بورس بدون نیاز به حمل و نگهداری فیزیکی طلا) کاهش فشار بر ذخایر بانک مرکزی در تأمین سکه در شرایط بحران اما یک پرسش بنیادین مطرح است: آیا این صندوقها واقعاً طلا دارند؟ یا مانند برخی نمونههای قبلی، فقط بر اساس «حقوق نقدی معادل طلا» کار میکنند؟ عدم شفافیت در موجودی فیزیکی طلا میتواند اعتبار این ابزارها را به سرعت از بین ببرد.
ارزیابی کلان: ابزارهایی برای ثبات یا تسکین؟
این سه ابزار در ظاهر، گامی در جهت مالیسازی بازارهای سنتی (ارز و طلا) هستند واین گام، از دیدگاه ساختاری، قابل تقدیر است. با این حال، موفقیت آنها به سه عامل کلیدی بستگی دارد:
هماهنگی سیاستی: بدون هماهنگی بین بانک مرکزی (سیاست پولی)، وزارت اقتصاد (سیاست مالی) و سازمان بورس (نظارت بر عملکرد)، این ابزارها درگیر تناقضات سیاستی میشوند.
شفافیت عملکرد
انتشار ماهیانه گزارشهای مستقل از داراییهای زیربنایی (مثلاً موجودی واقعی ارز و طلا در صندوقها) ضروری است.
اعتماد عمومی: هرگونه تأخیر در پرداخت سود یا بازگشت سرمایه، حتی در یک صندوق، میتواند اعتماد به کل سیستم را دچار ورشکستگی کند.
نتیجهگیری: فرصتی که نباید از دست رود راهاندازی این ابزارها در شرایطی صورت گرفته که بازار ارز و طلا همچنان در معرض شوکهای سیاسی، تحریمی و روانی قرار دارد. بنابراین، این ابزارها فرصتی استثنایی برای دولت، سرمایهگذاران و نهادهای نظارتی فراهم میکنند تا از مدیریت واکنشی به سمت مدیریت پیشگیرانه حرکت کنند.
اما فرصت، همیشه همراه با مسئولیت است. اگر این صندوقها بهصورت شفاف، قانونمحور و با پاسخگویی عملیاتی شوند، میتوانند نهتنها نوسانات کوتاهمدت را کاهش دهند، بلکه زمینه را برای ورود سرمایهگذاری بلندمدت به بخشهای واقعی اقتصاد فراهم کنند. در غیر این صورت، تنها یک «پنجره جدید برای همان دریچه قدیمی» خواهند بود و تاریخ نشان داده که چنین پنجرههایی دیر یا زود، شکسته میشوند.
نظر شما